eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
333 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
367 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم كيست زهرا آنكه عطر سيب جنّت مي دهد نام زيبايش به جان و دل محبت مي دهد كيست زهرا آنكه خلقت بي وجودش هيچ نيست او كه پيوند نبوت با امامت مي دهد كيست زهرا بانويي از جنس باران جنس نور رحمت نابي كه بر هر سينه بهجت مي دهد كيست زهرا دختري بهتر ز مادر بر پدر آنكه درس مادري بر كل خلقت مي دهد كيست زهرا حضرت انسيه ی حوراستي نور آن حوريّه بر انسان طهارت مي دهد كيست زهرا حضرتِ عبدِ عبيدِ كردگار آنكه با رفتار خود درس اطاعت مي دهد كيست زهرا آنكه دارد بر بشر فخر و شرف هركه پويد راه وي بر خويش قيمت مي دهد فاطمه آموزگار مكتب پيغمبران فاطمه بر اوليا درس شجاعت مي دهد مِهر او صدجا گِره از كارها وا مي كند نام او حتي به هر مظلوم قدرت مي دهد در جهان زهرائيان برتر ز خَلق عالمند پس خدا ايرانيان را خويش رفعت مي دهد هركه دارد حبّ زهرا را خداوند كريم بر محبّ حضرتش از غيب نصرت مي دهد پرچم زهرا به هر كشور شود در اهتزاز بي گمان آن خطّه را الله عزت مي دهد هركه شد از راه زهرا سوي ديگر منحرف دير يا زود عاقبت از دست، دولت مي دهد هركه سازد راه زهرا را مرام خويشتن دير يا زود عاقبت تشكيل دولت مي دهد گفتمانِ پيشرفتَش هم شعاري بيش نيست آنكه روي مصلحت شور عدالت مي دهد سالكِ بي ادعا در هر فراز و هر نشيب با دل و جان تن به فرمان ولايت مي دهد مكتب زهرا كجا و مكتب بيگانگان مكتب زهراي اطهر درس غيرت مي دهد □□□ كيست زهرا نام او ما را وجاهت مي دهد كيست زهرا آنكه دلها را حلاوت مي دهد بانوان فاطمي درس تشخّص خوانده اند چون فضيلتهاي او زن را اصالت مي دهد روز مادر را به مادر مي توان تبريك گفت مادر هستي اگر زهراست ، رخصت مي دهد چادرش غير مسلمان را مسلمان مي كند با حجاب و عفتش تعليم عفت مي دهد چون به محراب نماز خويش مي سازد و قيام هر ركوع و سجده اش خوف قيامت مي دهد با وجود آن مصيبت هاي سخت و بي شمار خطبه هاي آتشينش درس همت مي دهد در ميان كوچه هنگام حمايت از علي ناله ی بیداري او عطر حكمت مي دهد هركجا بيداريِ دلهاست مرهون وِي است قصة پر غصه ی او درس عبرت مي دهد گر كه اُمتهاي اسلامي به او روي آورند خود نشانِ توده ها، راه هدايت مي دهد عصمت الله است و دين در حصن او دارد قرار حجت الله است و دلها را درايت مي دهد يوسف زهرا به او وقتي توسل مي كند پيرو دستور او پايان به غيبت مي دهد بعد حكم مهدي اَش رو مي كند سوي حسين وز ميان قتلگاهش اذن رجعت مي دهد بر تمام مومنين و شيعيان و شاهدان مُهر رجعت را بدستان كرامت مي دهد روز محشر چون ندا آيد كه آمد فاطمه حضرت سبحان به او اذن شفاعت مي دهد چونكه اسباب شفاعت را بگيرد روي دست دست قهّار خدا حكم قضاوت مي دهد ايزد منّان ميان آيه هاي مُصحَفَش بر جفا كاران او دستور لعنت مي دهد اين دعاي خير بايد زينت لبها شود اِنتقم يا منتقم! تيغ تو نصرت مي دهد
عرشیان بی‌قرار بودند و قدسیان مست یار بودند و در مسیر نگار بودند و همه چشم‌انتظار بودند و..... روی بال فرشته‌ها آمد تا در آغوش مصطفی آمد شهر یثرب ، که ریسه بندان شد نوبت وصل روی جانان شد مادر او خدیجه خندان شد پدرش مصطفی غزل‌خوان شد علت خلقتِ زمین‌و زمان نام او را گذاشت، فاطمه جان عشق دردانه ی خدا زهرا ست علت خلق ماسِوا زهراست بهجتِ قلب مصطفی زهرا ست راحت جان مرتضی زهرا ست شادباشِ فرشته‌ها به علیست فاطمه ، هدیه ی خدا به علیست ای سرودِ لبان میکائیل ای تمنای قلب اسرافیل ای به دست تو ، جانِ عزرائیل متوسل به توست ، جبرائیل ای تمنای آدم و خاتم سبب آفرینش عالم بهترین اسوه ی ز نان زهرا ست لطف دریای بی‌کران زهرا ست و شفیع پیمبران زهرا ست مادر صاحب الزمان زهرا ست بوسه زد مصطفی به دستانش جان عالم ، همه به قربانش ای تو تفسیر قدر و الرحمن ای تو منظورِ سوره ی انسان السلامُ علیکِ یا باران السلام علیکِ مادرجان گفته‌ای تا شفیع ما نشوی وارد جنت خدا نشوی می‌رسد یار و هم‌صدای علی مادرِ خوبِ بچه‌های علی قُوَّتِ جانِ جان‌فزای علی می‌رسد تا شود فدای علی ای دعاهای مستجابِ علی آمدی ، ماهِ در حجابِ علی ای که هستی طلوع صبح حیات شب میلاد تو ، شبِ برکات عیدی ما در این شبِ حسنات یک‌ شب جمعه، روزیِ عتبات سروری بر زنان اهل بهشت مادر سیدانِ اهل بهشت آسمان‌ها ستاره‌باران شد و تجلیِ روح قرآن شد همه ی هستی محبان شد فاطمه ، مادر شهیدان شد ای گل یاس ، مادر احساس ذکر لب‌های حضرت عباس شاعر:
بسم‌ الله الرحمن الرحیم خدا از عرش، نازل کرد، رودِ کوثر خود را همینکه دید، کام تشنه‌ی پیغمبر خود را قیامت آمده؛ قبل از قیامِ صورِ اسرافیل خدا رو کرده از آغازِ خلقت محشر خود را زمین پرواز کرد از خاک، تا افلاک، با زهرا تماشا کرد، با ناباوری دور و بر خود را میان رحل دستش بوسه‌باران می‌شود قرآن پدر وقتی که می‌بوسد دهانِ دختر خود را یتیمی سخت بود؛ اما به پایان آمد این سختی یتیمِ مکه در آغوش، دارد مادر خود را پدر می‌گفت، می‌دانی دلیلِ خلقتم هستی ؟! تکان می‌داد، با لبخند، زهرایش سر خود را سلامی رونمایش شد؛ برای اولین دیدار امیرالمومنین تا دید، روی همسر خود را زبانِ شاعران لال است، در توصیف سِرُّالله معطر می‌کنند از نامِ زهرا دفتر خود را
چنان که قصد می‌سازند از الفاظ، معنا را خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را "ولولا فاطمه" یعنی که بی‌زهرا نمی‌دیدیم نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را صفاتش آینه‌دارِ صفات کبریا باشد چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟! خدایا!  فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می‌آید که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا بلی ظرفیّتِ وصفش نمی‌باشد الفبا را حماسه می‌تراود آنقدر از خطبه‌هایش که به خطبه می‌کَند از جای، کوهِ پای بر جا را زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را تنور خانه‌ی او گرم دارد جان عالم را به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را بلی آن فاطمه که خلق، عاجز مانده از درکش که در اسمش خِرَد حیران و گُم کرده مُسمّا را بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را بلی آن فاطمه که بهر کار خانه‌اش حتی فرستاده خدایش "سَوفَ یُعطیکَ فَتَرضی" را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او بهم زد حیله‌ها و مکرهای شومِ اعدا را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او شکست آخر سپاهِ بُت‌پرستِ لات و عُزّا را بلی آن فاطمه که سیره‌اش تفسیر قرآن است هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما و از ما دستگیری می‌کند امروز و فردا را ** مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را نمی‌دانم که سیلی با رُخش... اصلاً چه می‌گویم؟! که حتی گل اذیت می‌کند آن روی حورا را دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا میان شعله‌ها تنها صدا زد نامِ بابا را کنار بسترش با گریه می‌گفتند اطفالش: به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته‌ی ما را گره وا می‌کند از کار شیعه، گریه بر مادر مگیر از ما خدایا روضه‌ی امّ‌ابیها را ✍
در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم نام شیرین تو بردم فاطمه! شاعر شدم رشته‌ای بر گردن ابیات من افکنده دوست می‌برد شعر مرا آنجا که خاطر خواه اوست ناگهان دیدم میان خانه‌ی پیغمبرم چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم چرخ می‌زد یک نفس روح القدس دور و برم تا نوشتم فاطمه، بوسید برگ دفترم از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک ای محمد! دشمنت را دوست ابتر می‌کند خانه‌ات را بوی ریحانه‌‌ معطر می‌کند دیدنش بار رسالت را سبک‌تر می‌کند دختر است اما برایت کار مادر می‌کند دختران آیات رحمت، مادران مهر آفرین می‌شود ام ابیها، هر دو باهم، بعد از این یک زره خرج جهازت، حُسن‌هایت بی‌شمار با تو حیدر روز خیبر حرز می‌خواهد چکار؟ تا تو از تیغ دودم با عشق می‌گیری غبار بعد از این مستانه‌تر صف می‌شکافد ذوالفقار قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه! قصه‌ی پیوند دریایی به دریا، فاطمه! در هوای عاشقی با هم کبوتر می‌شوید هر دو کوثر می‌شوید و هر دو حیدر می‌شوید هست شیرین نامتان، قند مکرر می‌شوید هر دو در کفواً احد با هم برابر می‌شوید بیت‌هایم بر درِ بیت تو زانو می‌زنند شاعران تنها برای یک نظر، رو می‌زنند در کسا، بی پرده با الله صحبت می‌کنی هل اتی را سفره‌ی نور و کرامت می‌کنی فکر خلقی، نیمه شب با حق که خلوت می‌کنی در غم همسایه، ترکِ خواب راحت می‌کنی مادری الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه! می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه! امتحان پس داده‌‌ای در آسمان‌ها پیش از این سال‌ها بر عرش می‌تابید نورت چون نگین حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین واقعاً "الحمد للهِ ربِّ العالمین" جلوه‌ی نور تو را تنها خدایت دید و بس فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت پیش نابینا میان حِصنِ چادر ماندنت حُجب میراثت، حیا سایه‌نشین چادرت داده دل حتی یهودی هم به دین چادرت سفره‌‌ی نان، خالی اما سفره‌ی انعام پُر خانه‌ات میخانه، ساقی با سخاوت، جام پُر از تو راضی و دلش از گردش ایام پُر کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پُر ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بی‌ذوالفقار! بت شکن! برخیز، بسته دست او را روزگار ✍
بازهم پیک صبا مُشک فشان آمده است برمشام همه عطری ز جنان آمده است هاتفِ غیب خبر می‌دهد از رویش گُل صحبت از بانوی گُل‌ها به میان آمده است با گُل یاس، زمین را به فلک پُل زده‌اند روی سینه به ادب، خیل مَلک گُل زده‌اند این چه شوری است که در ذکر جمیل همه است کوثری ناب روان‌گشته از این زمزمه است ابر رحمت به سر خلق دمادم جاری است همه آفاق پُر از فاطمه یا فاطمه است به فلک وادی این طور چه دیدن دارد نغمه‌ی اهل سماوات، شنیدن دارد تا که قدسی نفسان جلوه‌ی طوری دیدند در دل ختم رُسل شوق و سروری دیدند همه لبخند زنان عطرفشانی کردند روی دامان خدیجه، گُل نوری دیدند مات بودند که نوزاد چها می‌گوید که شنیدند همه، حمد خدا می‌گوید چه مبارک سحری داشت شب میلادش جبرئیل آمده ازبهر مبارک‌بادش همه جا پُرشده از زمزمه‌ی «اعطینا» دیدنی بود رسول للَه و روی شادش کوثری گشت روان، عطر حیاتی برخاست و به شادیِ دلِ او صلواتی برخاست کوثر و قدر بخوان، جلوه‌ی توحید رسید قبله‌ی جانِ همه، کعبه‌ی امید رسید باز هم زمزمه کن آیه‌ی تطهیر بخوان زُهره و فاطمه و طاهره، خورشید رسید ذرّه ذرّه همه محو گُل خورشید شوید زائر عارف این کعبه‌ی توحید شوید به فروغش، به جمالش، به جلالش به فضائل، به خصائل، به کمالش صلوات به خداوند که سادات جهان مادری‌اند به خود فاطمه تنها نه، به آلش صلوات هردل غرق غمی، نور امیدش زهراست هرکه مشتاق جنان است، کلیدش زهراست آمد او تا که بشر فانی فی‌الله شود بشر از جهل رها گردد و آگاه شود می رود زود ولی چند بهاری کافی است تاکه او بر همه روشنگر این راه شود تاکه از خواری دنیا به همه حرفی گفت عطر بیداری او خواب جهان را آشفت هر زبانی که به «یا فاطمه» تطهیر شود گوید او آمده تا نور سرازیر شود هدف آمدنش چیست؟ همین می دانم تا ولایت به خود فاطمه تفسیر شود صحبت اهل ولایت به جز این زمزمه نیست «زیر این چرخ، علی دوست‌تر از فاطمه نیست» عمر پُر برکت او از چه حکایت دارد؟ از چه از مردم این شهر، شکایت دارد؟ همه ی عمر کمش گفت، «وفایی» بر خلق که علی برهمه‌ی خلق، ولایت دارد بی علی هیچ ره سیر الی‌اللهی نیست جز از این راه، به فردوس برین راهی نیست ✍