خادم اهل بیت 🌺:
|⇦•امینَ اللهِ فی اَرضِه..
#شور زیبا ویژۀ میلاد دُلدُل سوارِ عرب، حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام_ حاج ابوذر بیوکافی•✾•
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
امینَ اللهِ فی اَرضِه
میزنه نبض دل با ذکرت هر لحظه
دمی از زندگیم بیتو نمیارزه
آقا قلبم واسه عشقت چه میلرزه
ای عشق بی دردسرم
سایَته بالای سرم
مهربونیت میجوشه از
چشمهی چشمای ترم
قَسیمُ الجَنَّةِ والنّار
تویی خیرالبشر یا حیدر کرار
امیر بی بدل ای کعبهی سیار
نظری مثل مالک ، میثم و عمار
مانوسم عمریه باهات
ایل و تبارمن فدات
میخوام آقا ساده بگم
جون من نذر خاک پات
اسدالله علی مولا
میبرم اسمتو هرجا میشه غوغا
نجفت مرکز پرگار این دنیا
یعنی میگرده عالم دور تو آقا
از بچگی مدیونتم
مدیون آب و نونتم
چه حس و حال خوبیه
وقتی که تو ایوونتم
تویی دارالشّفای ما
شب جمعه حرم ، حال وهوای ما
توی صحن و سرات خالیه جای ما
بده امشب برات کربلای ما
زندگیم نذر روضته
رزق و روزیم از سفرته
همین که صدات میزنم
ارباب واسه من جنته
#حاج_ابوذر_بیوکافی
#میلاد_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
کانال نوحه مجمع الذاکرین 1_68994545.mp3
زمان:
حجم:
5.6M
🎵 با دل خون تو بستر (زمینه)
🎙 #حاج_ابوذر_بیوکافی
🔹 پست ویژه شهادت #امام_علی_ع
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
|⇦•اگر ميتواني بماني بمان...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی ابوذر بیوکافی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شب شد، بي بيِ دوعالم زهرا سلام الله عليها آرام صدا زد: علي جانم! اميرالمؤمنينِ من، مولاي من! ميشه يه لحظه بياي پيشِ من؟ مولا اومد كنارِ بسترِ بي بي نشست، جانم فاطمه!؟ گفت: علي جان! ببين بچه ها خوابيدن يا نه؟ نگاه كرد مولا، حسن خوابِ، حسين خوابِ، زينبين خوابيدن، علي جان! ميخوام يه حرفي بهت بزنم، چند وقته ميخوام بهت بگم، اما شبش امشبِ، علي جان! فاطمه رو حلال كن... تا اينو گفت، مولا زد زيرِ گريه، فاطمه جان! من تو رو حلال كنم؟ نه! در وسطِ كوچه تو را ميزدن... تو بايد علي رو حلال كني، بخدا دستم بسته بود نتونستم برات كاري كنم...
مولا زد زيرِ گريه، اشك هاي علي از محاسنش مي چكيد رو صورتِ زهرا، يهو ديد يه دستي آرام اومد بالا، بذار اشكات رو پاك كنم، آي مظلوم علي! تو گريه نكن، من اين حرفارو نزدم تو گريه كني، من طاقت گريه هات رو ندارم، ميخوام چند كلام وصيت كنم، عمل ميكني يا نه؟ بندِ دلِ مولا پاره شد؟ فرمود: وصيت هات رو بگو، اما ان شاءالله خوب ميشي...
فرمود: علي جان! شبونه غسلم بده، از زيرِ لباس غسلم بده، شبونه دفنم كن، علي جان! نكنه اونايي كه حق تو رو گرفتن بيان برا تشييع جنازه ي من، اونايي كه من رو كتك زدن، من حوريه بودم به من سيلي زدن، فُرم صورتم عوض شده...
بذار من يه گريز بزنم: اينجا مادر فُرم چهره اش عوض شد، يه آقايي هم تو كربلا، يه كاري با سر و صورتِ حسين كردن، وقتي دخترش سرِ باباش رو ديد نشناخت...
دوباره از كربلا بريم مدينه، به سختي سر فاطمه رو مولا به زانو گرفت، فاطمه جان!...*
اگر ميتواني بماني بمان
عزيزم تو خيلي جواني بمان
*مولا گريه كرد، بي بي گريه گريه كرد، اينجا اشكاي دو نفر جاري شد، اشك چشماي مولا بر گونه هاي بي بي چكيد، يه جايِ ديگه هم اين اتفاق افتاد، فردا شد: حسنين اومدن تو خونه، تا وارد شدن ديدن اين خونه ديگه روح نداره، يه نگاهي به در و ديوار انداختن، اول سراغِ مادرشون رو گرفتن، اسماء! مادرِ ما كجاست؟ فرمود: مادرتون داره استراحت ميكنه، معصوم هستن، امامن، ميفهمن، گفتن: امكان نداره مادرِ ما تا اين موقع استراحت كنه، دويدن توي اتاقِ مادر، ديدن مادرشون رو به قبله است، يه پارچه اي روي صورتِ مادرِ، امام حسن خودش رو انداخت رو سينه ي مادر، سيدالشهدا صورت به كف پاي مادر گذاشت، يهو ديد پاي مادر سرد شده، گفت: داداش! يتيم شديم، خدا اجرت بده، "آجرك الله" شروع كردن گريه كردن، همه دار و ندارِ ما رفت...
اسماء اومد، من نميدونم چطور اين آقازاده ها رو از بدنِ مادر جدا كرد، خيلي سخته، بچه هارو فرستاد دنبال بابا...
اسماء! اينجا اين دوتا آقازاده ها رو مؤدب از بدنِ مطهر بلند كردي، دست كشيدي به سرِ امام حسن، حسن جانم! حسين جانم! بريد دنبال باباتون... اينجوري ديگه بايد بلند كني مصيبت زده رو، فهميدي چي دارم ميگم؟ قاعده اش اينه، مخصوصاً اگه بچه باشه، بايد آروم جدا كني از عزيزش، اما كربلا دخترِ حسين، كنارِ بدنِ باباش بود، يهو ديد يه مشت عرب اومدن دوره اش كردن، با تازيانه.. .حسين...
دوباره برگرديم مدينه، بچه ها رفتن جلوي مسجد، جوري بچه ها گريه مي كردن كه فهميدن كار تموم شده، بچه ها گفتن: بابا! خودت رو برسون، آي اونايي كه مدينه رفتيد از مسجد تا خونه راهي نبوده، اما ميگن: علي هي ميخورد زمين، زير بغل هاش رو گرفتن، خودش رو رسوند كنارِ بدن، اين پارچه رو كنار زد ديد فاطمه جواب نميده، آروم بُرد صورتش رو كنارِ صورت فاطمه، اين اشك ها اينجا هم ميچكيد، آروم گفت:" كَلِّمِـينِـي" فاطمه! با من حرف بزن، من علي هستم، اينجا علي شروع كرد وداع كردن...*
خوشي ز عُمر نديده خدانگهدارت
صنوبري كه خميده خدانگهدارت
قرارِ بعديِ ما كربلا وقتِ غروب
كنارِ رأس بريده خدانگهدارت
↫『
ـــــــــــــــ
#
#حاج_ابوذر_بیوکافی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
کانال نوحه مجمع الذاکرین 3-zamine.mp3
زمان:
حجم:
8.62M
🎵 چطوری یادم بره اون همه اشک و آه (زمینه)
🔸با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
🔹ویژه شهادت #امام_سجاد (ع)
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین