بعضی از آدم ها ابدی اند ..‌. ماندگارند خواستنی اند آرامش روح و دلخوشی زندگی اند ...‌ جنس نگاه و عطر نفس هایشان فرق میکند کلام  و گفتارشان جور دیگریست ... آدم های ابدی...‌ دور و نزدیک بودنشان آشنا و غریب بودنشان حتی مجازی یا حقیقی بودنشان  فرقی ندارد مهم نیست سال و ماهی در کنارت باشند یا  ساعت و ثانیه ای.... این آدم ها بودنشان حتی به کوتاهی نگاهی هم که باشد یاد و خاطرشان را چنان در دل حک میکنند که تا آخرین تپش خیالشان می شود  دل خوشی تمام روزگار ...🌺❤️ @ZendegieMan ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾

👆🌺جواب بدی رو با خوبی بده عبارت تاکیدی امروز : با خو‌دت تکرار کن « من هم میتوانم شبیه خدا بخشنده باشم » •┈┈••✾•🪴🌸🪴•✾••┈┈•   ⊰ • ⃟♥️྅    @gharghate  ⊰ • ⃟♥️྅

عجیب است که گاهی رفتنِ یک نفر را برای چند لحظه تماشا میکنی و بعد از آن یک عمر از تمام آمدن‌ ها بیزار میشوی.. انگار بعضی ‌ها آنقدر قدرت دارند که میتوانند با یک بار رفتنشان تمام دنیا را در چمدانی با خودشان ببرند💔 شب بخیر ...🌙

🌹دریافت انرژی کائنات🌹 نیایش من،ای پروردگارِ من ، بسوی تو این است؛که ریشه درماندگی را از وجود من برکنی.به من آن توانایی را اعطا کنی که غم و شادی را در نهاد خویش پذیرا شوم.به من آن نیرو را ارزانی بداری تا عشقم را در خدمت به دیگران ،ثمر بخش گردانم. به من آن قدرت را ببخشائی که هرگز ضعیفی را نیازارم و برابر نیرومند مغروری زانو نزنم.به من آن توان را کرامت کنی که اندیشه ام را والاتر از این حقارت‌های روزانه زندگی نگاه دارم .و به من آن اراده را بدهی که در برابر اراده تو ،با خشنودی سر بندگی فرو آورم.الـهـی آمیـن🙏🏻 ❤️سلام روزتون بخیر دوستان❤️

🌷سلام دوستان مهربانم 🌼پنجشنبه تون زیبا 🌷دعای امروزم 🌼برای همه شما عزیزان 🌷تن سالم ، دلی شاد 🌼آرامشی بی پایان 🌷و تعطیلاتی پر از اتفاقات خوب 🌷تقدیم با بهترین آرزوها 🌷آخر هفته تون عالی

✍️«تـــــــو» به اندازه تمام نبودن هایت خاطرم را تسخیر کرده ای و این یعنی هیچ فاصله ای قادر نیست بمیراند عشقی را که برایت درون قلبم پنهان ساخته ام...💎 #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

فصل دوم ....... پارت ۴۶ ..... ... دلم برای لحظه ای هوایش رو کرد ..... هوای اینکه بشینه کنارم روی مبل و قاشق چایخوریش رو هی داخل فنجون قهوه اش چرخ بده ..... این عادت همیشگی ارین بود زمان هایی که می رفت تو فکر . در فکر و هوای ارین بودم .... که درب واحدمون به صدا در اومد .... مریم داشت موهای بلندش رو گیس می کرد .... از جام به ارومی بلند شدم و رفتم سمت درب ... اول از چشمی درب نگاه کردم ... مادر اقا امیر پشت درب بود .... به اهستگی درب رو باز کردم و گوشه ای ایستادم : سلام خانوم کیایی ..... خیلی خوش اومدین .... بفرمایید . محو صورتم بود .... انگاری داشت از توی صورتم چیزی رو پیدا می کرد ..... لبخند دلنشینی نثارم کرد : سلام عزیزم ...... تو باید کیانا باشی ..... درسته ؟ بله ..... خیلی از اشناییتون خوشبختم .... تو رو خدا بفرمایید داخل . با سینی غذا اومد داخل که مریم هم به احترامش بلند شد و اومد جلو : سلام خانوم کیایی .... خوب هستین ..... خیلی خیلی خوشحالم شما ملاقات میکنم . سلام عزیز دلم ..... عجب موهای خوش بافتی داری ..... همیشه ارزو داشتم یه دختر گیسو کمند داشته باشم ولی قسمتم نشد و بعد از به دنیا اومدن امیر علی خدا دیگه بچه ای بهمون نداد . بعد از کمی مکث روی قیافه مریم دوباره به حرف : تو باید همون دانشجوی دختری باشی که چند سال پیش منو همراه امیر علی توی بازار هفت سین فروشای رامسر دیدی .... درست نمیگم ؟ مریم با متانت جواب داد : بله .... درست حدس زدین .... البته هیچ کس فکرشو نمی کرد یه بار دیگه بازم شما رو ملاقات کنم . مامان اقا امیر با سینی غذای توی دستش رفت سمت میز غذا خوری و همین جوری که خورشت و برنج و بقیه وسایل رو می چید ادامه داد : تا امروز یه پسر داشتم امیرعلی ..... حالا دو تا دختر دسته گلم بهش اضافه شد ..... بیاین براتون غذا اوردم .... مطمئنم با انرژی که از سر و کله زدن با پسرم توی دفتر وکالت از دست دادید .... هیچ شامی اماده نکردین که بخورین و حسابی خسته هستین . بعد خودش رفت داخل اشپزخونه و چندتا بشقاب و قاشق و لیوان اورد و رو کرد سمت ما که هنوز سرجامون میخ ایستاده بودیم : مگه با شما ها نیستم میگم بیاین غذا تون رو بخورین سرد میشه .... در ضمن دیگه نمیخوام هی بهم بگید خانوم کیایی .... یک کلام .... مهوش خانوم ..... اینجوری راحت ترم .... هی بخواید بگید خانوم کیایی اعصابم بهم می ریزه . به همراه مریم کنارش نشستیم و خودش برامون غذا کشید و بشقاب های پر غذا رو گذاشت جلومون ..... و تعارف کرد : بخورید سرد میشه ..... غذای سرد برا معده خوب نیست .... همیشه به امیرعلی تذکر میدم که غذای سرد نخوره ولی هر وقت عجله داشته باشه اصلا فکر غذای گرم نیست . قاشق اول از غذای لذیذی که برام کشیده بود رو توی دهانم گذاشتم که دوباره مهوش خانوم به حرف اومد : خب ..... خیلی دوست دارم بدونم پسرم چه جوری شما ها رو راضی کرده که برا کار بیاین تهران ؟ 🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️

✍️«تـــــــو» به اندازه تمام نبودن هایت خاطرم را تسخیر کرده ای و این یعنی هیچ فاصله ای قادر نیست بمیراند عشقی را که برایت درون قلبم پنهان ساخته ام...💎 #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

بفرست برای اونی که همه ی وجودته...❤️ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

‍ ☘🌹☘ #زن_امروزی چه صفاتی در شخصیت زن ، برای مردان جذاب تر است؟ • احساس خوب به خود داشتن • در اولویت بودن احساسات • خنده رو بودن • لذت بردن از محبت • گوش شنوا داشتن • آراستگی ظاهری #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

#زن_امروزی زیباترین لباس ، زیباترین صورت ، زیباترین کلام و در کل تمام زیباترینهای شما متعلق به همسرتان است ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌#آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

عادتهای مهم #زوجهاي_خوشبخت 🌺هيچ گاه بدون خداحافظي یکديگر را ترك نمي كنند 🌺هر روز با هم رو در رو گفتگو مي كنند 🌺به هم ابراز عشق مي كنند . 🌺یکديگر را شگفت زده مي كنه #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi