eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
333 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
367 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ عمامه رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر سر علی اکبر نهاد و کفن بر تن او کرد... نوشته اند: وقتی که علی اکبر میخواست عازم میدان شود، امام حسین علیه السلام خواهر خود حضرت زینب کبری علیها السلام طلبید و فرمود: ای خواهر! لباسی از برای علی اکبرم بیاور. زینب کبری علیها السلام بقچه ای پیش امام علیه السلام نهادند. چون که سیدالشهدا علیه السلام آن بقچه را باز کردند، چشمشان بر عمامه رسول خدا صلی الله علیه و آله افتاد؛آه سردی از سینه پر درد خود کشیدند و فرمودند: *یا رسول الله! از حال فرزندت خبر داری يانه؟!* سپس حضرت إن عمامه را برداشتند و بر سر علی اکبر گذاشت و کمربند اَدیم امیرالمؤمنین علی علیه السلام را بر کمرش بست و سپر حمزه عمویش را به دست او داد. و بعد فرمود: ای خواهر! کفنی را برای علی اکبرم بیاور. زینب کبری علیها السلام کفنی را خدمت برادر آورد و عرضه داشت: کدام مادر و خواهر صبر دارد که این چنین جوانش را کفن پوش ببیند؟! حضرت او را به صبر و شکیبایی امر فرمود. 📚 ریاض المصائب (خطی) ورقه٢٢٢ 📚بحرالمصائب ج۴ص٣٠٢
◼️ گفتگوی جگرسوز حضرت علی اکبر علیه السلام با امام سجاد و حضرت سکینه علیهماالسلام به هنگام وداع در برخی از مقاتل آمده است که: وقت وداع حضرت علی اکبر علیه السلام، سکینه سلام الله علیها جلو آمد و عرضه داشت: ای برادر! به کجا می‌روی!؟ چگونه می‌شود که من زنده باشم و تو به میدان بروی؟! علی اکبر علیه السلام عرضه داشت که ای خواهرم! چگونه من زنده باشم و پدرم یاری بطلبد و من او را یاری نکنم.؟! حضرت سکینه علیه‌السلام فرمود: از پدر اذن گرفته ای؟ علی اکبر علیه السلام فرمود: حاشا که بی اذن پدر به میدان بروم. سیدالشهدا علیه السلام که نظاره گر این گفتگو بود، علی اکبر و مخدرات را به خیمه امام سجاد علیه السلام بردند. وقتی که حضرت علی اکبر داخل شد، پای مبارک امام سجاد علیه السلام را بوسید و عرض کرد: ای سرورم! غریبی و بی یاری پدرم را ملاحظه میکنی!؟ کیف یستغیث فلایُغاث و یَستَجیبُ فلا يُسْتَجَابُ!؟ ▪️چگونه یاری می طلبد اما کسی او را یاری نمی کند!؟ حضرت سجاد علیه السلام چون این کلام را شنیدند، فرمودند: إِمضِ بارکَ الله فیکَ ▪️خدا از تو راضی باشد؛ پدر غریبم را یاری کن. پس هر دو برادر دست به گردن یک دیگر انداخته و وداع کردند. 📚طوفان البکاء ص۵٠۶ 📚 ریاض المصائب (خطی) ورقه٢٢٢ 📚بحرالمصائب ج۴ص٣٠۴
◼️ ای پسرم! راه برو تا قد و بالایت را ببینم... وقتی که حضرت علی اکبر علیه السلام از سیدالشهدا علیه السلام اجازه رفتن به میدان طلبید، امام علیه السلام آهی از دل کشیدند و فرمودند: یا وَلَدی و یا قُرّة عینی! اِمشِ و أنا أَنظُرُ إلیک ▪️ای پسرم و ای نور چشمم! لااقل کمی راه برو تا من یک دل سیر، نظاره ات کنم. سپس فرمودند: چه آرزوها که در دلم ماند! خدا روی ابن سعد را سیاه کُند... 📚 ریاض المصائب (خطی) ورقه ٢٢١ 📚بحرالمصائب ج۴ص٢٩٧ ◼️"لهوف" می نویسد: فاستأذن أباه في القتال، فأذن له، ثمّ نظر إليه نظر آئس منه، و أرخى عينه و بكى ▪️علی اکبر علیه السلام آمد تا اذن میدان از پدرش بگیرد. امام علیه السلام به او اذن میدان داد. سپس نگاهی از روی یأس و ناامیدی به علی اکبر انداخت. اشک، چشمانش را پُر کرد و شروع کرد به گریه نمودن. ▪️"مقتل الحسين" بحرالعلوم اضافه می‌کند: مُحترقاً قلبُهُ، مُظهراً حزنُه الی الله تعالی و رَفعَ شیبتُه الی السماء ▪️قلب حسین(علیه السلام) آتش گرفته بود، اندوهش را به خدا نشان می‌داد، دست بُرد زیر محاسن شریفش و به آسمان بلند کردو فرمود: اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی هَؤُلَاءِالْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَی نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَی وَجْهِهِ ▪️خدایا! تو شاهد باش بر این جماعت؛ جوانی که از همه مردم، خُلقاً، خَلقاً و منطقاً شبیه به رسولت بود، به مبارزه آنان‌ رفت. هر وقت دل ما مشتاق دیدن روی رسولت می‌شد به او نظر میکردیم. 📚لهوف ص١۶٣ 📚مقتل الحسين عليه السّلام (بحرالعلوم) ص٣٣٧
◼️ عمامه رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر سر علی اکبر نهاد و کفن بر تن او کرد... نوشته اند: وقتی که علی اکبر میخواست عازم میدان شود، امام حسین علیه السلام خواهر خود حضرت زینب کبری علیها السلام طلبید و فرمود: ای خواهر! لباسی از برای علی اکبرم بیاور. زینب کبری علیها السلام بقچه ای پیش امام علیه السلام نهادند. چون که سیدالشهدا علیه السلام آن بقچه را باز کردند، چشمشان بر عمامه رسول خدا صلی الله علیه و آله افتاد؛آه سردی از سینه پر درد خود کشیدند و فرمودند: *یا رسول الله! از حال فرزندت خبر داری يانه؟!* سپس حضرت إن عمامه را برداشتند و بر سر علی اکبر گذاشت و کمربند اَدیم امیرالمؤمنین علی علیه السلام را بر کمرش بست و سپر حمزه عمویش را به دست او داد. و بعد فرمود: ای خواهر! کفنی را برای علی اکبرم بیاور. زینب کبری علیها السلام کفنی را خدمت برادر آورد و عرضه داشت: کدام مادر و خواهر صبر دارد که این چنین جوانش را کفن پوش ببیند؟! حضرت او را به صبر و شکیبایی امر فرمود. 📚 ریاض المصائب (خطی) ورقه٢٢٢ 📚بحرالمصائب ج۴ص٣٠٢
◼️ وداع جانسوز زنان و اطفال حرم، با شهزاده علی اکبر علیه السلام نوشته اند: وقتی که امام حسین علیه السلام اذن میدان به علی اکبر دادند، به او فرمودند: چون عزم لقای خدا را داری، پس برو با اهل حرم و عمّه هایت وداع کن. حضرت علی اکبر علیه السلام به نزدیکی خیمه‌ها آمد و با صدای بلند ندا سر داد: یا أَهلَ بیتِ النُبوَّة! أستَودِعُکُنَّ عَلَیکنَّ منّی السلام. یا اُمّاه! و یاعَمّتاه! و یااُختاه! الوداع... در این هنگام نوشته اند: فإذاً ضَجَّةٌ قامت مِن الحَرَم و عَجَّةٌ عَلَت مِن الفُسطاط. ▪️چون صدای علی اکبر به گوش پرده نشینان رسید،صدای ضجه از حرم بلند شد و ناله و فریاد از خیمه ها بلند شد. بی اختیار با نوای "واعلیاه" از خیمه ها بیرون دویدند و دور تا دور او را گرفتند؛ فَأخَذَت عَمّاتُهُ و أخَواتُهُ بِرِکابِهِ و عِنانِهِ و قَوائِمِ مَرکَبِهِ و قامت الولولة. ▪️عمه ها و خواهرانش آمدند؛ یکی رکاب او را گرفت؛ یکی عنان اسبش را گرفت؛ یکی خود را روی سمّ مرکبش انداخت و ولوله ای به پا شد. همه زن ها و بچه ها بی تابی می‌کردند؛ خصوصا مادر مضطرش که زار زار می نالید و پروانه وار به دور شمع قامت فرزند خویش می گردید. سیدالشهدا علیه السلام وقتی که حال مخدرات را اینگونه دید، بی اختیار اشک از چشمانش روانه شد و ندا سر داد که: ای اهل بیت من! دست از فرزندم بردارید که شوق صحبت لاهوتیان و اشتیاق لقای اجدادش، عنان اختیار او را ربوده است. 📚 بحرالمصائب ج۴ص٢٩٨ 📚 ریاض القدس (خطی) ج2 ورقه ٢٢
