4_6041871035203061733.ogg
925.9K
#با_قد_خم_کربلایت_رسیدم
#اربعین #سبک_بیقراری
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
با قَدِ خَم کربلایت رسیدم
چِل شب و روزازغم تونالیدم
تو روبه نیزه دیدم آه کشیدم
برادر جانم من دیگه بُریدم
کن دعاحاجت بگیرم
سرِ قبر تو بمیرم
از روزی که توازماجدا شدی
سرجدا بین گودال رها شدی
قاریِ من روی نیزه ها شدی
نمکِ همه ی روضه ها شدی
چِقَدَرحسین غریبی
بمیرم که غم نصیبی
ای حسین جان مرابی حیامی زد
شمر جدا حرمله هم جدا می زد
می شدم سِـپَرِ بـچه هـا می زد
مُردم آنجا که دیدم تورامی زد
بس گریه کردم حسینم
رفته نورازهردوعینم
من بمـیرم بَـرات بَرادر من
دیگه داغ غمت شد باورِ من
باسر شدی حسین همسفرمن
داغ تو آتش زده جگر من
مُردم ازاین بیقراری
شنیدم کفن نداری
چهل بارمُردم زنده شدم حسین
بی تودگردرمانده شدم حسین
بنـگرکـه شکننده شدم حسین
آخر زتو شرمنده شدم حسین
اَمانت داری نکردم
رقیه رونیاوردم
خواهرت چون مرغ بشکسته باله
بی تـو زنده ماندنِ من مـحاله
از غمـت اَلـفِ قـامـتم دالـه
دارو نـدارم مـیانِ گـودالـه
سوزِدل وشعر«مداح»
آتش زده بردلم آه
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
#حسین_پرس_بوین_زینب_بموعه
#اربعین_دلگویه_مازنی
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
حسین پِرس بَوین زینب بموعه
بَوین زینبِ جان به لب بموعه
برار چل روزه که تر ندیمه
ته که دنیبی بلا بکشیمه
چهل روزه چهل سال پیر بَهیمه
تِه که بُوردی برار اسیر بَهیمه
ته جدایی مره گمون نَهییه
ته بُوردی ومِه غم درمون نَهییه
حسین تامجلس شراب بدیمه
نامحرمون پیش کبـاب بهیـمه
تره با چوب خیزرون که روشته
نانجیب مره همونجه بکوشته
مه جا نپرس برار رقیه کوهه؟
مِـه دل از داغ رقیـه کهـوعه
مه جانپرس برار مه دل کبابه
ونـه جـا عـاقبت بَـیّه خـرابه
برار از درد وغم مه دل سروشته
حسین مِـره خجالتی بکـوشته
بمیـرم کـه رقیـه دِق هاکـرده
تـا ته سر ره کَشه بیته بمرده
دعا هاکن شه حاجت ره بهیرم
سـر ره بِلّم تـه قبـر سـر بمیرم
من و توسه«مداح» غصه خواره
ونـه دلگـویه چـنه بـرمه داره
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
#رباعی_های_اربعین
#اربعین
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
بــرادر جـان ببین اقبـال زینـب
شکسته شدپس ازتو بال زینب
ببین که از سفربر گشته ام من
بیـا اکنون بـه استقبال زینـب
غمت بود ای برادرسخت وجانسور
فـراق تـو مـرا کُشت ایـن چهـل روز
اگرچه این چهل روز شدچهل سال
ولـی بـر گشـته ام از شـام پیـروز
بـرادر، جـان مـن بــودی و هستی
کجـا دیـدی کنـم در کـار سسـتی؟
چرا پس روی نیزه تـا کـه چشمت
به چشمان من افتاد دیده بستی?
میان کوچه ها و از سـرِ بـام
یهـودی ها به ما دادند دشنام
بپای نیزه ها رقصیدند ای وای
برادرجان، اَمان از شام از شام
دراین دل خـاطرات نا تمام است
اگر چه غصه ام ازشهر شام است
ز رنـج و غصـه های مـن نپـرسید
بگـویید قبـر محبـوبم کدام است
بـرادر قلـب زینـب ریـز ریـز اسـت
غمم ازشام واز چشمان هیزاست
نفس بنـد آمـد آنـدم تـا شنیدم
میـان شامیان حرف از کنیز است
گلـی گـم کـرده ام گیرم سراغش
همان که آتشم زد درد و داغش
گل من یار دیرینم حسین است
شـــدم آواره از دردِ فـــراقـش
اگـر چـه کـربـلا جـولان شَـرّ بـود
اگرچه آتش اینجا شعله ور بود
اگـر اینجـا تـو را از مـن گـرفتنـد
ولی شام از همه جانسوز تر بود
ای بـرادر جان بـه قربانت شوم
مـن فـداییِ عـزیـزانـت شــوم
این گمان هرگزنمیکردم حسین
بـر مـزارت فـاتحه خـوانت شوم
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
4_5920166853333748797.ogg
1.76M
#بر_خیز_ای_عزیز_مصطفی
#نوحه_اربعین
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
برخیز ای عزیز مصطفی«۲»
آمد زینب اندر کربلا
خواهم گویمت باقلب خون«۲»
شرح کوفه و شام بلا
رأس پاکت بر نیزهٔ اشقیا دیدم
از اهل کوفه زخم زبان بشنیدم
خیزو ازجا بین ای اَخا موی سپیدم
آه از کوفیان بی وفا
برخیز ای عزیز مصطفی
زخم زبانها زد مرا ابن مرجانه
پاسخی دادم آن ستمگرو جانانه
گِرد من بودند کودکان همچو پروانه
رأست شاهد این ماجرا
بر خیز ای عزیز مصطفی
از مُغیلان پُر آبله پای یتیمان
ازضرت سیلی گشته نیلی رخ طفلان
همه اهل بیتِ تو در زنجیر عدوان
بودند جمله در آه و نوا
بر خیز ای عزیز مصطفی
رأس تو می خواند بر نیزه آیهٔ قرآن
سنگباران شدچون سرت ای برادرجان
از اسیران بر پا شدی ناله و افغان
دیدی اشک طفلان ورا
برخیز ای عزیز مصطفی
من پیامت را بر همه کرده ام اعلام
با کلام خود کرده ام یاری اسلام
نُطق من درشام نهضتت رانمود اتمام
کردم دشمنت راهر کجا رسوا
برخیز ای عزیز مصطفی
ای برادر باشد کجا مرقد اکبر
درکجا مدفون گشته جسم علی اصغر
کی کفن بنمود پیکرت ای مَه انور
پاسخ ای برادر ده مرا
برخیز ای عزیز مصطفی
قبر امیرِ لشکرت در کجا یابم
او که بُد در جنگ آوری مظهر بابم
یادِ دست بُبریده اش کرده بی تابم
که بود نگهبان خیمه ها
برخیز ای عزیز مصطفی
بی تو برادر چون روم سوی مدینه
بر مزارت بین با چشم گریان سکینه
کن تکلم از لطف با این دخت حزینه
گیرد از من سراغ تو را
برخیز ای عزیز مصطفی
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:غلامعلی رجایی«زائر»
مداح:علی اکبراسفندیار
4_5963315305970140262.m4a
6.54M
#بخوان_عمه_زیارت_نامه_تا_من
#نوحه_اربعین
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
بخوان عمه زیارت نامه تا من
بشویم با سرشک دیده دامن
بخوان عمه دعای اربعین را
که عاشورا کنی این سرزمین را
اگر اشکم نریزد عمه بر خاک
زغصه می شوداین سینه ام چاک
همانگونه که می خوانی زیارت
بگو از هر چه دیدی در اسارت
بگو در این اسارت هرچه دیدی
شِماتتها که عمه می شنیدی
اگر بابایم از دُردانه پرسید
بگو دور تو در ویرانه گردید
بگو در این زیارت با اشاره
ز گوش پاره و از گوش پاره
خدا را شکر عمه هر چه دیدیم
کتک خوردیم وتهمت هم شنیدیم
دوباره قسمت ما کربلا شد
تمام دردهای ما دوا شد
مگر ای عمه اینجا کربلا نیست
چرا ای عمه جای خیمه ها نیست
چرا گهواره ی اصغر شکسته
عمو جانم کجا در خون نشسته
به یکسو می کنی هر دم تماشا
مگر دیدی به صحرا مشک سقا
چهل منزل چهل روز وچهل شب
همه می اَرزد ای عمه به امشب
چهل منزل اسارت در اسارت
فدای یک سلام این زیارت
بخوان روضه که جای روضه اینجاست
یکی از گریه کن های تو زهراست
بخوان ای عمه جان آهسته قرآن
که نا محرم بُوَد اینجا فراوان
بسازم از برایت سایبانی
که داری هر شب اینجا روضه خوانی
چرا چادر به صورت می کشیدی
ز مادر هم خجالت می کشیدی
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:؟
مداح:کربلایی علی اکبراسقندیار
#آمد_برادر_دلخسته_در_برت
#نوحه_اربعین
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
آمد برادر «۲» دلخسته دربرت
غمدیده خواهرت
همسنگر تو«۲» فرزند مادرت
غمدیده خواهرت
ای یـادگـارِ «۲» زهـرا و مـرتضی
یکدم سر از خاک بردار و از وفـا
فــریـاد زینـب، گـردیـده یـا اَخـا
ای جان فدای«۲» جسم مطهرت
غمدیده خواهرت
چل روزِه زینب صدساله شد حسین
چل روزه کـارِ او نـالـه شـد حسین
چشمانش ازخون پُر لاله شد حسین
قامت خمیده«۲» گـردیده زائـرت
غمدیده زائرت
گر پیر و خسته ،گر قد خمیده است
بـدتـر ز کـربلا در شام و دیـده است
از هـر یهـودی طعنـه شنیـده است
این نیمه جان را«۲» آورده در برت
غمدیده خواهرت
آه ای حسین جان، پـاک و مطهری
گــردیم فـدایت، کـه پــاره پیکـری
ای شـاه عـالم، ســردار بـی سـری
رأست به نیزه«۲»هم دیده دخترت
غمدیده خواهرت
پیروزی ات را، زینب سبـب شـده
از دردِ داغ، تـو جـان به لب شده
گـریـان بـرای، تـو روز وشب شده
شـد باغبــانِ«۲» گلهـای احمـرت
غمدیده خواهرت
تیـغ زبـانِ، زینب چـو ذوالفقار
در شام وکوفه، بنمـوده کار زار
آل اومیّـه، شـد تیـره روزگــار
گردیده همچون«۲»سردار لشکرت
غمدیده خواهرت
گر زینب تو، خصم اومَیّـه شد
خونین جگر از، داغ رقیه شـد
خورد وخوراکش،افغان وناله شد
بنگر به حال«۲» رنجور ومضطرت
غمدیده خواهرت
آمد برادر «۲» دلخسته دربرت
غمدیده خواهرت
همسنگر تو«۲» فرزند مادرت
غمدیده خواهرت
کرده قیامت«۲» در راه داورت
غمدیده خواهرت
گردیده زائر«۲» بر قبرت انورت
غمدیده خواهرت
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
4_6014997858623688914.ogg
275.2K
#نوحه_اربعین
آمدبرادر دلخسته دربرت
غمدیده خواهرت
4_5890782014239413216.ogg
375.9K
#خدا_دونه_در_این_ایام_جانسوز
#اربعین_دلگویه_مازنی
#اربعین
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
خدا دُونّـه در ایـن ایـام جـانسوز
چه بگذشته به زینب این چهل روز
اگـر چه بـی بـرار و بـی قـراره
دَره بـه کـربلا اِنـه دواره
کی وِنِـه بُوره استقبال زینب؟
کی وِنه بَپرسه از حال زینب
از داغ اکبر و حسین و عباس
خَله زینب غریبی کِنّه احساس
وِره تـا یـاد بِمو دل بَیّه کبـاب
وِنِسّـه اون روز عباس بَیته رکاب
نـا بـرار زاعـون دَرنّـه نـا بـرار
چتی زینبِ دل بَهیره قـرار؟
چهل روز درد وناله غم و غصه
چهل روز برمه و ماتم و غصه
چهل روز زیر اِفتاب تَش وگرما
چهل شو بی پناهی سردوسرما
چهل شو زاری هاکردن نواجش
چهل شوجای شلاق دردو سوزش
چهل شوطفل معصوم آه و ناله
چهل شو بـابـا بـابـای سه ساله
چهل شو ناختی از درد شلاق
چَنّه درد داشته اون نامرد شلاق
چهل روز خنده بزوعنِ مَردِم
چهل روز خجالتی از نامَحرِم
چهل شو زینب اسیر سیاه چال
چهل شو بَـتِتِن وَچُونِ دِمّال
چهل شو وَچُونسّه قصه سازی
چهل شو زاری و یتیم نوازی
چهل شو وِشنا باخِتنِ وَچون
چهل شو بی قراریه یتیمون
چهل روز دست نامَحرم گرفتار
چهل روز تماشایی بین انزار
چهل شو بسکه زینب ناله داشته
عاقبت خرابه لاله دکاشته
چهل شوبی قراری داشته زینب
اَتا روز چه براری داشته زینب
گمون نکرده بی حسین بَهووه
شه زِنّه باشه بی برار دَهووه
اِسا که بَیّه بی حسین و عباس
دیگه شه روزِ مرگه کنّه احساس
بنال«مداح» بنال با ناله و آه
که سرگذشت زینب هَسّه جانکاه
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
#الا_ای_خفته_زیر_خاک_بر_خیز
#اربعین
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
الا ای خفته زیـر خـاک بـرخیز
حسینم ای گل صدچاک برخیز
حسین ای روح زینب جان زینب
الا صد پاره ای قرآن زینب
بپا خیز ای مُقَطّع ، اربـاً اربـا
ببینم می شناسی خواهرت را؟
بپا خیز ای عزیز جان مادر
کفن پوشم برآن جسم مُطَهّر
اگر چه سر نداری برتن اَمّا
دلم خواهد ببوسم حنجرت را
نمی شد باورم قربان صبرت
بَغل گیرم حسین جان خاک قبرت
فدای آن تنت که سر ندارد
سرت بر نیزه و پیکر ندارد
الا ای یوسف زینب کجایی؟
رسیده جان من بر لب کجایی؟
برادرجان ببین اِقبال زینب
نیامد کَس به استقبال زینب
دوباره آمدم به کربلایت
به خاک لاله خیز و پُر بلایت
همانجایی که از توسر بریدند
تورا بی سر میان خون کشیدند
از آن روزی که رفتم ای برادر
نمی دانم خبر داری ز خواهر؟
خبر داری کجا بردند ما را ؟
خبر داری که آزردند ما را ؟
خبر داری مرا بازار بردند؟
به قصد طعنه و آزار بردند؟
خبر داری که کارم بود گریه؟
خبر داری که جان داده رقیه؟
رقیه هـر کجا نـام تـو بُـرده
حسین، جای توخالی چوب خورده
چه گویم از رقیه داد و بیداد
خبرداری که درخرابه جان داد؟
رقیه رفته و من زنده هستم
ازاین بابت حسین شرمنده هستم
رقیه جانت از ما تا جدا شد
برادر جان خرابه کربلا شد
برادرجان اَمان ازشام ازشام
فقط بشنیده ام نفرین و دشنام
چقدراین سرگذشتم گریه داراست
که صبرازدست صبرم بی قراراست
از اینجا تاکه رفتم کوفه وشام
پیامت را به عالم کردم اعلام
بغیر ازحکم حق تَمکین نکردم
سفارش کرده ای نفرین نکردم
ولیکن داغ پشت داغ دیدم
چهل منزل خزان باغ دیدم
اگر چه از غمت آکنده هستم
نمی دانم چرا پس زنده هستم
ز روی نیزه ها ما را که دیدی
مرا که می زدند توچه کشیدی؟
به جان نازدانه ات سکینه
نخواهم بی تو برگردم مدینه
پس ازتو زنده ماندن ننگ باشد
دلم از دوری تو تنگ باشد
من امروز آمدم حاجت بگیرم
دعا کن برسر قبرت بمیرم
اگر«مداح»هم درشوروشین است
چو من اوهم عزادار حسین است
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
4_5926914715107202883.ogg
2.35M
#روضه_اربعین
زینب ای آیینه ی مادرسلام
بانوای:کربلایی علی اکبر اسفندیار
مکان:کربلاموکب شهدای فیروزکوه
سال اجرا: 1403
4_5926914715107202885.ogg
1.66M
#نوحه_اربعین
برخیز ای عزیزمصطفی
بانوای:کربلایی علی اکبر اسفندیار
مکان:کربلاموکب شهدای فیروزکوه
سال اجرا: 1403
#بر_خیز_ای_عزیز_مصطفی
#نوحه_اربعین
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
برخیز ای عزیز مصطفی«۲»
آمد زینب اندر کربلا
خواهم گویمت باقلب خون«۲»
شرح کوفه و شام بلا
رأس پاکت بر نیزهٔ اشقیا دیدم
از اهل کوفه زخم زبان بشنیدم
خیزو ازجا بین ای اَخا موی سپیدم
آه از کوفیان بی وفا
برخیز ای عزیز مصطفی
زخم زبانها زد مرا ابن مرجانه
پاسخی دادم آن ستمگرو جانانه
گِرد من بودند کودکان همچو پروانه
رأست شاهد این ماجرا
بر خیز ای عزیز مصطفی
از مُغیلان پُر آبله پای یتیمان
ازضرت سیلی گشته نیلی رخ طفلان
همه اهل بیتِ تو در زنجیر عدوان
بودند جمله در آه و نوا
بر خیز ای عزیز مصطفی
رأس تو می خواند بر نیزه آیهٔ قرآن
سنگباران شدچون سرت ای برادرجان
از اسیران بر پا شدی ناله و افغان
دیدی اشک طفلان ورا
برخیز ای عزیز مصطفی
من پیامت را بر همه کرده ام اعلام
با کلام خود کرده ام یاری اسلام
نُطق من درشام نهضتت رانمود اتمام
کردم دشمنت راهر کجا رسوا
برخیز ای عزیز مصطفی
ای برادر باشد کجا مرقد اکبر
درکجا مدفون گشته جسم علی اصغر
کی کفن بنمود پیکرت ای مَه انور
پاسخ ای برادر ده مرا
برخیز ای عزیز مصطفی
قبر امیرِ لشکرت در کجا یابم
او که بُد در جنگ آوری مظهر بابم
یادِ دست بُبریده اش کرده بی تابم
که بود نگهبان خیمه ها
برخیز ای عزیز مصطفی
بی تو برادر چون روم سوی مدینه
بر مزارت بین با چشم گریان سکینه
کن تکلم از لطف با این دخت حزینه
گیرد از من سراغ تو را
برخیز ای عزیز مصطفی
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:غلامعلی رجایی«زائر»
مداح:علی اکبراسفندیار