#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_قاسم_ع
#شب_ششم
#محرم
🏴بند اول:
زود اومدم اما از مرکبا دیر تر
قاسم تو اکبرتر شدی من هم شدم پیرتر
اونجا زمین گیر بودم و اینجا زمین گیر تر
خون دلهاتو ریختی توی خودت عمو
داغ باباتو ریختی توی خودت عمو
اربا ارباتو ریختی توی خودت عمو
شبیه قلب مجتبایی
اومد سرت عجب بلایی
از زیر پوست جدا جدایی
🏴بند دوم:
چی شد تنت قاسم کو استخونات کو
پهلو به مادر میزنی با زخمای پهلو
شکسته نه باید بگم که خورد شده بازو
حالا تو با مادر همدردی مثه بابات
توی نوجوونی هم مردی مثه بابات
سینه ات رو از روضه پر کردی مثه بابات
چقد شدی شبیه بابات
میریزه خون از کنج لبهات
عمو فدای قدو بالات
🏴بند سوم:
میگیرمت قاسم کم کم تو آغوشم
زخمات نمیذاره بیای محکم تو آغوشم
گرفتمت عمو مث جونم تو آغوشم
باید که تورو خیلی آروم بلند کنم
اهلی من عسل رو مثل موم بلند کنم
با اینکه نا نداره زانوم بلند کنم
ببخش که بوریا ندارم
حتی دیگه عبا ندارم
برای رفتن پا ندارم
#شعر: احسان نوری
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_علی_اصغر_ع
#شب_هفتم
#محرم
🏴بند اول:
گریه نکن بابا حالت میشه بدتر
خیسه چشات خشکه لبات ای آیهی کوثر
الآن برات میگیرم آب نخواب علی اصغر
الآن دیگه میرسیم میدون طاقت بیار
شایدم که بباره بارون طاقت بیار
چند قدمِ دیگه بابا جون طاقت بیار
اینا با تو کاری ندارن
شاید برا تو آب بیارن
مرهم روی دلم بزارن
🏴بند دوم:
فکرش برام سخته که جای آب دادن
رو دست من گریه هاتو با تیر جواب دادن
پرپر زدی خندیدن و منو عذاب دادن
با این حنجر پاره پاره چیکار کنم
نمونده واسم راه چاره چیکار کنم
فکرت راحتم نمیذاره چیکار کنم
از داغ این گلوی پُر خون
حیرون شدم تو این بیابون
خیلی پریشونم پریشون
🏴بند سوم:
هر جوری بود بابا جسمتو پوشوندم
با دست و پای بی رمق واست نماز خوندم
قبر کوچیک داغ بزرگ بدجوری سوزوندم
خوابیدی چه خواب شیرینی بخواب علی
دیگه خواب بد نمیبینی بخواب علی
تو قلبمه داغ سنگینی بخواب علی
چه خون دلهایی که خوردم
تا که تورو به خاک سپردم
کاشکی منم باهات میمردم
#شعر: محمدجواد ابوتراب زاده
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_علی_اکبر_ع
#شب_هشتم
#محرم_۱۴۰۰
🏴بند اول:
آروم قدم بردار ای آروم جونم
میخوام که خوب نگات کنم اما نمیتونم
راه نگام بسته شده از چشم گریونم
سخته واسم از تو دل کندن ولی برو
میدونم راه تو میبندن ولی برو
میدونم به گریم میخندن ولی برو
خسته نمیشم از تماشات
بابا فدای قدوبالات
علی برو خدا به همرات
🏴بند دوم:
بابا رو با زخمات به گریه میندازی
دشمن هزار تا ضربه زد اما نشد راضی
ریخته تنت تو کربلا چه روضه ی بازی
با این تسبیح دونه دونه چیکارکنم
با این جسمی که غرق خونه چیکار کنم
با اعضایی که جا میمونه چیکارکنم
چیکارکنم بهم نریزی
نمونده از تن تو چیزی
نداره این روضه گریزی
🏴بند سوم:
مثل گل لاله پریر شد بابا
یک تنه یک لشکر شدی بیشتر شدی بابا
اکبر به میدان رفتی و اصغر شدی بابا
جسمتو رو عبا میچینم یکی یکی
علی اکبرهامو میبینم یکی یکی
میبوسم میزارم رو سینم یکی یکی
این جور شاید آروم بگیرم
بی تو از این زمونه سیرم
ای کاش کنار تو بمیرم
#شعر: ایمان عاقل و احسان نوری
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_عباس_ع
#شب_نهم
#محرم
🏴بند اول:
صاحب علم پاشو پشت و پناه من
قدم شده مثل هلال ای قرص ماه من
تا جسم تو کم شد دیگه کم شد سپاه من
چشم و چراغ دلم بودی چشمت زدن
چش روشنیه حرم بودی چشمت زدن
تو یک تنه لشکرم بودی چشمت زدن
پاشو ببین با چشم گریون
همه تو خیمه ها هراسون
گره زدن به معجراشون
🏴بند دوم:
دست بریدت رو دیدم سر راهم
پای شریعه پیکرت پاشیده شد از هم
مثل علی اکبر شده جسم تو هم درهم
دشمنا میخندن به اشک چشای من
میسوزه علقمه از سوز صدای من
دیگه نمونده راه چاره برای من
تو رو تو خاک و خون که دیدم
خدا میدونه چی کشیدم
کنار پیکرت خمیدم
🏴بند سوم:
ماه بنی هاشم آخر زمین خوردی
فرقت شکست مثل بابا حیدر زمین خوردی
بازوت شکست انگار مثه مادر زمین خوردی
تا دیدم افتادی روی خاک پشتم شکست
تیر سه شعبه اومد راهِ نگاتو بست
چشم تو مثل قلب زینب به خون نشست
عزیز برادرم بلند شو
امید خواهرم بلند شو
تموم لشکرم بلند شو
#شعر: حسین نوری
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_امام_حسین_ع
#شب_دهم
#محرم_
🏴بند اول:
کجای این عالم روضه به پا کردی
کجا داری دنبال یک هم ناله میگردی
امشب مثه زینب تو هم هم نفس دردی
هرجا هستی با تو هم نالم آقای من
من هم خیلی آشفته حالم آقای من
جونم رو آوردم امسالم آقای من
شبیه تو زبون میگیرم
تو روضه ی گودال اسیرم
آخر یه عاشورا میمیرم
🏴بند دوم:
از غصه ی فردا یک عمره غمگینی
یاد لبای تشنه ای چه داغ سنگینی
ما روضه ها رو میشنویم ولی تو میبینی
میبینی مقتل رو با اوج مصیبتش
میبینی با شمشیر اومدن زیارتش
ضربه های شمر نامرد و رو صورتش
شمره که هی میاد و میره
یکی میگه خودش میمیره
یکی میگه ببر کی دیره
🏴بند سوم:
امشب برای ما مرثیه میخونی
از نیزه های بی هوا از سنگ و پیشونی
از روضه هایی که فقط خود تو میدونی
از روضه ی کندی خنجر برام بگو
ازشدت ضربه ی اخر برام بگو
ازلحظه ی بریدن سر برام بگو
برام بگو چی شد تو گودال
اگه هنوز نرفتی از حال
از جسم غرق خون و پامال
#شعر: امیر آهمند
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
8f80837e071.mp3
12.7M
🏴#امام_زمان_عج
🏴#زمزمه
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine