eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
333 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
367 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 حسینِ فاطمه بغض کرد و گفت مردم! شعله‌ها از درگذشت بر ســر دخـــتر چـه آمـد تا که بابا درگذشت زد به سیــنه، چنــد یازهــرای اشک‌آلود گفت بعداز آن از چند وچون روضه‌ی مادر گذشت روضه‌خوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید من‌ همان جا ایستادم،،، شعله‌ها از در گذشت من میان کوچه بودم، روضه‌خـوان در کـربلا آه، آن شـب بر دل من روضه‌ای دیگر گذشت تازیانه رفــــت بالا و غـــلاف آمـــــد فــرود تیغ پشت تیــــغ از جســــم علی‌اکبر گذشت شعله بود و محـسن شش‌ماهه و دیوار و در تیری آمـد از گلـوی تشــــنه‌ی اصــغر گذشت میخ در بر ســینه‌ی پرمهــــر مـادر حمله کرد آب دیگـــــر از ســـر عــباس آب‌آور گـذشـت ریسمان بر گـــــردن حبل‌المتیـــــن انداختند قافلـه از بیـــن غـــوغـای تماشـــاگر گذشـت ذکر حیدر داشت زهرا مسجد ازجا کنده شد ذکر حیدر داشـــت مولا از دل لشکـر گذشت درد پهلو، زخــــم بازو،،،فاطمـه از پا نشست تیـــر و نیــزه از تن فــرزند پیغـــمبر گذشت من سـراپا اشک بـودم، طاقتـم از دست رفت روضه‌خوان از ماجرای خنجروحنجر گذشت روضه‌ها اینجا گـره می‌خـورد، بابا رفته بود هیچکـس اما نمـی‌داند چه بر دخــتر گذشت علی سلیمیان
اصلا نیازی نیسـت ، از بســتـرت پاشی با درد پیـــش پـای همســرت ، پا شی هی گفتم از دردات،هی گفتی چیزی نیست گفتی اگه گاهی میوفتی، چیـزی نیست تو دست به دیواری، گفـتی یکم خسـتم دیـدم قنــوتت رو ، گفــتی یکم دســتم این بچه‌ها سایه رو سر می‌خوان، زهرا تا وقت دامــادی، مـادر می‌خـوان، زهرا از رفتــن و از مرگ کمتـر بگی ای کاش مادرمی‌خواد زینب فکرعروسیـش باش چشــــــم پُر آب تو ، نقــش بر آبــم کرد تابوت تو اومـــد، خــونه خــــرابـم کرد دنیا عجب خـــاکی، روی ســرم ریخـته هم مـوی زینب هم، خونه‌ بهـم ریخـتـه طفلی حسن هرشب،تووخواب عـزاداره هی میگــه دیوار و،هی میگه گوشـواره سینه سـپر کـردی، خیلی محک خـوردی خانم ســـرِ من تو، خیلی کتـک خـوردی زینب با دلشــوره، هی روت و می‌بوسه شــونه که می‌افـــته، بازوت و می‌بوسه وقتی هــمه خـــوابن، فضــه با دلشوره خــونِ رو دیــوار و ، با اشـک می‌شـوره حـرف حسینت شد، رفتـی چـرا از حال پیراهن روکه دوختی،هی گفتی ازگودال محمدجواد پرچمی
اصلا نیازی نیسـت ، از بســتـرت پاشی با درد پیـــش پـای همســرت ، پا شی هی گفتم از دردات،هی گفتی چیزی نیست گفتی اگه گاهی میوفتی، چیـزی نیست تو دست به دیواری، گفـتی یکم خسـتم دیـدم قنــوتت رو ، گفــتی یکم دســتم این بچه‌ها سایه رو سر می‌خوان، زهرا تا وقت دامــادی، مـادر می‌خـوان، زهرا از رفتــن و از مرگ کمتـر بگی ای کاش مادرمی‌خواد زینب فکرعروسیـش باش چشــــــم پُر آب تو ، نقــش بر آبــم کرد تابوت تو اومـــد، خــونه خــــرابـم کرد دنیا عجب خـــاکی، روی ســرم ریخـته هم مـوی زینب هم، خونه‌ بهـم ریخـتـه طفلی حسن هرشب،تووخواب عـزاداره هی میگــه دیوار و،هی میگه گوشـواره سینه سـپر کـردی، خیلی محک خـوردی خانم ســـرِ من تو، خیلی کتـک خـوردی زینب با دلشــوره، هی روت و می‌بوسه شــونه که می‌افـــته، بازوت و می‌بوسه وقتی هــمه خـــوابن، فضــه با دلشوره خــونِ رو دیــوار و ، با اشـک می‌شـوره حـرف حسینت شد، رفتـی چـرا از حال پیراهن روکه دوختی،هی گفتی ازگودال محمدجواد پرچمی