۸
(ورود اهل بیت ع به مدینه)
یا رسول خدا زینب غمپرورم
سوز داغ حسین به جان زده آذرم
خونجگر زینب است
جان او بر لب است
یا محمد۲
آمدم از سفر با تو بگویم سخن
کوله بارم بود ماتم و رنج و محن
قامتم خم شده
صبر من کم شده
یا محمد۲
یا رسول خدا زینب دلخسته ام
سوی تو آمدم با دل بشکسته ام
گشته ام الشهید
نزد تو روسپید
یا محمد۲
یا رسول خدا با تو برابر شدم
جگرم خون شده و بی برادر شدم
جگرم خون شده
گریه افزون شده
یا محمد۲
زینبت در سفر زخم زبان ها شنید
بین گودال خون پیکر صد پاره دید
بر روی نیزه سر
زد به جانم شرر
یا محمد۲
یا رسول خدا شام بلا دیده ام
شام را بدتر از کرب و بلا دیده ام
کینه شد آشکار
شد ستم بی شمار
یا محمد۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_به_تماشا_بیا_ای_پسرفاطمه
#نوحه_سنتی
#ورود_اهل_البیت_ع_به_مدینه
#بازگشت_به_مدینه
۹
(ورود اهل بیت ع به مدینه)
از کربلای خونین،برگشته ام مدینه
با اهل بیت اطهار،همراه با سکینه
واویلتا مدینه۴
گردیده ام مدینه،شرمنده از پیمبر
آمده بی حسینم،ریزم ز دیده اختر
واویلتا مدینه۴
ببین تو حال زار و،چشم ترم مدینه
از داغ شش برادر،خونجگرم مدینه
واویلتا مدینه۴
مدینه دیده ام من،رنج و غم و بلا را
غرقه به خون بدیدم،شهید سرجدا را
واویلتا مدینه۴
مدینه دیده ام من،داغ علی اکبر
پیکر اربا اربا،خونین دل برادر
واویلتا مدینه۴
مدینه دیده ام من،ز نسل آل هاشم
پامال سم اسبان،گردیده جسم قاسم
واویلتا مدینه۴
مدینه دیده ام من،داغ علی اصغر
به روی دست بابا،شده بریده حنجر
واویلتا مدینه۴
تنهایی و غریبی،مدینه کردم احساس
آن لحظه ای که دیدم،افتاده دست عباس
واویلتا مدینه۴
مدینه دیده ام من،حرمت او دریدند
سر حسین زهرا،را از قفا بریدند
واویلتا مدینه۴
مدینه دیده ام من،داغ گلان چیده
بعد از حسین بدیدم،بر نی سر بریده
واویلتا مدینه۴
بعد از حسین مدینه،زخم دلم نمک خورد
رقیه و سکینه،از دشمنان کتک خورد
واویلتا مدینه۴
مدینه دیده ام من،ماتم کوفه و شام
بر اهل بیت احمد،سنگ می زدند ز هر بام
واویلتا مدینه۴
#رضا_یعقوبیان
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
#ورود_اهل_البیت_ع_به_مدینه
۶
(ورود اهل بیت ع به مدینه)
برگشته گلت زینب(از کرب و بلا جدا)۲
با گریه نشستم من(در بزم عزا جدا)۲
با حسین رفتم و بی او آمدم
سوزم و گریم در غم بی حدم
یا ختم المرسلین آجرک الله۲
از داغ گل زهرا(غرق محنم جدا)۲
سوزم ز غم و شمع(هر انجمنم جدا)۲
صبر من کم گردیده یا محمد
قامتم خم گردیده یا محمد
یا ختم المرسلین آجرک الله۲
در کرب و بلا گشتند(گل های حسین پرپر)۲
بر دست پدر جدا(جان داده علی اصغر)۲
اکبرش کشته شد به دست اعدا
پیکر پاک او شد اربا اربا
یا ختم المرسلین آجرک الله۲
دیدم که تن عباس(در علقمه افتاده)۲
دست و سر و جانش را(در راه خدا داده)۲
عباسم مقطع الاعضا گردید
جان او به راه دین فدا گردید
یا ختم المرسلین آجرک الله۲
دیدم گل زهرا را(بشکسته جبین جدا)۲
دیدم که به موج خون(شد نقش زمین جدا)۲
از حسینت جدا حرمت دریدند
سر پاکش را از قفا بریدند
یا ختم المرسلین آجرک الله۲
از بعد حسین دیدم(من آتش در خیمه)۲
دشمن ز ستم می زد(سرها به روی نیزه)۲
دیدم جدا طفلان را بی بهانه
می زدند کعب نی یا تازیانه
یا ختم المرسلین آجرک الله۲
زین داغ و مصیبت ها(شد قامت زینب خم)۲
ما را ز ستم بردند(در کوفه و شام غم)۲
از تو یا جدا من شرمنده هستم
حسین شد شهید و من زنده هستم
یا ختم المرسلین آجرک الله۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_زینب_زینب_زینب
#ورود_اهل_البیت_ع_به_مدینه
از بس نبی به شخص علی التفات داشت
حتی در احتضار هم از این صفات داشت
خود چشمه حیات ولی تشنه علیست
گویی از او اراده آب حیات داشت
بوی علی شفای غم و درد مصطفاست
ور نه رسول پیش از اینها وفات داشت
سینه به سینه اش دم آخر نهاد و گفت
هر کس که حیدری است در عالم نجات داشت
محراب را چو غیر علی دید در نماز
او را به قیض بر حذر از آن صلاة داشت
محراب را به شأن علی دیده بود و بس
آن رهبری که وقت رکوعش زکات داشت
چون گفت راز خود درِ گوشی به فاطمه
زهرای خسته خنده ز شوق ممات داشت
آغوش میگشود برای دو نور عین
از بس به بوسه حسنین التفات داشت
با هر نظر حبیب خدا داشت نکته ای
اما نگاه زینب کبری نکات داشت
تا آخرین نفس نگران حسین بود
گاهی گریز روضه آب فرات داشت
***
دودمه – مجتبی توسلی
مهربان تر از نسیمی تو رسول رحمتی یا ابالزهرا مدد
با علی فردای محشر تو به فکر امتی یا ابالزهرا مدد
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
متن روضه ورود کاروان به مدینه ـ مرحوم فلسفی
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
ای مدینه سوز دیگر ساز کن در بروی داغ داران باز کن
اهل یثرب خون فشانید از دو عین من خبر آوردم از قتل حسین
مردها چون زنان شیون زدند بر شرار سینه ها دامن زدند
هاشمیات از حرم بیرون شدند غرق در دریای اشک و خون شدند
مادر عباس با قلب کباب داد یک یک آل عصمت را جواب
گفت ای یاران سئوالم از شماست دختر مظلومه ام زینب کجاست
دید نا گه بانویی با قد خم گفت مادر دخرت زینب منم
من سیه پوش گل یاس توام داغ دار بهر عباس توام
جان مادر داغ پیرم کرده است درد و غم از عمر سیرم کرده است
عمر زینب بارها بر سر رسید تا کنار قبر پیغمبر رسید
ناله اش چون آتش افروخته سینه اش چون خیمه ها سوخته
ناله کرد و گفت با صوتی حزین السّلام ای رحمه للعالمین
یا محمد ، جانم آمد بر لبم زینبم من ، زینبم من زینبم
وقتی این کاروان دل شکسته نزدیک مدینه رسید امام چهارم فرمود : پیاده شوید ، خیمه ها را بر پا کنید
همه بانوان پیاده شدند فرمود : بشیر وارد مدینه شو ، خبر شهادت حسین ورود ما را به مردم اعلام کن ، بشیر با وضع عزا آمد وارد شهر مدینه شد ، مردم مرتب می گفتند : بشیر چه خبر است ؟گفت بیاییدسر قبر پیغمبر ، رمدم جمع شدند ، وقتی اجتماع کردند ، گفت :
(یا اهل یَثرِب لا مقامَ لَکُم بِها: مردم مدینه دیگر در مدینه نمانید) گفتند : چرا؟ (قَتل الحسین : حسین را کشتند )سرش را بالای نیزه زدند ۱ ، الان زن و بچه اش بیرون دروازه مدینه هستند همین که این خبر رسید غوغایی شد در مدینه ، همه به سر و سینه می زدند ، با پای برهنه به استقبال آمدند همه فریاد میزدند : وامحمداه ، واحسینا همه صدا بزنید حسین .
۱٫ مقتل فلسفی ، ص ۹۱ ، زینب قهرمان ، اردستانی ، ص ۳۵۳ .
