هیئتمجازي|ᴴᵉʸᵃᵗ ᵐᵃʲᵃᶻⁱ
⁉️ من اگه بخوام نذر کنم باید از بابام اجازه بگیرم؟🤔 📚 پاسخ : ✍آیت الله خامنه ای:مانعی ندارد پس از
⁉️
اگر نذر کنیم چهل روز کاری انجام بدیم یا ذکری بگیم یا ...اگر یک روز ازش،سهوا یا عمدا انجام ندیم باید از نذر رو از سر بگیریم؟😢🤔
📚 پاسخ :
✍آیت الله خامنه ای:اگر در نذر خود نحوه جبران آن را در نظر گرفته است طبق آن عمل کند در غیر این صورت اگر عمل عبادی مانند نماز و روزه است آن را قضا نماید و نذر بر حال خود باقی است و بقیه آن را انجام دهد
✍آیت الله سیستانی:اگر وقت معینی ندارد دو مرتبه از نو شروع کند و اگر وقت معینی دارد آن روز را بعداً قضا کند
✍آیت الله مکارم:احتیاط واجب آنست که یک روز را قضا کند
#نذر
#نذر_معین
#فراموشی_یکروز_از_نذر
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
کانال🇮🇷هیئت مجازی🇵🇸
「ʝσɨŋ↷
@Heyate_Majazii8
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄. .
13.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همهرویامهبمیرمتوروزهها💔🥲.
#حسینستوده|#امامحسینی
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خودم میگفتم عاشق نمیشم❤️🩹
#جوادمقدم | #امامحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی جان حب تو راه نجات است ♥️✨
#امام_علی | #سیدمجیدبنی_فاطمه
❁﷽❁
🌤🌈 #حدیث_امـــروز
💎✨ امام زمان(عج) فرمودند:
زيارت امام حسين علیه السلام در شب جمعه؛ امان از آتش دوزخ در روز قيامت خواهد بود.
📚بحار الانوار٬ج۵۳،ص۳۱۵
💚 #ذڪر_روز_پنجشـــنبہ
💯 مـرتـبــہ
💎 «لااِلهَاِلَّاالله المَلِڪ ُالْحَقّ المُبین»💎
♥️🥀🍃♥️🍃🥀🍃♥️🍃🥀♥️
کانال🇮🇷هیئت مجازی🇵🇸
「ʝσɨŋ↷
@Heyate_Majazii8
هیئتمجازي|ᴴᵉʸᵃᵗ ᵐᵃʲᵃᶻⁱ
#قسمت_هجدهم #روشنا سلام بفرمایید سلام خوب هستین ؟! ممنون صدر که از همان ابتدا حرف برای گفتن کم آور
#قسمت_نوزدهم
#روشنا
ماشین جلوی ویلا ورودی ویلا توقف کرد ، از ماشین پیاده شدم و چمدان را از آقای محتشم که از صندوق عقب بیرون آورد گرفتم.
نگاهی به اطراف کردم هوای شرجی شهر اکسیژن کمی برای تتفس قرار داده بود
به سمت وردی ویلا رفتم فضای زیبا با دیوار های کنده کاری شده سفید، کنار میله های آهنی آنجا درختچه های کوچک یا گل های آویزانی قرار داشت که رنگ قشنگی به فضا داده بود
چراغ های ورودی ویلا روشن بود
چراغ سفید ، زرد با چراغ دان های گرد سفید که دور آن رنگ مشکی تزئین شده بود.
لیلی دو ورودی را باز کرد
همه وارد شدیم ؛ اتاق مرتب و بزرگ بود در سمت راست چند مبل کلاسیک وجود داشت با فرش ابرشیم مخملی که نقش نگار زیبایی به فضا هدیه می کرد ،یک میز مستطیل که روی آن گلدانی به رنگ گل های بنفش قرار داشت .
در سمت چپ تلویزیون و مبل های راحتی با چند قاب عکس که مربوط به صاحب ویلا بود.
لیلی قبلا توضیح داده بود
صاحب ویلا دوست پدرش یا حتی بهتر بگوید جزئی از خانواده آن ها هست
به سمت آشپزخانه رفتم از چند پله روبه رو پایین رفتم .
فضای آشپزخانه برخلاف ظاهر ویلا که به زیبایی ماه شب چهارده بود ؛خیلی تمیز و دلشنین نبود کابینت های رنگ و رو رفته بالا یخچالی که بشدت صدا می داد. دستانم را شستم و به سالن برگشتم
لیلی و آقا جمشید با صدای بلند با هم صحبت می کردند ، نگاهی به آن ها کردم
لیلی اصرار می کرد آقا جمشید شبانه نمی توانید به اصفهان برگردید ،ممکن هست تصادف کنید.
ولی ...
شروع به صحبت کردم البته با صدایی بلند و محکم
آقا جمشید اگر امکان دارد این یکی دو روز در کنار ما باشید چون برای رفت و آمد به جنگل و بازار نیاز به وسیله داریم
آقا جمشید به طرف مبل راحتی رفت در حالی که خودش را روی مبل می انداخت گفت به یک شرط!
لیلی آهی کشید به چه شرطی
قهوه و نسکافه ی من فراموش نشود
همه زیر خنده زدیم.
نویسنده :تمنا🌈🌴🌼
کانال🇮🇷هیئت مجازی🇵🇸
「ʝσɨŋ↷
@Heyate_Majazii8