eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
370 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم🌸 ◼️ ( ) یه گوشه نشستی کشیدی هی آهی با دوچشمای تر دیدی رو خاک افتاد وقتی که با شدت توی کوچه مادر یه سوال ازت دارم چرا موهاتون سفیده؟ مگه مادرت جوون نیست چجوری قدش خمیده ؟ نزن نامرد اخه زهرا خیلی جوونه نزن نامرد اخه زینب دل نگرونه نزن نامرد حسنش داره می بینه دست مرد واسه صورت زن خیلی سنگینه (( حسن جانم)) ◼️ ( ) مونده توی ذهنت تصویری از کوچه بمیرم من اقا نمی ره از یادت جلوی چشمات زد یه سیلی به زهرا بمیرم تو کوچه هاعصای مادر شدی و تا خونه رسیدی اقاچشای مادر شدی و شنیدم که غرورت توی کوچه شکست شنیدم که مردک لاابالیه پست یه جوری زد مادره تو رو تو کوچه دست به پهلو گرفت مادرِ تو روی خاکا نشست (( حسن جانم)) ... ✍ به قلم: نفس حاج ابوذر روحی @majmaozakerine
‍ 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم🌸 ◼️ ( ) یه گوشه نشستی کشیدی هی آهی با دوچشمای تر دیدی رو خاک افتاد وقتی که با شدت توی کوچه مادر یه سوال ازت دارم چرا موهاتون سفیده؟ مگه مادرت جوون نیست چجوری قدش خمیده ؟ نزن نامرد اخه زهرا خیلی جوونه نزن نامرد اخه زینب دل نگرونه نزن نامرد حسنش داره می بینه دست مرد واسه صورت زن خیلی سنگینه (( حسن جانم)) ◼️ ( ) مونده توی ذهنت تصویری از کوچه بمیرم من اقا نمی ره از یادت جلوی چشمات زد یه سیلی به زهرا بمیرم تو کوچه هاعصای مادر شدی و تا خونه رسیدی اقاچشای مادر شدی و شنیدم که غرورت توی کوچه شکست شنیدم که مردک لاابالیه پست یه جوری زد مادره تو رو تو کوچه دست به پهلو گرفت مادرِ تو روی خاکا نشست (( حسن جانم)) ... ✍ به قلم: نفس حاج ابوذر روحی @majmaozakerine
همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن بعد از این خوبتر است جای صفاتی مثل سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن زائری در وسط صحن غریب الغربا دید تا گنبد زیبای حرم گفت: حسن.. تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم چشم خیس و مژه ی رفتگرم گفت حسن قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن : ما بنده‌‌ی عشقیم و حسن بنده‌نواز است تا کوی حسن هست به ‌جنت چه نیاز است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
حسن آبادی ام و اهل بِلاد حسنم حسنی سیرت و از جنس و نژاد حسنم من نمک گیرِ سر سفره ی اربابِ کرم قد کشیده شده از لطف زیاد حسنم نفسم، بود و نبودم، همه اش مدیونش تا قیامت خجل از دادونداد حسنم همه ی زندگی ام بیمه ی است من دعاگیرِ حسن، زنده ی کاش، یک ذره کرم بود، در این نوکری ام کَرمِ محض، حسن، من متضاد حسنم عاقبت هم حسنی میشوم از حُسنِ حَسَن و ببینند، که بر وفق مراد حسنم سفره انداز ترین مَرد به تاریخ، بود دست و دلباز شوم چونکه نماد حسنم میشوم در همه جا پرچم سیار حسن در مسیر وزش گرمیِ باد حسنم با تمام کرمش در حرمش، خاک پُر است هر کجایی که حرم هست، بیاد حسنم : حرف کَرَم تو همه جا ورد زبان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
سهممان از کل عالم گر حسن باشد بس است ما غلامیم و اگر سرور حسن باشد بس است گریه هایم را قیامت میخرد چون فاطمه شافع من در صف محشر حسن باشد بس است خلق تصویر خدا بر جلد آدم ساده بود سوژه ی تصویر صورتگر حسن باشد بس است متن قرآن را کریم از بخشش او خوانده اند قسمتی از آیه ی مضطر حسن باشد بس است بار عالم را به دوشش میکشد حین نماز گر به روی دوش پیغمبر حسن باشد بس است درجمل باضربه ی شمشیر خود اثبات کرد درمیان لشکر حیدر حسن باشد بس است هرکسی از همنشین خود اثر خواهد گرفت همنشین مالک اشتر حسن باشد بس است آیت الکرسی کجا و ذکر الله الکریم ذکر نقش سنگ انگشتر حسن باشد بس است : آخرش یک نوکـر خوب و حقیقی میشوم کربلایی جای خود من هـم بقیعی میشوم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
میل اگر داشت فدای حرمش خواهم‌شد و یکی از شهدای حرمش خواهم‌شد گرد و خاکم ولی از لطف کریمانه ی او خادم صحن و سرای حرمش خواهم‌شد هر زمان حال و هوای حرمش را بچِشم شاعر حال و هوای حرمش خواهم شد شاید آن روز دل سنگ به دردم بخورد گوشه‌ای سنگ بنای حرمش خواهم شد حرمش را که بسازند به‌حج خواهم‌رفت بعد از آن وقف برای حرمش خواهم‌شد مثل مشهد که مناجات سحر میخوانند هر سحر سوز دعای حرمش خواهم‌شد : هر شفایی دیده ای در و در   از غباری شد که طوفان از آورده است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن برای اینکه حسین است سوگوار حسن ضریح کـرب و بلا نقـره داغ تربت او زهـیر و حـر و حبیبند داغـدار حسن اگر چه دوروبرش از حبیب ها خالیست امـام ها همـه جمعند در کنار حسن مـزار خاکـی او شد ابوترابیِ محض از آن به بعد نجف گشت خاکسار حسن عجب نباشد اگر که به روز رستاخیز حسین فاطمه برخیزد از جوار حسن برای غـربت او بیـقـرار مـی گـریم شبیه شمع خیالـی سر مزار حسن برای داغ دو تا ماهپاره اش یا که برای لحظه جانسوز احتضار حسن برای روضه ی او با کنایه می خوانم مدینه، کوچه، فدکنامه، گوشواره، حسن : دوشنبه ها به لُطف حضرت عِشق خواست که دورو بَرِ باشم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
سلام من به حَسَن شاهِ بی مِثال و قَرین سلام من به حَسَن نورِ چشم اهلِ یقین سلام من به صفایَش به صُلحِ بی مَثَلَش سلام من به حَسَن پیشوایِ اهلِ یمین سلام من به تو ای جلوه گاهِ حضرت حق  سلام من به تو اُستادِ جبرئیلِ امین سلام من به تو ای قبله ی بدونِ حرم سلام من به تو ای نورِ آسمان و زمین سلام میدَهَمَت ای سرورِ قلبِ نبی اِی آنکه حبِّ تو باشد کلیدِ خُلدِ برین هزار شُکر که هستم غلام درگَهِ تان نباشَدَم به جهان منصبی فراتر از این : 💔 حسن امام من است و منم گدای حسن تمام هفته فدای دوشنبه های حسن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
‍ 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم🌸 ◼️ ( ) یه گوشه نشستی کشیدی هی آهی با دوچشمای تر دیدی رو خاک افتاد وقتی که با شدت توی کوچه مادر یه سوال ازت دارم چرا موهاتون سفیده؟ مگه مادرت جوون نیست چجوری قدش خمیده ؟ نزن نامرد اخه زهرا خیلی جوونه نزن نامرد اخه زینب دل نگرونه نزن نامرد حسنش داره می بینه دست مرد واسه صورت زن خیلی سنگینه (( حسن جانم)) ◼️ ( ) مونده توی ذهنت تصویری از کوچه بمیرم من اقا نمی ره از یادت جلوی چشمات زد یه سیلی به زهرا بمیرم تو کوچه هاعصای مادر شدی و تا خونه رسیدی اقاچشای مادر شدی و شنیدم که غرورت توی کوچه شکست شنیدم که مردک لاابالیه پست یه جوری زد مادره تو رو تو کوچه دست به پهلو گرفت مادرِ تو روی خاکا نشست (( حسن جانم)) ... ✍ به قلم: نفس حاج ابوذر روحی @majmaozakerine
