به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
هی چشم میچرخانی اما گنبدی نیست
گلدستهای، صحن و سرایی، مرقدی نیست
از نوحهخوان و خادم و زائر ردی نیست
یک چندم باب الرضا رفت آمدی نیست
زائر ندارد قدر انگشتان یک دست
آقای ما اینگونه تنها و غریبست
خوابیدم و در خواب سقاخانه دیدم
صحن و سرا و گنبدی شاهانه دیدم
دور و برش شمع و گل و پروانه دیدم
برخاستم از خواب یک ویرانه دیدم
ای کاش قبر خاکیاش تعمیر میشد
ای کاش خوابم زودتر تعبیر میشد
ای کاش او هم مرقد و صحن و سرا داشت
ای کاش یک گلدسته و گنبد طلا داشت
ای کاش دنیایی شبیه کربلا داشت
یا لااقل قدری برای گریه جا داشت
ای به فدای غربتش جان و تن من
یک شمع حتی بر مزارش نیست روشن
جانم فدای او که غم بسیار دیده
در کوچهها با مادرش آزار دیده
آثار خون را بر در و دیوار دیده
هی داغ پشتِ داغ از مسمار دیده
من شک ندارم مجتبی در کوچه جان داد
تا دید مادر پشت در از پای افتاد
جانم به قربانش که غم شد لشکر او
در اوج غربت قاتلش شد همسر او
ای شیعیان شد تیرباران پیکر او
مِن بعد، وای از حال زار خواهر او
در زوزهی سگها صدای شیر گُم شد
آنقدر تیر آمد که روی تیر گم شد
اما خدا را شکر این آقا کفن داشت
یک تکه چوبِ تیرخورده روی تن داشت
هنگام تشییع جنازه یک بدن داشت
یا لااقل هنگام رفتن پیرهن داشت
وقت کفن دور و برش اقوام بودند
در کربلا اما فقط احشام بودند
غصه نخور آقا که غم میبازد آخر
مظلوم بر ظلم و ستم میتازد آخر
دنیا به آل فاطمه مینازد آخر
شیعه برای تو حرم میسازد آخر
من شک ندارم مقصد این راه نور است
ای همسفر برخیز ایام ظهور است
✍ #محمود_یوسفی
@Heyda122