به نام خدای زمان و زمین
به نام علی شیر شیرآفرین
به نام حسن معزالمومنین
به نام نامی حسین شاه دین
از نژاد شیران صف شکن
از نسل و از تبار شاه شیرین سخن
در میدان مردِ مردِ هر جنگ تن به تن
من هستم قاسم ابن الحسن
این خبر را برسانید به اغیار
بگویید که آمد نوه ی حیدر کرار
بگویید به ازرق که با قاسم
میشود حسنِ در جمل تکرار
انی انا القاسم
****
به نام خدای حی ذوالمنن
عسل چکد از لبم با این سخن
ان تنکرونی فانا بن الحسن
سبط النبی المصطفی المؤتمن
من غزال رو به شکارمو
تیغ بُران معرکه ذوالفقارمو
مرد پیکار و مظهر اقتدارمو
سرباز حضرت یارمو
این خبر را برسانید به جانان
اگر جان طلبد این من و این جان
اگر سر طلبد این من و این سر
همه خاک ره خسرو خوبان
انی انا القاسم
****
به نام خداوند جان و خرد
وِرد زبان من بُود بی عدد
هو یا علی یا امیرالمومنین
هو یا علی یا علی حیدر مدد
شد تمام کرب و بلا علی
ذکرم شد لحظه لحظه یا مرتضی علی
اشهدم گشته لا امیری الا علی
سربندم نام مولا علی
این خبر را برسانید به لشکر
که شاگرد عباس علی اکبر
شده سینه سپر وارث زهرا
پسر – پسر ارشد حیدر
انی انا القاسم
#زمینه_حماسی_جدید_بسیارزیبا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
عشق عیاری معرفت داری که نمیذاری من تنها شم
دنیام تاریکه مرگم نزدیکه اون وقتایی که بی تو باشم
زندگی کوتاهه لاجرم میمیرم
مطمئنم آخر یه روز تو حرم میمیرم
حسین وای ...
دل که غمگینه روضه ات تسکینه لطفش به اینه مبتلاتم
حال من خوبه قلبم میکوبه وقتی که رو به کربلاتم
روبراهه با تو حال و احوال من
زندگیم مال تو ولی عشق تو مال من
حسین وای ...
السلام ای شاه حضرت مصباح اباعبدالله ای حسینم
آغشته در خون ناشده مدفون ای ماه گردون نور عینم
ای هلال زینب ای سر بر نیزه
میچکه رو خاکا چقدر خونت از سرنیزه
حسین وای ...
#شب_جمعه
#دلتنگی
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هنگامی که قاسم بن الحسن علیه السلام آمد و با التماس از عمو اجازه رفتن به میدان گرفت، امام حسین علیه السلام حضرت قاسم را در آغوش گرفت، عمو و برادرزاده با هم گریه کردند.
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
عمریست که سربار توام یوسف زهرا
تو یاری و من عار توام یوسف زهرا
سرمایه ام اشکیست که آن هم کرم توست
بی مایه خریدار توام یوسف زهرا
با آنکه به زنجیر گنه بسته وجودم
یک عمر گرفتار توام یوسف زهرا
نام و نسب و شان و مقامم همه این است
خاک ره زوار توام یوسف زهرا
مگذار گنه پرده کشد بین من و تو
من تشنه ی دیدار توام یوسف زهرا
یابن الحسن
بر سلطنت هر دو جهان ناز فروشم
تا سائل بازار توام یوسف زهرا
از زبان نورانی خود امام زمان عرض ادب کرده باشیم به ساحت مقدس ابی عبدالله: فَلَئِنْ أَخَّرَتْنی الدُّهُورُ،وَعاقَنی عَنْ نَصْرِک الْمَقْدُور؛ یا جدی اگه روزگار منو به تاخیر انداخت نبودم کربلا تو رو یاری کنم، وَلَمْ أَکنْ لِمَنْ حارَبَک مُحارِباً*اما*َلاََنْدُبَنَّک صَباحاً وَمَساء*ًو لأَبکیَنَّ عَلَیک بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما؛ تا کجا برات خون گریه میکنم؛ حَسْرَةً عَلَیْک،وَ تَأَسُّفاً عَلی ما دَهاک وَ تَلَهُّفاً، حَتّی أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ، یادم نمیره اون ساعتی که اسب بی صاحبت آمد کنار خیمه ها؛ ای صدا زد: اَلظَّلیمَه اَلظَّلیمَه؛ حسین
من دوزخی بودم نه جایم جنت توست
جای مرا آقایی تو جابه جا کرد
هر دو همدیگر و بغل گرفتن انقدر گریه کردند که نوشتند هر دو از حال رفتن این آقازاده دوسالش بوده که امام حسن را و از دست داده لذا تا آوند تو بغل عمو یاد بغل بابا افتاد؛ بچه یتیمه، یازده ساله که آغوش باباشو ندیده، گرمی بغل بابا رو حس نکرده، از یه طرفم وقتی عمو رو بغل گرفت، تمام وجودش آتیش گرفت، آخ این بدن از شدت عطش گر گرفته،الله اکبر عمو دستات چرا انقدر داغه لبات چرا تَرَک تَرَکه؟
عمو هم که این یتیم برادرو که بغل گرفت، شاید یادش افتاد اون شبی که دو تا داداش همدیگر و بغل کرده بودند، بابا گفته بود آستین به دندان بگیرید مادرتون رو که غسل میدم جوری گریه نکنید علی دشمن شاد بشه،
نمی دونی آخ چقدر بوی امام حسن میدی؛ یادش افتاد، شبایی که بابا اینارو می خوابوند، آروم آروم میومد کنار قبر مادر، حسنین باهم تا صبح زجه می زدند؛ یا خواهر و ساکت می کرد اول، الله اکبر، فغشی علیهما، هر دو از حال رفتند، بازم اجازه نداد بعضی ها گفتند رفت تو خیمه یه دست خط👇
بیرون آورد دست خط باباش حسن، تا ابی عبدالله دست خط برادر و دید بازم گریه کرد،یادش بخیر دوتایی باهم خط مینوشتیم مادرم زهرا داوری می کرد. این یتیم امام حسن می دونه که عمو اجازه خواهد داد؛چون شب عاشورا وقتی پرسید عمو منم میکشن؟
فرمود آره، مرگ نزد تو چگونه است گفت: “احلی من العسل”حضرت فرمود میکشنت الله اکبر،این تعبیر فقط مال قاسم بن الحسن، اینو ذبح عظیم داره میگه حتی برات بگم شیر خواره ام می کشند، حالا میخواد آماده رزم بشه زره ای، لباس جنگی پیدا نمیشه، حسین، عمامه شو لباس جنگی کرد، یه جوری براش، تحت الحنک، بست که وقتی اومد وسط میدان همه گفتند:
برگ گل سرخ را باد کجا می برد
الله اکبر، هر جوری بود راهی میدان شد، فقط یه مبارزه شو بگم: ازرق شامی، هفت تا پسرشو کربلا آورده، تا نگاه به قد و بالای این نوجوان کرد؛ گفت کوچکترین بچه مو بفرستم کارشو یکسره میکنه، از کوچیکترین و ضعیف ترین بچه اش فرستاد به رزم قاسم بن الحسن، با یه ضربه زمین گیرش کرد، بچه دوم، سوم هفتم؛ هفت تا اولاد نحسش جلوی چشمش به درک واصل شدند، خون همه چشم این ازرق شامی رو گرفت؛ پا تو رکاب زد سوار شد چنان با سرعت آمد که ابی عبدالله تکون خورد دیدند حسینم از خیمه فاصله گرفت.
دستشو بالا برد،خدایا به یتیم برادرم رحم کن؛ الله اکبر، همه متحیر این کیه اینجوری داره میجنگه، خودش رو تا معرفی کرد فهمیدند آقا زاده سردار جمل”
إن تُنکـرونی فأنـا ابـن الحـسن
سِبْطُ النَّبِی الْمُصْطَفَی و الْمُؤْتَمَن
آیینه ی مرد جمل آمد به میدان
یک شیردل مانند یل آمد به میدان
با سیزده جام عسل آمد به میدان
ای لشگر کوفه اجل آمد به میدان
باید که قبر خویش را آماده سازید
در دل جگر دارید اگر بر او بتازید
رفته به بابایش که اینگونه شریف است
او که ز نسل صاحب دین حنیف است
قاسم اگرچه قد و بالایش ظریف است
اما خدایی او سپاهی را حریف است
گوید به او عمه به بد خواه تو لعنت
مهپاره ی نجمه به بد خواه تو لعنت
شاگرد رزم حضرت عباس قاسم
آمد ولی در هیبت عباس قاسم
در بازوانش قدرت عباس قاسم
به به که دارد غیرت عباس قاسم
عمامه ی اورا عمویش با نمک بست
مانند بابایش حسن تحت الحنک بست
قاسم حریف تن به تن دارد ندارد
این نوجوان جوشن به تن دارد ندارد
چیزی کم از بابا حسن دارد ندارد
اصلا مگر ازرق زدن دارد ندارد
ازرق کجا و شیر میدان خطرها
قاسم بود رزمنده ی نسل قمرها
با یه ترفند جنگی ازرق شامی رو به درک واصل کرد، یه وقت دیدن لشگر بهم ریخت عمر بن سعد ازدی،گفت گناه تمام عرب به گردن من باشه اگر داغ این بچه رو به دل مادرش نزارم؛ الله اکبر، وقت پریدن ناگهان بال و پرش ریخت…محاصره اش کردند اول سنگ اندازها اومدن،زره به تن نداره، کلاه خود به سر نداره، اونقده با سنگ زدنش که ضربه هایی که از اطراف میومد را نتونست هدایت کنه.
وقت پریدن ناگهان بال و پرش ریخت
یک لشگری را ریخت آخر پیکرش ریخت
از “میمنه تا میسره”روی تنش ریخت
از روی زین افتاد قلب مادرش ریخت
سنگ بارونش کردند یه وقت دیدند یه ظالمی چنان با شمشیر به فرقش زد دیگه نتونست رو اسب دوام بیاره،اسب سوارها دورش و گرفتن،دیگه نگم چی شد یه وقت دیدند حسین داره با سرعت میاد یکی هم زیر دست و پا میگه عمو به دادم برس، حسین.
#روضه حضرت قاسم
daa0d5b52874d7ce54ec0d3654c9fece.mp3
10.24M
زیباترین رجز شد این نوحه خونی من جان از عدو گرفته اِن تَنکُرونی من شاگردیِ اباالفضل کردم که این چنینم هر کی ندونه میگه یل اُمُ البنینم اما ببین چجوری قاسمو دوره کردن نیزه نداشته باشن دنبال سنگ میگردن عمو عمو عمو جان با صورتم عمو از روی فَرَس فتادم بالا سرم بیا زود که از نفس فتادم پَر میکشم از اینجا تا آسمان هفتم اما ببین تنم شد در زیر دست و پا گم ذکرم حسن حسن شد آماده ی وصالم ارواح خاک بابا عمو بکن حلالم عمو عمو عمو جان وقتی نگاه بر این شکسته سینه کردی بی اختیار عموجون یاد مدینه کردی رفت از تنم توانم به جان عمه زینب دشمن گرفته جانم به زیر سمّ مرکب به آرزوش رسیده این یاس پرپر تو شکسته استخوانم شبیه مادر تو عمو عمو عمو جان
@majmaozakerine
🎵قاسم از خیمه میرود میدان
#واحد
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
قاسم از خیمه میرود میدان
نجمه آورده آینه قرآن
رَوَد آن که مه سحرم بود
گل باغ حسن پسرم بود
خدا خدا خدا خدا یتیمم رفت
****
مادرش کرده شانه مویش را
بوسه باران کرد عمه رویش را
گل لاله باغ حسن رفت
ز پیش به خدا دل من رفت
خدا خدا خدا خدا یتیمم رفت
****
مزد پیروزی بر عدو خواهد
جرعه آبی از عمو خواهد
گل من ز تو با خبرم من
به خدا ز تو تشنه ترم من
خدا خدا خدا خدا یتیمم رفت
****
در کجایی تو ای گل پرپر
بدرقه کردی شاید از اکبر
به جنان برو ای چشم آرا
بنشین به بر گل لیلا
خدا خدا خدا خدا یتیمم رفت
*
بهر تو برپاست مجلس شادی
نیزه ها ریزد نقل دامادی
جگرم ز غمت شده پاره
تو فتاده و جمله سواره
خدا خدا خدا خدا یتیمم رفت
*
لاله گون بینم سمبل قاسم
در کف قاتل کاکل قاسم
خدا خدا خدا خدا یتیمم رفت
مه من ز چه روی زمینی
به بر عمو از چه نشینی
خدا خدا خدا خدا یتیمم رفت
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#روضه حضرت علی اصغر (ع)
#شب هفتم محرم(شیرخوارگان حسینی)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
السَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة...
♦️شب گر رخ مهتاب نبیند سـخت است
♦️لب تشـنه اگر آب نبیند ســخت است
♦️ما نوکر و ارباب تویی مهـدی جان
♦️نوکر رخ اربـاب نبیند ســخت است
⬅️اجرومزده همه شما برادران و خواهران وعزاداران با بی بی دوعالم فاطمه زهرا (س)انشاالله هرکجای مجلس نشسته ای به آبروی علی اصغر امام حسین حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله
امشب باید حواس ها خیلی جمع باشه، آمدیم در خونه شیر خواره اباعبدالله، باب الحوائج، گرفتارها، مریض دارها، قرض دارها، شب هفتم محرم کجای مجلس نشسته اید، اگه كسی دست خالی برگرده، فقط و فقط تقصیر خودشه، چون از هر طرفی كه برای این آقازاده گریه می كنی،یه نفر دعات می كنه؛ یه طرف مادرش رباب دعا می كنه،یه طرف عمه جانش زینب دعات می كنه،یه طرف رقیه كنار گهواره نشسته، یه طرف بابای مظلومش دعات می كنه، گفت:
رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت…
بچه رو دیدی، شیرخواره رو می گن، بوس نكنید، اگه احیاناً كسی بوسش كنه، اینقدر صورت لطیفه، جای لب و دهان این بوسه كننده، رو صورت این بچه می مونه.
…رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت
نه تنها بوسه از یك آه می سوخت
ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت...
اومد در مقابل دشمن ایستاد...
علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد...
صدا زد...
ای نانجیبها...
شما با من سر جنگ دارید...
اگه به من حسین رحم نمیکنید...
این طفل شش ماهه که کاری نکرده...
یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید...
ببینید...
اگه بهش آب بدید میمیره...
اگه آب هم ندید میمیره...
اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون ببرید سیرابش کنید...
دشمن داره نگاه میکنه...
خیلی ها به گریه افتادن...
ابی عبدالله داره حرف میزنه...
شاید اینها دلشون بسوزه...
یکدفعه دیدند...
حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد. امام حسین دید علی اصغر روی دستش پروبال می زنه😭
🔸تو رفتی مادرت حیران شد ای وای
🔸تمام خیمه ها ویران شد ای وای
🔸مگر تیرسه شعبه خنجری بود
🔸سرت بر پوست آویزان شد ای وای
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد
امشب كسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی،گفت:سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار،گفت:جایی شد دل تو هم بسوزه بحال حسین،گفت:یك جا،همه جا هلهله می كردم،كف می زدم،خوشحال بودم،یه جا دل من سوخت،دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت،بین میدون متحیر بود،نمی دونست كجا بره،یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت،گفت:خلاصه چیكار كرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها،گفت:نه امیر،دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاك ها،با غلاف شمشیر یه قبر كوچولویی كند. پدر با كودكی پرپر نشسته به روی خاك ها مادر نشسته رباب این را فقط تكرار می كرد سه شعبه دارد و تا پر نشسته یه منظره ای مادر دیده،می گفت: عطش گرد پر و بال تو می گشت غریبی پای اقبال تو می گشت به پشت خیمه ها ای وای دیدم كسی با نیزه دنبال تو می گشت لالایی اصغرم،لایی لالایی امشب خانم ها بیشتر باید گریه كنند،ای كاش بچه ها رو امشب بغل مادرها ندن،بابا ها بیرون نگه دارن،آخه شب ربابه،هی میومد كنار گهواره ی خالی،گفت: چگونه خاك بریزم به روی زیبایت كه تو بخندی و من كنم تماشایت مزار كوچك تو پر شده از خونت به خواب ماهی من در میان دریایت مرا ببخش عزیزم كه جای قطره ی آب به یك سه شعبه برآورده ام تقاضایت چگونه جسم تو پنهان كنم كه می دانم به وقت غارتمان می كنند پیدایت كمی بخواب در این خاك تا كمی وقت است كه بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت بیا رباب كه این شاید آخرین باری است كه خواب می رود او با نوای لالایت اگر نشد كه شود سایه سرت امروز به روی نیزه شود سایه سار فردایت حسین ..
حسین آرام جانم..حسین روح وروانم
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
التماس دعا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
1403/4/19
12_Bazri-Shab_06_Moharam1396-005_(www.rasekhoon.net).mp3
5.37M
بی بدل قاسم حضرت یل قاسم
پسر ارشد سلطان جمل قاسم
دلربا قاسم اغثنا یا قاسم
المثنای حسن تو کربلا قاسم
طوفان مکرر هنگامه محشر
الگوی نبردت رزم علی اکبر
سردار دلاور سرمایه لشکر
پیدا به جمالت تصویری ز حیدر
عسل میریزد ز لحن سخنت
عدو می ترسد از ابن الحسنت
عشقت به دلم افتاده برس به داد دلم ای شهزاده
*
از غلاماتم مرید ساداتم
به خدا من از قدیم نوکر باباتم
بی برو برگرد اسیرتم ای مرد
آخه روضت یه شبه طیب و طیب کرد
فرزند امامی معنای کلامی
مبهوت نبرد تو ازرق شامی
بر خسته پناهی بر من یه نگاهی
هستی به دل من در منسب شاهی
تو سیزده ساله امید حرمی
کریمی اقا که ابن الکرمی
عشقت به دلم افتاده برس به داد دلم ای شهزاده
@majmaozakerine