هدایت شده از سابقه گسترده امیر
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
📛 محله ای که مواد مخدر فراوونه
اون قدری که میگن :
تو برو نون🍞 بگیر
من می رم
.
مواد🚬می گیرم 😱
فیلم و ببین و بزن روی لینک تا
ببینی اوضاع وحشتناک☠ این
بچه هارو
https://eitaa.com/maha_edu
تفاوتهای زن و مرد را بشناسید تا در زندگی به مشکل برخورد نکنید.
🔻 بهترين هديه به همسر، شناخت و آگاهی نسبت به تفاوتهای زن و مرد و رفتارهای متناسب با آن تفاوتهاست.
🔻با شناخت اين تفاوتها، ديوارهای رنجش و بیاعتمادی فرو میريزد، چرا كه همه كشمكشها و رنجشها، ناشی از عدم درک يكديگر میباشد.
🔸 زن و مرد در برخی از جنبهها مانند :
ارتباط، احساسات، ادراک، عكسالعمل نشان دادن، عشق، خواستهها، نيازها و قدردانی كردن تا حدی با يكديگر متفاوتند.
🔸با توجه به این نكته كه همسرتان با شما فرق دارد، میتوانيد به آرامش برسيد و بجای اينكه در برابر او مقاومت كنيد و يا بخواهيد رفتارهای او را تغيير بدهيد با او كنار میآييد.
پانزده کلید خوشبختى
1_ موهبتهای خود را شمارش کنید نه مشکلاتتان را.
2_ در لحظه زندگی کنید.
3_ بگویید دوستت دارم.
4_ بخشنده باشید نه گیرنده.
5_ در هر چیزی و هر کسی خوبیها را جستوجو کنید.
6_ هر روز دعا کنید.
7_ هر روز حداقل یک کار خوب انجام دهید.
8_ در زندگی اولویت داشته باشید.
9_ اجازه ندهید مسائل کوچک و خیالی شما را آزار دهد.
10_ عادت همین الآن انجامش بده را تمرین کنید.
11_ زندگیتان را با خوبی پر کنید.
12_ خندیدن و گریه کردن را بیاموزید.
13_ لبخند بزنید تا دنیا به شما لبخند بزند.
14_ از هیچ چیز یا هیچ کس غیر خدا نترسید.
15_ در سختیها به او توکل کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر آنچه در قلب میگذرد را نمیتوان گفت
مثل من که دوستت دارم وپنهان کرده ام💔
#همسرداری
همسرت را با تمام نقصهایش قبول کن!
➖ پیش از ازدواج باید او را به طور دقیق زیر ذره بین می گذاشتید و رصدش می کردید! حالا که دیگر ازدواج کرده اید، چشم و گوش هایتان را ببندید و دست از ازریابی کردن بردارید.🤷♀
➖ انتقاد و سرزنش شما بی فایده است. بپذیرید که دیگر زمان درست کردن همسرتان تمام شده است! چه بخواهید و چه نخواهید با اصرار به تغییر و اصلاح، نه تنها ره به جایی نمی برید بلکه از ترکستان هم سر در می آورید.
❤️🍃❤️
#هنرهمسرداری
زوج هایی که لبـــــــــــ👚ـــــاس اند
زوج هایی که سمبــــــــــ🧨ــــــــاده
⏪مثلا وقتی یک سیب قرمز خوشرنگ را می بینید
آیا رادارتان فقط روی آن لک کوچک متمرکز می شود و تمام وجود سیب را در آن لک کوچک خلاصه می کنید؟
⏪گاهی این خصلت در ما به چشم می آید که وجود کسی را فقط در کاستی هایش خلاصه می کنیم
و به خاطر یک لک کوچک، یک سیب قرمز را دور می اندازیم.
👈همچنان که این رفتار در برخی از زوج ها هم دیده می شود.
👈بعضی از ما به جای اینکه عیوب هم را تا حد امکان نادیده بگیریم
❤️عیب را مثل یک بادکنـــــــ🎈ــــــک دست مان می گیریم
و تا آنجا که می توانیم زیر جلد عیب می دمیم و آن قدر این بادکنک را فوت می کنیم تا زندگی مان در دست مان کاملا بتـــــــــ💔ـــــــرکد.
ادامه دارد...
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
❤️🍃❤️
#همسرداری
❎ باید مراقب باشیم هرگز و تحت هیچ شرایطی رنجش خود را از همسر پوشیده نداریم.
👈 زیرا رنجشهای کوچک در روحمان انباشته میشود و سرانجام به آستانه انفجار میرسد.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️حـال دلتـون قـشنگ
🌹آخرین روزای
❤️ماه مبارک رمضان
🌹گـرم مـحبت
❤️زنـدگیتون
🌹پـر از عطر و مهربانی
❤️عصرتون پر از بهـترينهـا
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ....... پارت ۹۲ ........ بعد از حرفام .... انگاری یخ غرورشون شکست و لبخند مردونه روی لب هر
فصل دوم .......
پارت ۹۳ ......
راهی اتاق خواب شدیم و لباسمون رو عوض کردیم .... همونجا هی خودمون رو معطل کردیم ..... هر لحظه چشممون به گوشی بود تا زنگ بخوره .... عطر استامبولی پلو مامان ملیحه کل ساختمون رو برداشته بود که گوشیم ویبره رفت .
