با نامِ تو هوای غزل معنوی شده است
بی اختیار واردِ این مثنوی شده است
هرگز نبوده غیر تو مضمونِ بهتری
تنها تویی که بر سرِ ذوقم میآوری
نامت مرا مسافرِ لاهوت کرده است
لاهوت را شکوهِ تو مبهوت کرده است
از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت
باید برای بُردنِ نامت وضو گرفت
نورِ قریش! تا که تویی صاحبِ دلم
غرقِ خداست شِعبِ ابی طالبِ دلم
عُمرت نفس نفس همه تلمیحِ زندگی است
حرفت چراغ راه و مفاتیحِ زندگی است
از این شکوه، ساده نباید عبور کرد
باید مدام زندگیات را مرور کرد
چون زندگیات سادهتر از مختصر شده است
پیشِ تجملات، جهازت سپر شده است
آیینهای و سنگِ صبور پیمبری
در هر نفس برای پدر، مثلِ مادری
اشکِ شما عذابِ بهشت است، خنده کن
لبخندت آفتابِ بهشت است، خنده کن
دنیای ما نبوده برازندهٔ شما
هجده نفس زمین شده شرمندهٔ شما
مانند آن خَسی که به میقات پر کشید
قلبم به سوی مادرِ سادات پر کشید
#سیدحمیدرضا_برقعی
@Heyate_Majazii