واسه نفس گرفتن تا خیمه برنگشته
کمتر بهش بخندید سنی ازش گذشته
ماه حرامه رهاش کن مگه نمیدونی امامه
ماه حرامه حسین زیر دست و پای ازدحامه
وقت اذونه همه بمونن ولی شمر نَمونه
وقت اذونه هرچی که خواهر تو میکشه از اونه
****
بی یار و بی پناهی ای سرپناه زینب
تکیه زدی به نیزه ای تکیه گاه زینب
کجای کاری خیمه قیامته حسین خبر نداری
کجای کاری نبودی شمرو از تو خیمه در بیاری
بمیره زینب اونقده رو نزن به شمر که دیره زینب
بمیره زینب چجوری پیرهنت رو پس بگیره زینب
****
این زندگی نمیاد دیگه به کار زینب
جا مونده توی گودال دار و ندار زینب
چاره نمونده یه جای سالم رو تنت آره نمونده
چاره نمونده حتی برات یه پیرهن پاره نمونده
این همه شَر شد چرا دعای زینب تو بی اثر شد
این همه شَر شد تو دست و پا زدی و شمر کلافه تر شد
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
سخن اهل عشق این سخن است
کربلا در احاطهی حسن است
هرکسی رو به کربلا کرده
باطناً رو به مجتبی کرده
بزم ما را حسن فراهم کرد
او حسین را عزیز عالم کرد
این همه مجلس مصیبتها
پرچم یاحسین هیئتها
خیرها را به ما حسن داده
او به ما اذن سوختن داده
میوهی نور میدهد شجرش
ای به قربان هر دوتا پسرش
با حسن جان تازه میگیریم
امشب از او اجازه میگیریم
که بگویم ز جلوهی آن ماه
مددی یا جناب عبدالله
یازده ساله است و صف شکن است
پس یتیم حسن، خودش حسن است
دست آورده جای شمشیرش
همه ماتند، مات تکبیرش
حق شده پیش هو بزرگ شده
این پسر با عمو بزرگ شده
گریهکُنها نظر به راه کنید
حسن کوچه را نگاه کنید
از روی تل خدا خدا میکرد
عمویش را فقط صدا میکرد
چه عمویی؟ میان چند سپاه
تشنهای در میان قربانگاه
صحنه را تا که دید گفت حسین
دست خود را کشید گفت حسین
حسن کربلا به جان آمد
پا برهنه دوان دوان آمد
آمد و دید گریه بیاثر است
یک نفر روی سینهی پدر است
پاره پاره شده است پیراهنش
میزنند با غلاف بر دهنش
بند بند تنش گسسته شده
نیزهها در تنش شکسته شده
داد زد ای عموی خون جگرم، غم نخور
من برای تو سپرم غم نخور
چشم بر سمت خیمهگاه ندوز
دست ناقابلم که هست هنوز
میدهم دست در برابر تو
تا بلا دور باشد از سر تو
از رو زمین پاشو عمو، پاشو بریم حرم
خشکه لبات چیزی نگو، پاشو بریم حرم
تا نشدی تو زیر و رو، پاشو بریم حرم
یکی شده دیگه پیکر و پیرهنت
نفس که میکشی عمو خون میریزه از تنت
سنان میخواد سرو به نیزه بند کنه
کاش عمو عباس بود الآن شمرو بلند کنه
چی میبینه چشم ترم، خدا به خیر کنه
عمو نمیشه باورم، خدا به خیر کنه
دارن میرن سمت حرم، خدا به خیر کنه
اهل حرم حالا باید چیکار کنند
از همهجا محاصرهاند کجا فرار کنند
آخ که قراره خون به دل خیمه شه
نامحرمِ اولی که داخل خیمه شه
گوشواره رو از رو گوشا، اینا چه طور میگیرن؟
موها میسوزه وقتی چادرها رو میگیرن
****
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجهی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
مولا روحی فداک افتادی روی خاک باید چه کنم
سمت مقتل تو دیدم قاتلتو اومد چه کنم
قاسم رفته قمر بنی هاشم رفته
شیرخواره حتی از خیمه با تو شده عازم رفته
من جا موندم خیلی خیلی تنها موندم
تنها بین غمها موندم
دارم میام عمو جای قاسم و جای علمدار
دارم میام عمو تا با نیزه ندادنت آزار
دارم میام عمو تا نیومده شمر ستمکار
****
من شیر حسنم شمشیر حسنم ابن الحسنم
ذکرم یا حسنه غم تو قلب منه ابن الحسنم
عبداللهم سپر اباعبداللهم
من آخرین تیر عشقم فدایی ثاراللهم
دورت کردن با هم قصد قربت کردن
عمامت رو غارت کردن
دارم میام عمو تا لباستو در نیاورده
دارم میام عمو تا به جسم تو نیزه نخورده
دارم میام عمو تا که از غمت عمه نمرده
****
عمه مضطربه جونش روی لبه دلخونه عمو
پیش خواهر تو ریختن رو سر تو بارونه عمو
رفتی از حال دیگه رسیدم بین گودال
بذا بدنم باشه پامال بابام اومده به استقبال
گیسوی تو دست قاتل تو موی تو
نیزه خورده پهلوی تو ای عمو جانم
این دم آخرم بذا زخم گلوتو ببوسم
عموی مضطرم جای فاطمه موتو ببوسم
رقیه گفت بهم دیدمت اگه روتو ببوسم
یا عما یا عما حسین حسین حسین
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
اشعار شهادت امام صادق(ع)
حضرت صادق مگر فرزند پیغمبر نبود
یا مگر ریحانه ی صدّیقه ی اطهر نبود
با چه تقصیر و گنه بر خانه اش آتش زدند
اجر نشر دانش او شعله ی آذر نبود
اجر و پاداش رسول و عترت مظلوم او
در دل شب حمله بر باب الله اکبر نبود
نیمه شب کز خانه می بردند صاحب خانه را
بر روی دوشش عبا عمامه اش بر سر نبود
از برای بردن مولا کس از ابن ربیع
سنگدل تر، بی حیاتر، بلکه ظالم تر نبود
او پیاده می دوید و این به اسب خود سوار
گوئیا در سینه ی تنگش نفس دیگر نبود
دیدن بابا در آن حالت پسر را می کشد
خوب شد همراه بابا موسی جعفر نبود
از شرار زهر مثل شمع سوزان آب شد
غیر تصویری به جا زآن نازنین پیکر نبود
پاره پاره قلبش از انگور زهر آلوده شد
از بنی العبّاس جز این شیعه را باور نبود
بعد عمری سوختن بر قلب او آتش زدن
این ستم بالله روا بر آل پیغمبر نبود
«میثم» آن روزی که شد پیکر پاکیزه دفن
محشر شهر مدینه کمتر از محشر نبود
#امام_صادق
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
اشعارشهادت امام صادق(ع)
به جهان آمده ام بنده ی خالق باشم
طالبِ عشقِ خدا گردم و عاشق باشم
آمدم هر چه خدا خواست موافق باشم
و خدا خواست که در مذهبِ صادق باشم
روز و شب شکرِ خدا می کنم از اقبالم
شیعه ی حضرت صادق شده ام خوشحالم
السلام ای پسرِ فاطمه ای صادقِ حق
ای که شد علم تو از علمِ خدایت مشتق
مذهب از توست اگر این همه دارد رونق
تو نباشی به خدا شیعه ندارد بیرق
اثرِ علمِ تو سر تا سرِ دنیا رفته
پرچمِ شیعه روی دستِ تو بالا رفته
همه ی علمِ جهان قطره ای از دانش تو
خرجِ آسایشِ اسلام شد آسایش تو
خیرها گشته نهان در دلِ هر خواهش تو
شیعه دارد همه جا گوش به فرمایش تو
شیعه آن نیست که در زندگی اش عارِ شماست
شیعه آن است که هم زینت و هم یارِ شماست
شیعه چشمش همه جا هست به فرمان امام
می کند جانِ خودش را سپرِ جان امام
می خورد نان ، فقط از سفره ی احسان امام
گنج شیعه است روایاتِ فراوان امام
صادقِ آلِ نبی ، با تو صداقت داریم
شکر حق این همه ما از تو روایت داریم
به زمین داده بها گوهرِ قال الصادق
فیض ها می رسد از محضرِ قال الصادق
شد هدایت گر ما منبرِ قال الصادق
شیعه ایمن شده در سنگرِ قال الصادق
پسرِ فاطمه ای صادقِ نیکو گفتار
شد احادیث شما نورِ بِحارُ الانوار
جان به قربانِ روایاتِ پر از مضمونت
هست کانونِ تشیّع به دلِ کانونت
شیعه باشد به خدا تا به ابد مدیونت
کاش باشیم همه وقتِ عمل ، هارونت...
تا که جان را به ولای تو زره پوش کنیم
سخنت را همه بی چون و چرا گوش کنیم
یاد دادی تو به ما طرزِ عبادت ها را
شیعه دارد ز تو آدابِ زیارت ها را
از تو داریم همین ذکر مصیبت ها را
تو نگه داشته ای پرچمِ هیئت ها را
کنیه ات مثل حسین است اباعبدالله
خانه ی قلب تو شد وقفِ غمِ ثارالله
گرچه دیدی تو زِ منصورِ سیه دل آزار
گرچه افتاد به کاشانه ی تو شعله ی نار
گرچه پشتِ درخانه ز دلت رفت قرار
شکر حق سینه ی تو خرد نشد با مسمار
مادرت پشت درِ خانه اش از پای نشست
چه بگویم ،نوک مسمار از او سینه شکست
رضا یزدی اصل
#امام_صادق
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه_شور
#شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
#شهر_مدینه
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
بند1⃣
دلت غمینه
بگو چه خبر ای مدینه
بگو از غمو بغض سینه
شهر مدینه
چقد واسه تو آشناس، این صحنه و دقایق
میسوزه در خونه ی، بیت امام صادق
چقد واسه تو آشناس، دود و درِ شکسته
چقد واسه تو آشناس، امامو دست بسته
بگو با من از چِشِ تار
بگو ز غمای بسیار
دیدی درو افتادی تو
به یاد خون رو دیوار
وآااااای أمون أمون از غریبی....
🔅🔅🔅🔆🔆🔅🔅
بند2⃣
شهر مدینه
توی دل تو شور و غوغاس
افتادی به یاد گل یاس
شهر مدینه
نرفته از خاطر تو، هنوزم که هنوزه
بی اختیار میگی با غم، زهرا داره میسوزه
یادِ تو آوُردَن بازم، یه پهلوی شکسته
یک گل یاس که پشت در، به جوی خون نشسته
مدینه چیا کشیدی
خسته شدی و بریدی
خون شده دلت آخه تو
پهلوی دریده دیدی
وآااااای أمون أمون از غریبی...
🔅🔅🔅🔆🔆🔅🔅
بند3⃣
شهر مدینه
بگو با من از دست بسته
بگو با من از مرد خسته
شهر مدینه
میدونم ازین جماعت، چقد شده دلت خون
دیدی دوباره یه حیدر، با دست بسته حیرون
هی میکشیدن إمامو، تو کوچه و خیابون
دوباره دیدی علی رو، اسیره و پریشون
ادامه داره همیشه
چرا تموم نمیشه
چرا همیشه خبر از
أسیریه و آتیشه
وآااااای أمون أمون از غریبی....
💠💠💠💠💠💠
🔅🔅🔆🔆🔅🔅
به قلم:
#سیدناصر_اسماعیل_نسب
#سیدمرتضی_پیرانیان