سریع برداشتم ..... اقا فرهاد بود ..... مریم هم اومد کنارم چسبید بهم ..... بلند شدم و درب اتاق رو بستم و تماس رو وصل کردم : بفرمایید اقا فرهاد .... تونستین خبری ازشون بگیرید ؟
صدای اقا فرهاد از اون ور خط به گوش هر دو نفرمون رسید : تو رو خدا هول نکنیدا یه وقت .... حراست ساختمون رو دیدم .... این میگه امیر یه شب اینجا تو سوئیت مونده .... همون شب چندتا اراذل میان اینجا و کل و دفتر رو می ریزن بهم و امیر هم نتونسته جلوشون رو بگیره .
اهسته یکی توی صورتم زدم : خاک بر سرم .... الان خود اقا امیر رو دیدی شما ؟
حراست میگه صبح با چندتا مامور اومده بوده اینجا تا از همه چی انگشت نگاری کنند .... حالش خوب نبوده زیاد .... ولی الان قراره دوباره بیاد همینجا ..... من همین جا منتظرش می مونم تا بیاد .
با عجله جواب دادم : ماهم میایم اونجا .... دلمون طاغت نداره خونه بمونیم .
اخه شما بیاین هم کاری از دستتون بر نمیاد .... ولی خب هر جور راحتید .... می خواین بیام دنبالتون .... دفتر تا اینجا راهی نیست .
اگر زحمتی نیست واستون ..... بیاین که خیلی خوب میشه .
گوشی رو که قطع کردیم .... نفهمیدیم چه جوری لباس بیرون تنمون کردیم و حاضر شدیم .... دل تو دلمون نبود .
از اتاق که اومدیم بیرون ..... مامانامون زل زده بودن بهمون ... انگاری شوک زده باشه بهشون که نسترن خانوم به حرف اومد : چیزی شده ؟ .... سر ظهری کجا می خواین برین حاضر و اماده ؟ ...... الان وقت ناهاره ..... مگه امروز کار داشتید ؟
مریم جواب مادرش رو با ارامش داد : یه کاری پیش اومده .... مجبورا می ریم دفتر وکالت اقای کیایی ..... شما ناهارتون رو بخورید ..... ما اومدیم گرم می کنیم می خوریم .
تا ازشون خدا حافظی کنیم و بیایم بیرون یه ربع طول کشید .... وقتی رسیدیم پایین خبری از اقا فرهاد نبود ... اون ور خیابون که نگاه کردیم دیدم با سرعت داره میاد و زیر پامون ترمز زد .
سریع هر دو نفرمون عقب سوار شدیم و اقا فرهاد حرکت کرد .
توی راه چیزی بینمون گفته نشد .... اما همین که وارد خیابون دفتر وکالت شدیم .... ماشین اقا امیر رو دیدیم که از فرعی اومد جلوی ساختمون پارک کرد و از ماشین پیاده شد .
حالش قابل توصیف نبود ..... دستش راستش باند پیچی شده بود و گوشه سرش هم پانسمان داشت .... به زور راه می رفت ..... اقا فرهاد سرعتش رو بیشتر کرد و درست کنار ماشین اقا امیر پارک کرد و به ضرب ازش پیاده شد و صداش زد : امیر علی به جان خودم ..... من سه روزه مردم و زنده شدم .
اقا امیر با یه قیافه داغون برگشت سمتمون که تازه ما هم از ماشین پیاده شده بودیم .... خشکش زده بود که اقا فرهاد دوباره داد زد : دِ ....... مسلمون ..... دوست .... رفیق چند ساله .... برادر ..... امیر علی کیایی .... این گوشی لامصب رو ملت خلق کردن واسه جواب دادن .... مگه تو بی کس بودی که اینطور ریختن توی دفترت و الان حال و روزت اینه ؟ ..... به خدا نامردی و بی معرفتی امیر ..... خیلی .
انگاری به اقا فرهاد تو این چند روز خیلی بد گذشته بود که اینطوری داشت جلوی ما به اقا امیری که اصلا حالش خوب نبود حرف می زد .
اقا امیر تنها چند کلمه از دهانش بیرون اومد : توضیح میدم برات .... بریم بالا .
اونقدر حالش نامیزون بود که اقا فرهاد رفت کمکش کرد و ما هم پشت سرش رفتیم بالا .🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Hesszendegi/61558
❤️❤️❤️
❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگه خر و اگه تو قصر بیاری
آخر برمیگرده تو طویله !
جای مگس هیچ وقت رو
کندوی عسل نبوده ...
قورباغه رو تخت پادشاهم که
بشونی شیرجه میزنه وسطِ مرداب
تو زندگی به آدما قد ارزششون
بها بده
نه قد معرفتت !!
.
@ZendegieMan
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با فرزندتون بد رفتاری نکنید؛
حرف دل اکثر بچه ها و نوجوون ها.
امیدوارم یه روزی برسه ک هیچ پدر
و مادری اولین ضربه روحی رو به فرزندشون نزنن
چون اون دختر یا پسر تا عمر داره تخریب شخصیتی ک از سمت خانواده ذهنش پاک نمیشه.
.
@ZendegieMan
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی،
برای رهاشدن از زخم های زندگی
باید بخشید و گذشت...
میدانم که بخشیدن کسانی که
از آنها زخم خورده ایم،
سخت ترین کار دنیاست...
ولی تا زمانی که
هر صبح چشمان خود را
با کینه بازکنیم
و آدمهای خاطرات تلخ را
زنده نگه داریم و در ذهن خود
هر روز محاکمه شان کنیم ،
رنگ آرامش را نخواهیم دید !
گاه چشم ها را ، باید بست و
از کنار تمام بد بودنها گذشت..
.
@ZendegieMan
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