eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
366 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگینامه امام هادی (ع) علی بن محمد بن علی معروف به علیّ النقی و هادی امام دهم شیعیان است، این بزرگوار از سن سی سالگی در مدینه مشغول تدریس بود تا اینکه خلیفه عباسی متوکل او را به بغداد فراخواند در بغداد بوسیله خلیفه و جانشینانش مدام تحت فشار بود تا اینکه عاقبت، به نوشته منابع شیعی  به تحریک معتز عباسی در سال 254/868 مسموم شده و در سامرا، جایی که بعداً فرزندش حسن عسکری هم دفن شد، به خاک سپرده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6044026477425460251.mp3
2.1M
🕊⚜️سینه زنی ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام به نفسِ حاج امیر عباسی⚜️ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
روضه امام هادی انصاریان.mp3
1.07M
السَّلاَمُ عَلَيْك ایها الهادی النقی🏴 ♦️روضه و مرثیه 🏴 سلام الله علیه 🔸موضوع مصیبت 👇 ▪️اثر سم در وجود امام هادی علیه السلام ┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
خادم اهل بیت 🌺: ✔️اولین و فعال ترین کانال درایتا😍 پیشنهاد میکنم برای دوستان مداح و خطیب وارد این کانال حتما بشوید✅ 💚بفرمایید به 🌸هیئت مجازی 🌸 هر چیزی که شما از یک هیئت انتظار دارید . ،همراه بامتن 👌 🔹درکانال نوحه و روضه مجمع الذاکرین بزن رو لینک واردشو👇 https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93 درخواستی هم داری داخل گروهمون عضوبشو✅
عنوان : روضه شهادت امام هادی (ع) - ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی - حاج محمود کریمی ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی وی قبله ی جان روی تو یا حضرت هادی ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی آیینه جلال نبی کیست تویی تو چارم علی از آل نبی کیست تویی تو تو اختر برج نبوی شمس هدایی ماه علوی آیینه ی حُسن خدایی فرمانده ی ملک قدر و جیش قضایی آری تو علی ابن جواد ابن رضایی خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند ارواح رسل روح ولایت ز تو دارند تو جانی و در کالبد کل وجودی تو وجه خدا آینه ی غیب و شهودی تو نیت و تکبیر و قیامی و قعودی تو رابطه ی خلق و خداوند ودودی از فیض تو منت به سر خلق نهادند با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند متوکل ملعون اومد لشکریانش نشون امام هادی داد، گفت: سپاه منو می بینی، آقا فرمود: میخوای سپاه منم ببینی؟ گفت: سپاه شما، امام فرمود: آری، دست از مقابل صورت رد کرد فرمود نگاه کن، دید زمین و آسمان، شرق و غرب، ملائکه، سر و پا مسلح، فرمود: سپاه من اینها هستند ولی ماه به دنیا تو کاری نداریم. از سامره خیزد به فلک نور حقایق دل ها به طواف حرم قدس تو شایق مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق روزی خور خان کرمت جمله خلایق مدح تو ندای حق و جبریل منادی نام تو علی کنیه زیبای تو هادی آقا به خیرال فرمود: چه خبر از بغداد؟ از واثق چه خبر؟ عرض کرد: آقا حالش خوب بود، ده روز ازش جدا شدم، فرمود: برخی مردم مدینه میگن مرده، (یعنی خودش) از متوکل چه خبر؟ گفت: بیچاره است، گوشه ی زندان، فرمود: به سلطنت رسیده، از ابن زَیاد چه خبر؟ عرض کرد: مردم دورشن خیلی هوادار داره، فرمود: بیچاره شده؛ چند روز بعد قاصد اومد همه ی این اخبار داد، حقایق در دست امام هادیِ، من آبرو از خاک در سامره دارم من خاطره ها از سفر سامره دارم من جلوه طور از شجر سامره دارم من عشق دو قرص قمر سامره دارم هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست تو حجت حق خلق به تایید تو بنده توحید و نبوت به تَولای تو زنده جبرئیل به بام تو یکی مرغ پرنده در بین قفس رام تو شیران درنده کردند چو بر ماه جمال تو نظاره پروانه صفت گرد تو گشتند هماره ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت آن وقت که رسید از ستم خصم عذابت گریم به تو و غصه بیحد و حسابت افسوس که بردند بسوی بزم شرابت بر خیرگی خصم و بی شرمی او اُف خاکم به دهن جام میت کرد تعارف ای از غم تو بر جگر سنگ شراره وی در همه ی عمر ستم دیده هماره تو آیه تطهیری، دشمن به چه جرأت با جام می خود به سویت کرده اشاره از هجر تو باید کمر کوه شود خم جایی که گریبان ولایت شده پاره سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده همرای عدو رفتی او بود سواره دنبال مرکب میدوندش، مردمم جمع شدن نگاه کردن، از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره فوجی پی آزار دلت دست گشودن قومی ز دعا تو گرفتن کناره خدا لعنت کنه یحیی بن هرثمه، رفت دنبال آقا از مدینه بیاردش، مأمور بودن آقا رو آزار بدن، اینقده تو راه کرامات دیدن، سپاهیان آرام شدن احترام نگه داشتن، وقتی رسیدن به سامرا، متوکل گذاشت از شهر رفت که پیداش نشه، چکار کنیم، عین عمه جانه سه ساله اش توی خرابه نگه اش داشتن...
🥀مناجات امام زمان عج و متن روضه امام هادی ع 🥀🥀🥀🥀🥀🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 آفتابا بسکه پیدائی، نمی دانم کجائی دور از مائی و با مائی، نمی‌دانم کجائی هر طرف روی آورم،روی دل آرای تو بینم جلوه گر از بس بهر جائی، نمی دانم کجائی *اینقدر صدات میزنم،اول هر روضه ای اینقدر تو رو طلب می کنم تا بالاخره ببینمت،تا بالاخره سرمو رو دامنت بذارم…آقای من!مولای من! آقا جان هر شب ندونم کجایی اما امشب حتماً سامرائی،مگه میشه امشب کنار حرم جدت نباشی،شما سفره داری،میزبانی..* گاه چون یونس به بحری، گه چو عیسی در سپهری گاه چون موسی به سینائی، نمی‌دانم کجائی هر کجا می‌خوانمت، بر گوش جان آید جوابم پیش من با من هم آوائی، نمی‌دانم کجائی کعبه‌ای یا کربلا یا در نجف یا سامرائی *هر کی قسمتش نشده ان شاء الله امشب امضاء کنه امام هادی..سامرا رو بری از نزدیک ببینی…ان شاءالله بریم تو ایوون حرمش یه زیارت جامعه بخونیم:”اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ،بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللهُ مَعالِمَ دِینِنا”…..* کعبه‌ای یا کربلا یا در نجف یا سامرائی یا کنار قبر زهرائی نمی‌دانم کجائی *نمی دانم کجایی آقا جان! هر کجا هستی یه نگاه به دل ما بینداز،یه جوری صدات بزنم شب شهادت جدت،دستم خالی نمونه آقاجان!…یا بن الزهرا….* شاعر : استاد غلامرضا سازگار 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
روضه 😭 ▪️😭▪️ ع🖤 نیمۀ شب امام رابردند خانه و خانواده مضطرب است نگرانِ امامِ هادی شد سامرا بی قرار و ملتهب است😔 من بمیرم که پیش چشمانش سَبِّ جدِّ گرامی اش کردند دل هفت آسمان به درد آمد بس که بی احترامی اش کردند😭 می بَرَندش بدونِ عمامه غربت از چشمهاش معلوم است خوب که ، در رُخش نگاه کنی مثل جدّش علیست مظلوم است😭 جان به قربان آن امامی که دستهایش به غصه زنجیر است علتِ بردنش به بزم شراب به گمانم به قصد تحقیر است😔 متوکل مقابل حضار اندکی آمد و توقف کرد بی حیا از شرابِ در دستش به امام دهم تعارف کرد😔 خواست تا که امام هادی را نحوهء دیگری عذاب دهد گفت با او که شعر میخوانی منتظر ماند تا جواب دهد😔 حضرتش قصد شعر خواندن کرد کرد آغاز معجزاتِ کلام سخنش مثل تیغ حیدر بود محشری شد به پا زِ شعر امام😔 بر سرِ دشمنش خراب ، آقا گویی آن خانۀ مجلل کرد شعرها در مَذَمّتِ دنیا عیش او را به غم مبدل کرد😭 متوکل که منقلب گردید در خود احساس روسیاهی کرد لااقل در میان آن مجلس از امام آمد عذرخواهی کرد😭 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 الا لعنت الله علی القوم الظالمین
4_5857453364375194289.mp3
7.49M
آن صیدم که بینِ دامِ .. و توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام _ من آن صیدم که بینِ دامِ این بیگانه افتادم من آن شمعم که در این بَزم، بی پروانه افتادم دلِ شب از پیِ مرکب پیاده می دویدم من به یادِ عمۀ جان داده در ویرانه افتادم من آن مرغ گرفتارم بیا مادر تماشا کن به کنج این قفس پر بسته و بی دانه افتادم چو دیدم این همه زیور به روی تاج و تختِ تو به یاد گوشِ مجروحِ گُلِ دُردانه افتادم مرا بَزمِ شراب آورده ای، شرمی کن از زهرا به یادِ عمه ها در مجلسِ بیگانه افتادم عمامه از سرم انداختی، مویم پریشان شد به یادِ گیسوانِ در هم و بی شانه افتادم به من در حالت مستی جسارت میکنی، یادِ لب بی آب و چوبِ زادۀ مرجانه افتادم شاعر :
حکایت 📖 امام هادي عليه السلام و نجات جان يونس نقاش ✍ روزي يونس نقاش با دل ترسان و مضطرب نزد امام هادي عليه السلام رفت و گفت: «اي آقاي من، تو را درباره خانواده‌ام سفارش به نيکي مي‌کنم.» ✍ امام فرمود: «چه خبر شده؟» يونس گفت: «تصميم گرفتم از اين جا بروم.» امام هادي عليه السلام در حالي که تبسمي بر لب داشت فرمود: «چرا؟» ✍ يونس گفت: «موسي بن بغا (يکي از مقامات حکومت بني‌عباس) نگيني به من سپرد که بسيار ارزشمند و قيمتي است و از من خواست روي آن نقشي حک کنم. موقع کار اين نگين دو نيم شد. فردا قرار است آن را تحويل بدهم و در اين صورت يا هزار تازيانه مي‌خورم يا مرا مي‌کشند.» ✍ حضرت هادي عليه السلام فرمود: «به منزلت برگرد. تا فردا جز خير چيزي نخواهد بود.» ✍فردا يونس دوباره ترسان و لرزان خدمت امام هادي عليه السلام رسيد و اظهار داشت: «مامور آمده و نگين را مي‌خواهد.» امام فرمود: «برگرد که جز خير نخواهي ديد.» يونس پرسيد:«اي آقاي من، به او چه بگويم؟» ✍ امام تبسمي کرد و فرمود: «برگرد و به آنچه به تو مي‌گويد گوش بده. جز خير نخواهد بود.» يونس رفت و پس از مدتي با لبان خندان بازگشت. به امام گفت: «اي سيد من! مامور مي‌گويد کنيزانم با هم اختلاف دارند. آيا مي‌تواني اين نگين را دو نيمه کني تا ما نيز تو را بي‌نياز کنيم؟» ✍ امام هادي عليه السلام خشنود شد و رو به آسمان عرض کرد: 💢 «خدايا حمد از آنِ توست که ما را از آن گروهي قرار دادي که تو را ستايش کنند.»