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
متن روضه ورود کاروان به مدینه ـ مرحوم کافی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
تا مدینه نرفته باشی آتش نمی گیری. از کسی که مدینه رفته بپرسید. هر سال وقتی ما از مکه می آییم به سمت مدینه، نزدیک مدینه که می شویم به راننده اتوبوسها می گویم: بایستید. می گویند: چه کار داری؟ می گویم: صبر کنید. بیایید پایین چند دقیقه ای کارتان دارم. آنها هم می دانند وقتی می گویم: بیایید پایین خبری است. می آیند پایین می ایستند. می پرسند: حاج آقا! اینجا کجاست؟ می گویم: اینجا جایی است که یک روزی زن و بچه امام حسین(ع) ایستاده بودند. آنها از کربلا برگشته بودند. اینجا دروازه مدینه است. آی امان! امان!…
هر کس از مسافرت به وطنش می آید خوشحال می شود. اما زن و بچه امام حسین(ع) وقتی به مدینه رسیدند دلهایشان می تپید. تا چشمهایشان به در و دیوار مدینه افتاد نمی دانی چه حالی شدند؟ مدینه! ما با مردها و جوانها رفتیم اما حالا فقط یک عده زن و بچه آمده ایم. امام سجاد(ع) سراغ بشیر را گرفت، بشیر آمد. آقا صدا زد: بشیر! بابایت شاعر بود آیا تو هم بهره ای از شعر داری یا نه؟ گفت: بله آقا بی بهره نیستم. فرمود: دلم می خواهد بروی در شهر مدینه آمدن ما را به مردم خبر بدهی. گفت: چشم آقا. سوار بر اسب شد یک پرچم سیاه به دستش گرفت. و در شهر مدینه می چرخاند. این کار در میان عرب علامت آشوب است.
یا أهل یثرب لا مُقام لکم بها؛ آی مردم مدینه! دیگر مدینه نمانید. مردم دویدند، گفتند: بشیر ! مگر چه خبر است؟ چرا میان مردم وحشت می اندازی؟ گفت: یک خبر مهمی دارم. مردم به حرم رسول الله آمدند. بشیر بالای منبر رفت و ندا داد. مردم! دیگر مدینه نمانید. ای مردم! قُتِلَ الحسین(ع)؛ مردم! حسین را کشتند.مردم از حرم پیغمبر (ص) بیرون ریختند. این قسمت را جایی ننوشته، من می گویم. من خیال می کنم وقتی مردم از حرم پیغمبر(ص) بیرون رفتند هی به هم می گفتند: فلانی مواظب باشید خبر به محله بنی هاشم نرسد. آی حسین! حسین!…
***************
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
متن روضه ورود کاروان به مدینه ـ جواد راستگوی
حرکت از کربلا
@majmazakerinee
کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند هلاک می شوند .
دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد برای وداع کنار قبر ابی عبدالله جمع شدند ، سکینه قبر بابا را در آغوش گرفت ، گریه می کند صدا زد :
الا یا کربلا نودعک جسما بلا کفن ولا غسل دفینا
الا یا کربلا نودعک روحا لاحمد والوصی مع الامینا
«ای کربلا! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم که بدون غسل و کفن مدفون شد؛ ای کربلا ! کسی را به یادگار در تو نهادیم که او روح احمد و وصی اوست» .
نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود.
شب و روزام اینطوری سر نمیشه
بدتر از این میشه بهتر نمیشه
دلمو به گهواره ش خوش نکنین
اینا واسم علی اصغر نمیشه
حرمله وصله جونمو گرفت
عصای قدّ کمونمو گرفت
نمک زندگیمون شیر خواره بود
حرمله یکی یدونه مو گرفت
اشک ابر تو مگه یادم میره
قتل صبر تو مگه یادم میره
کفن و دفن تو اگه یادم بره
نبش قبر تو مگه یادم میره
نیزه میخواد بی نقابت ببره
بهره از بوی گلابت ببره
وقتی نیزه دار،داره تابت میده
لالایی میگم که خوابت ببره
دیگه فایده نداره آبش بِدن
بیان و زان درّ نایابش بدن
اینطوری میفته از رو نیزه ها
کاش می شد تو گهواره تابش بدن
سندی بودی که رو شدی علی
هق هق بغض گلو شدی علی
آرزوم بود ببینم بزرگ شدی
حالا هم قدّ عمو شدی علی
شاعر: یاسین قاسمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین