#زمینه #واحد
#حضرت_زینب
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
برادر رنج بی حد را تو هم دیدی منم دیدم
به دل داغ پیمبر را تو هم دیدی منم دیدم
زبعد داغ جانسوز پیمبر نیلی از سیلی
رخ زیبای مادر را تو هم دیدی منم دیدم
چو مادر بود پشت در تو هم بودی منم بودم
فشار ضربت در را تو هم دیدی منم دیدم
ز تیغ زاده ملجم به خون آغشته در بستر
سر ساقی کوثر را تو هم دیدی منم دیدم
حسن را پاره پاره شد جگر از سوده الله
رخ سبز برادر را تو هم دیدی منم دیدم
در این سحرای ماتم خیز و عالم سوز در یک روز
شکوفه نخل باور را تو هم دیدی منم دیدم
الا ای باغبان باغ از باد خزان پرپر
گل و سرو سنوبر را توهم دیدی منم دیدم
تو خواندی سوره انا فتحنا را منم خواندم
تن گلگون اکبر را تو هم دیدی منم دیدم
کنار نعش قاسم گریه ها کردی منم کردم
شکسته لعل و گوهر را تو همدیدی منم دیدم
کنار علقمه لب تشنه غلطان در میان خون
اگر جسم برادر را تو هم دیدی منم دیدم
ز تیغ حرمله ای زینت دوش نبی از کین
دریده حلق اصغررا تو هم دیدی منم دیدم
ولی اینک میان ما و تو فرغی است در سودا
وگرنه رنج بی حد را تو هم دیدی منم دیدم
به سودای تو سر را میزنم بر چوبه محمل
که گویی غرق خون سر را تو هم دیدی منم دیدم
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
261.4K
#زمینه #واحد
#حضرت_زینب_س
#اربعین
🎤کربلایی یاسین قنبری
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
نام مداح حذف نشود ❌
#زمینه #واحد
#حضرت_زینب
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖
دلِ سوختهدلها، بُوَد محفل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
همان داغ برادر، بود قاتل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
دو چشمش به برادر، دو دستش به سلاسل
نگاهی به حسینش، نگاهی سوی قاتل
کند گریه به زخمِ، سرش، چوبۀ محمل
که از خون جبین، سرخ، شده محمل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
سر از سنگ شکسته، قد از غصّه خمیده
به دل داغ برادر، ز رخ رنگ پریده
شرارش به دل زار، سرشکش به دو دیده
بوَد از همه عالم، فزون، مشکل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
فلک محو کمالش، ملک مات جمالش
شکسته کمر کوه، ز اندوه و ملالش
کند تا به سر نی، تماشای هلالش
چرا اشک دو دیده، شده حایل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
همه زندگیش بود، غم و رنج و مصیبت
شده ظلم و ستمها، به او جای مودّت
گمانم که ز آغاز، در این عالم خلقت
به خون دل زهرا، سرشته گِل زینب
امان از دل زینب امان از دل زینب
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
در غم قتل علی ناله چو سر داد حسین
قدسیان را ز غم خویش خبر داد حسین
آمد از خیمه گه و در بر اکبر بنشست
بوسه ها بر رخ خونین پسر داد حسین
گفت ای لاله با غم ز چه پرپر شده ای
غسل ش از آب رخ و خون جگر داد حسین
آسمان خم شد و چشمان ملک خون بارید
مشتی از خاک چو بر سینه و سر داد حسین
آنچنان ناله به ناکامی اکبر بنمود
که دعا را ره ترتیب اثر داد حسین
قامت صبر نشد خم چو کمان گشت قدش
درس عبرت به قضا و به قدر داد حسین
تا که لب بر لب عطشان علی می سایید
عشق را عاطفه را شور دگر داد حسین
راس خونین علی را چو به دامن بگرفت
ماه را در حرم مهر مقر داد حسین
گفت تسلیم و رضایم به رضایت ای دوست
درس آزادگی آنجا به بشر داد حسین
گفت با خیل جوانان که به یاری آیند
هان که جان از غم هجران پسر داد حسین
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هفت روز است بی تو گریانم
هفت روز است که پریشانم
هفت روز است که پدر جانم
بی تو آواره بیابانم
خوب شد رفتی و ندیدی که
دخترت بین کوچه ها گم بود
خوب شد رفتی و ندیدی که
عمه این هفته بین مردم بود
هفته نه هفت سال بی پدری
هفته نه هفت سال خونجگری
هفته ای که هزار سال گذشت
بین بازار ها به دربه دری
هفت شب بوسه ام ندادی تو
تن به سم ستور دادی تو
ای سر غرق خون لب پر خون
چقدر از سرم زیادی تو
#امیرفرخنده
#روضه
#محرم_۱۴۰۳
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#دلم_امشب_هوای_کربلا_کرد
#همان_زینب
#امام_حسین_ع
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
دلـم امشـب هـوای کـربلا کـرد
حسین مارابه عشقش مبتلا کرد
خدابسکه حسین رادوست دارد
به هردل قبر شش گوشه بنا کرد
فدای آن غریب و تشنه کامی
که بهر سر فـرازی سر فدا کرد
حسین داریم چه غم داریم در عالم
حسین داریم چه کم داریم در عالم
الهـی بـاالحسین و جـان زینب
عنـایت کـن شـوم قـربان زینب
حسین و زینبش دو بال عشقند
کبوترهای خـوش اقبال عشقند
هر آنکس رو بـه درگاهش نهاده
هرآنچه ازحسین میخواست داده
حسین درگاه او درگاه عشق است
حسینیه ی او بنـگاه عشـق است
دوباره مـرغ جـان از تـن رها شد
بشــوقی راهـی کـرب وبـلا شـد
الهــی کـــربـلا تــا بـر لب آمـد
مــرا یــاد حسیـن و زینـب آمـد
همان زینب که درهیبت چومولاست
همان زینب که درعفت چو زهراست
همان زینب که درکوفه و درشام
غـریبـیِ حسین را کـرده اعـلام
همـان زینب کـه فـرمود کربلا را
نـدیـده بـوده ام «الا جمـیلا»
همـانکه دختـر بـانوی آب است
بـه کـام او زبـان بـوتـراب است
همـان زینب کـه وقت پاسداری
مُریدعفت وحُجب وحجاب است
همان زینب که دشمن شداسیرش
ولی داغ حسین جان کرده پیرش
همان زینب کـه کار خواهری کرد
و در حـق حسینش مـادری کـرد
همان زینب که قلبش پُر اِلَـم شد
قدش از بــار درد و غصه خم شد
همان زینب کـه تـا شد چار ساله
ز داغ مـــادرش زد آه و نـــالـه
همان زینب که تا حیدر کفن شد
اســیر داغ جـانسوز حسـن شد
همانکه پنـج تـن را نـورعین بـود
تمام دلخوشی هایش حسین بود
همانـکه عاقبت داغ حسین دیـد
و در دست خزان بـاغ حسین دید
همــان زینـب کـه از داغ بـرادر
بـه سر زد سینه زد نــالید یکسر
ز مقتل ذوالجناح تـا که خبر بُرد
همانجا بـود زینب زین خبر مُرد
عـزیـز مـادرش را دیـد بـر نی
همان سر که ز هم پاشید بر نی
چــه آمـد بـر سـر زینب خـدایا
رسیده جـان او بـر لـب خـدایـا
بــرادر را بـه زیــر خیــزران دیـد
حسین رابی کس وخونین دهان دید
همـان زینب کـه از ظلـم زمـانه
بــه تــن دارد نشـان تـازیـانه
همانکه در بـلا یـار حسین شد
پس ازعباس علمدارحسین شد
همان زینب که از داغ سه ساله
شده خورد و خوراکش آه و ناله
همانکه صبرش عـالم گیرگشته
و از داغ حسینش پیر گشته
به سودای حسین منزل به منزل
سر خود را زده بـر چوب محمل
پـس از کرب وبلا بـا ناله و درد
زهجران حسین خویش دق کرد
گـل عمـرش دگـر از غصه پـژمرد
سرانجام از غم و داغ حسین مُرد
سخن هرجا ز زینب گفت«مداح»
چه جانسوزوغم افزا بود وجانگاه
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
#علی_اکبر_اسفندیار_مداح
#حضرت_زینب
کیست زینب فخر اولاد رسول
کیست او شاگرد زهرای بتول
کیست زینب زن ولی مرد جهاد
سرشکستن را به ما او یاد داد
کیست زینب حفظ مکتب کار او
زیر بار ظلم رفتن عار او
کیست زینب حق مدار و حق پرست
زاده ی مرجانه را داده شکست
کیست زینب آنکه طوفان کرده است
شام را شام غريبان کرده است
کیست زینب زن ولی مرد آفرین
صد چو مریم ریزدش از آستین
آفرینش پیش پایش درسجود
خیمه ی عشق و شهامت را عمود
زانوی عباس از بهرش رکاب
نام زینب را خدا کرد انتخاب
جان فدایش چون حسینی منصب است
افتخارشیعه بی شک زینب است
سینه زنها از دیار زینبند
لطمه زنها از تبار زینبند
امیر کرمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زینب
هر چند پای بیرمق او توان نداشت
هر چند بین قافله جانش امان نداشت
بار امانتی که به منزل رسانده است
چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت
جز گیسوان غرق به خون روی نیزهها
در آتش بلا به سرش سایهبان نداشت
آیا به جز حوالی گودال، ساربان
راهی برای بردن این کاروان نداشت؟
یک شهر چشم خیره و ... بگذار بگذریم
شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت
آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
دیگر لب مقدس قرآن کربلا
جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت!
یوسف رحیمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین