eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
333 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
367 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
مدح به منبر می‌رود دریا به سویش گام بردارید هلا اسلام را از چشمه اسلام بردارید مبادا از قلم ها جا بیافتد واژه‌ای، اینک که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید سلونی را هدر کردند روزی مردمان امروز بپرسیدش از اسرار جهان ابهام بردارید الا ای شاعران چشمان او آرایه وحی است برای ما از آن باران کمی الهام بردارید نسیم صبح صادق می‌وزد از گیسوی صادق از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید به فرزندان به اهل خانه جز ایشان که می‌گوید: غلام خسته‌ام خفته، قدم آرام بردارید اگر فرمان او باشد نباید پلک بر هم زد به سوی شعله چون هارون مکی گام بردارید رُویَ عن إمامِِ جعفرِِ صادق (له الرحمة) به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید به جای حج به سوی کربلا کج کن مسیرت را کفن باید به جای جامه احرام بردارید اگر در گوش نوزادی اذان می‌گفت می‌فرمود: که با آب فرات و تربت از او کام بردارید میان شعله‌ها آیات ابراهیم می‌سوزد میان گریه ختم سوره انعام بردارید
باز یک مرد در این شهر گرفتار شده حجت الله اسیر کف اغیار شده باز آتش به حرم از ره بیداد زدند باز هم بر سر این طایفه فریاد زدند شعله‌ی نار ، دل نور جلی را سوزاند باز آتش حرم آل علی را سوزاند حضرت صادق مظلوم صدا می زد آه روضه می خواند فقط یک کلمه ، وا اُمّاه حرمش سوخت و خاموش شد و دیر نشد همسرش در وسط شعله زمین گیر نشد آه که مادرش افتاد و در افتاد وَ بعد روضه سربسته بگویم پسر افتاد وَ بعد.... گفتن اینجا حرمُ اللّٰه ست ، عمر گفت وَاِنْ پشت در حضرت زهراست ، عمر گفت وَاِنْ ــــــ بین سجاده و در زمزمه دید آقا را پابرهنه ز در خانه کشید آقا را بسته بر او رَهِ چاره است،خدا رحم کند مقصدش دارالاماره است،خدا رحم کند زیر لب زمزمه می کرد ، خدایا چه کنم؟ مانده ام درکف نامرد ، خدایا چه کنم؟ مثل یک طائر پر بسته شدم ، ابن ربیع کمی آرام برو خسته شدم ، ابن ربیع بس کن اینقدر نده خون جگر ابن ربیع دیگر از مادر من نام نبر ابن ربیع ــــــــــ نفسش تنگ شد و ناله زد از سختی راه گفت لاٰ یَومْ ، کَـ ، یَومِ اباعبدالله خسته از راه شد آقا ولی از حال نرفت پیش چشم حرمش تا دل گودال نرفت به زمین خورد ولی سنگ به ابروش نخورد تا نفس تازه کند نیزه به پهلوش نخورد آه حسرت به دل و اشگ غریبی به دوعین زیرلب زمزمه می کرد ، که ای وای حسین گرگ ها پیرهنِ پیکرِ اورا بردند آه ،انگشت وَ انگشتر اورا بردند مادرش گفت بُنَیَّ قَتَلوکْ عَطشاناٰ خواهرش گفت بمیرم ، طَرَحوکْ عُریاناٰ
در خلوتش با حال مضطر روضه میخوانْد بعد از حدیث و درس و منبر روضه میخوانْد می دید در آتش تمام خانه اش را میسوخت و از داغ مادر روضه میخوانْد از چشم های سنگ میشد اشک جاری وقتی که از «مسمار» و «بستر» روضه میخوانْد بستند دستش را و در ذهنش برای لرزیدنِ دستانِ حیدر روضه میخوانْد بی شک رئیس مذهب شیعه همه عمر از ظلم ِ بر سردارِ خیبر روضه میخوانْد تلفیق مسجد بود و هیئت، هر نمازش اول اذان میگفت، آخر روضه میخوانْد شیخ الائمه پیرِ داغِ کربلا بود از پیکرِ مجروحِ بی «سر» روضه میخوانْد با یادِ جدّش از عطش لبریز میشد میخورد اغلب آب کمتر...روضه میخوانْد با گریه بر پهنای صورت اشک میریخت وقتی که از «خلخال» و «معجر» روضه میخوانْد!
ای که مدیون تو تا روز جزا ایمان ما جان ما قربان تو ای نوح کشتیبان ما از اضافات گلت ما عاشقان را خلق کرد داد با امضای تو یک عمر آب و نان ما راست می گویند نام مذهب ما جعفریست جز احادیث تو نوری نیست در چشمان ما ... از تو می خواندم که نام آتش آمد بر زبان صحبت از در شد که آتش زد به جسم و جان ما ای شهید آتش جهل مدینه پس چرا جای تو از مادرت می خواند روضه خوان ما؟ ... شعر می خوانَد کمیت و روضه می خوانی به اشک آه از جدّ غریب و بی کس و عطشان ما... خانه ات را کربلا کردی و ما آموختیم هست دنیای بدون کربلا زندان ما آستان قدس صادق می شود روزی بقیع بر ضریحت می رسد چندی دگر دستان ما