از بس حسن بخشنده و مهمان‌نواز است از عالم و آدم گدایش بی نیاز است از سفره‌اش هر قدر می‌خواهی طلب کن دستِ حسن در بذل و بخشش بازِ باز است زانو بغل کردن دگر معنا ندارد وقتی که آقای کریمت چاره ساز است هر جای عالم چشم می‌چرخانم انگار پرچم سیاهِ «یا حسن» در اهتزاز است استادِ عباس است، باید هم بگویند شير جمل در هر نبردی یکه تاز است در جنگ‌ها، الحق جلودارش نبودند جنگاوری‌اش فخرِ تاریخِ حجاز است سجاده را از زیر پایش می‌کشیدند غافل از آنکه مجتبی اصل نماز است اینکه چه‌ها شد در دل کوچه، بماند از چادرِخاکی نوشتن جانگداز است : تو کریم اهل بیتی، من تهیدست و فقیر ای عصای دست مادر دست مارا هم بگیر سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
به اسم تو، دخیل گریه بستم من گدایی از گدایان تو هستم من حسن جانم شبیه قطره تو دریای موّاجم یه عمره به عنایات تو محتاجم حسنجانم ♥️ ♥️ ♥️ تا جون دارم، آقا پای تو میمونم آقا قدر محبت هاتو میدونم ♥️ تو که درد همه دنیارو میدونی با سائل ها سر یک سفره میشینی ♥️ دلم میخواد که سایت رو سرم باشه دلم میخواد آقام صاحب حرم باشه♥️ حرم گفتم، به یاد مشهد افتادم به یاد اون ضریح و مرقد افتادم حرم گفتم، همونجا که رها مونده بدون گنبد و ایوون طلا مونده حرم گفتم به یاد قبرت افتادم به یاد غصه ها و صبرت افتادم ♥️ صبر امام حسن، زبانزد بوده اون مرد شامی اومد هرچی سزاوار خودش بوده، به امام حسن گفت آقا فرمود غریبی… گرسنته دستشو گرفت آورد تو خونه سفره پهن کرد 👌چیزی که من شنیدم، این نبود 👌 در ازای همه چیز، صبر کرد الا یِجا اون روزی که مغیره لعنه الله علیه رفت رو منبر… گفت تو دیگه دهنتو ببند خودم دیدم چه بلایی سر مادرم آوردی 😭😭😭 چقد زخم زبون خوردی و رنجیدی چقد دشنام شنیدی اما خندیدی ♥️ شنیدم که شدی از غصه دلتنگُ تو دیدی ماجرای کوچه ای تنگُ شنیدم که یه ابری سایه زد رو ماه شنیدن کی بود مانند دیدن.. آه ♥️ خودت دیدی چطور اجر نبی رو داد چنان زد مادر تو، رو زمین افتاد خودت دیدی که مادر بی کس و تنها خودت دیدی که گوشوارش روی خاکا 😭 شنیدم من که اون با کینه بد میزد میدید هیچکس تو کوچه نیست لگد میزد 😭😭😭😭😭😭 ♥️ ♥️ خانم حضرت زهرا فرمود چشمی که برا حسنم گریون باشه، فردای قیامت گریون نیست ⬅️چرا انقدر تأکید کردن برا روضه ی امام حسن?? ⬅️چرا انقده حضرت فاطمه، تأکید کرده?? اهل روضه جوونا… ☑️اون روز تو کوچه انقد امام حسن خجالت کشید… ☑️آروم آروم خاک چادر مادر پاک کرد 😭😭😭😭😭 ☑️ان شاالله غرور هیچ پسری نشکنه پیش مادرش ☑️ان شاالله هیچوقت پیش نیاد جلو چشمت کسی بی حرمتی کنه به مادرت 😭😭😭 🔻 🔺
یک یارِ باوفا که شود یاورش، نداشت امّید یاری از طرف همسرش نداشت یوسف‌ترین عزیز خدا بود و ای دریغ عزت میان مردم دور و برش نداشت ویرانه باد مسجد شهری که هیچ‌گاه جایی برای سبط نبی منبرش نداشت نفرین به سائلی که غنی شد از او؛ ولی اندازه‌ی معاویه هم باورش نداشت از کودکی زیاد ز کوچه نمی‌گذشت از کوچه خاطرات خوشی در سرش نداشت گیسوی او بخاطر یک غم سپید شد اینکه قدی بلندتر از مادرش نداشت : نوکر ز‌ نامِ‌ صاحب ‌خود، شأن ‌می برد منت ‌خداي ‌را که ‌غلام  شدیم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) تسلیـت باد 🏴