◼️ گفتگوی جگرسوز حضرت علی اکبر علیه السلام با امام سجاد و حضرت سکینه علیهماالسلام به هنگام وداع در برخی از مقاتل آمده است که: وقت وداع حضرت علی اکبر علیه السلام، سکینه سلام الله علیها جلو آمد و عرضه داشت: ای برادر! به کجا می‌روی!؟ چگونه می‌شود که من زنده باشم و تو به میدان بروی؟! علی اکبر علیه السلام عرضه داشت که ای خواهرم! چگونه من زنده باشم و پدرم یاری بطلبد و من او را یاری نکنم.؟! حضرت سکینه علیه‌السلام فرمود: از پدر اذن گرفته ای؟ علی اکبر علیه السلام فرمود: حاشا که بی اذن پدر به میدان بروم. سیدالشهدا علیه السلام که نظاره گر این گفتگو بود، علی اکبر و مخدرات را به خیمه امام سجاد علیه السلام بردند. وقتی که حضرت علی اکبر داخل شد، پای مبارک امام سجاد علیه السلام را بوسید و عرض کرد: ای سرورم! غریبی و بی یاری پدرم را ملاحظه میکنی!؟ کیف یستغیث فلایُغاث و یَستَجیبُ فلا يُسْتَجَابُ!؟ ▪️چگونه یاری می طلبد اما کسی او را یاری نمی کند!؟ حضرت سجاد علیه السلام چون این کلام را شنیدند، فرمودند: إِمضِ بارکَ الله فیکَ ▪️خدا از تو راضی باشد؛ پدر غریبم را یاری کن. پس هر دو برادر دست به گردن یک دیگر انداخته و وداع کردند. 📚طوفان البکاء ص۵٠۶ 📚 ریاض المصائب (خطی) ورقه٢٢٢ 📚بحرالمصائب ج۴ص٣٠۴
یک جهان عشق و دل و نام علیِ اکبر یک جهان حُبُ من و جام علیِ اکبر از ازل تا به ابد جمله ی ذرات وجود عاشق روی دل آرام علیِ اکبر اهل عرش و فلک و عالم قدس و ملکوت همه روزی خورِ اِکرام علیِ اکبر رزق و روزی خدا واسطه اش چیست به جز صله و بخشش و اِنعام علیِ اکبر همه جا از کرمت خوان تو گسترده شده تا ابد سفره ی احسان تو گسترده شده برده دل از همه ی مُلک بقا پیغمبر جلوه کرده ز خدا در همه جا پیغمبر اشبه الناس به پیغمبر اعظم بودی مو نمی زد عَلیا روی تو با پیغمبر گر نشینی به برش ، هست به حیرت جبریل که دهد وحی خدا را به تو یا پیغمبر تاکه شدی عازم میدان همه با هم گفتند وای ظاهر شده در کرببلا پیغمبر تا که دلتنگ تماشای پیمبر می شد باز چشمان حسین ، زائر اکبر می شد دیدنت همچو تماشا و ملاقات علی می رسد از لب تو صوت مناجات علی خُلق و خویت نبوی ، جام و سبویت علوی روی زیبای تو آیینه و مرآت علی ذوالفقار نگهت زَهره بَرَد از دشمن هیبت حیدری ات نغمه ی هیهات علی سفره ی بخشش و احسان تو بر جمله ی خلق بود یادآور اکرام و کرامات علی آرزو کرد جنان تا که ببیند رویت گره خورده دل عالم به سرِ گیسویت بی شمارند که از عشق تو دیوانه شدند فارغ از جام و می و ساغر و پیمانه شدند درِ خانه منشین راه همه بسته شده بس که مردم به گل روی تو پروانه شدند صد هزاران همه چون حاتم طایی آیند جملگی طالب یک لطف کریمانه شدند دلبرانی که دل از اهل دو عالم بردند جان فدای تو نمودند که جانانه شدند کاش می شد به سرِ کوی تو مهمان گردیم جان سپاریم و فدایی تو جانان گردیم می رود قلب حسین پای به پای دل تو همچنین قلب حسین ، قبله نمای دل تو کودکی بودی میلَت که به انگور افتاد خوشه ای دست پدر بود برای دل تو تا که در کرببلا عازم پیکار شدی ناله ی اهل حرم شد به نوای دل تو خیمه ای آه ز پشت سر تو محزون است جان بگیرد ز همه زمزمه های دل تو تا ابد ذکر تو را بر سر لب می گیرم آخر از داغ و غم و غصه ی تو می میرم ✾🍃🌼🍃✾ 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
یا که گوهری زیر قدم های تو باشد یا حور و پری زیر قدم های تو باشد وقتی که ملائک به قدوم تو می افتند باید خبری زیر قدم های تو باشد از هشت در جنت اعلای خداوند شاید که دری زیر قدم های تو باشد باید بنشینند ملائک سر راهت تا بال و پری زیر قدم های تو باشد کافی است که لب تر کنی و بعد ببینی قرص قمری زیر قدم های تو باشد این سرو رشید قد تو حاصل یک عمر... خون جگری زیر قدم های تو باشد آهسته کمی راه برو چون ضربان... قلب پدری زیر قدم های تو باشد پشت تو دعا های حسین است مبادا شر و خطری زیر قدم های تو باشد چشمان حسودان دو عالم کف پایت جان پسر فاطمه! جان‌ها به فدایت افتاده دل خلق به دام علی اکبر هستند ملائک سر بام علی اکبر هرچند به ظاهر نه پیمبر، نه امام است کمتر ز نبی نیست مقام علی اکبر حق خواست به احمد بدهد نام علی را پیغمبری آورد به نام علی اکبر در منطق و گفتار همانند محمد(ص) از جانب وحی است کلام علی اکبر جمع‌اند سر سفره او اهل مدینه هستند نمک‌گیر طعام علی اکبر هیهات اگر پس بزند دست کسی را اینها نمی‌آید به مرام علی اکبر جان خودش و جان پدر وقف عمو بود زیرا که حسن بود امام علی اکبر آنقدر که در حق برادر پدری کرد شد حضرت سجاد غلام علی اکبر بیش از همه در روز ازل دست خداوند از جام بلا ریخت به جام علی اکبر این زاده حیدر اسدالله پدر بود اول پسر کشته در راه پدر بود تو داغ نزن بر جگرم بیشتر از این بردار قدم دور و برم بیشتر از این بدجور دل عمه برایت نگران است پس دور نشو ای پسرم بیشتر از این رفتی به دل دشمن و از تو خبری نیست مگذار ز خود بی خبرم بیشتر از این با دیدن تو جان ز تنم رفت چرا که بود از بدنت در نظرم بیشتر از این باید که بیایند کمک تا بدنت را شاید بتوانم ببرم بیشتر از این بر روی زمین پا مکش اینقدر علی جان اینگونه نزن نیشترم بیشتر از این دیگر چه از این پیر کمر خم شده خواهید دیگر چه بیاید به سرم بیشتر از این؟ گفتی بروم، رفتی و من هیچ نگفتم برخیز ببین بی تو روی خاک میفتم ✾🍃🌼🍃✾ 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
بر جلوه ی خلقت پیمبر صلوات بر چهره ی غرق نور اکبر صلوات تقدیم به آن جوان رعنا که بود سر تا به قدم شبیه حیدر صلوات گر ذکر ابوتراب بردارد علی از چشم حریف خواب بردارد علی سلمان محمدی شود نصرانی از چهره اگر نقاب بر دارد علی از خانه ی ارباب خبر می آید بر آل علی تازه پسر می آید در خُلق و مرام و منطق و حُسن و جمال انگار محمدی دگر می آید می بارد از این جمال دلجو صد ماه سر تا به قدم، علی میاید از راه حق است اگر کعبه ترک بردارد لا حول و لا قوة الا بالله ✾🍃🌼🍃✾ 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ الفرج
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ❇️ مقدمه 🔹از امام محمّد باقر علیه السّلام در کتاب کامل الزیارت روایت می کند که فرموده اند: هر گاه چشم مؤمنی برای شهادت امام حسین علیه السّلام بقدری پر از اشک شود که به گونه های صورتش بچکد خدای رؤف او را دائما در غرفه های بهشت جای خواهد داد. بیاین امشب به یاد اشک های مولامون سر پیکر جوانش گریه کنیم.      🔸علی اکبر علیه السّلام نخستین نفر از بنی هاشم بود که به میدان رفت هرکسی از بنی هاشم اذن میدا می خواست امام اجازه نمی داد اما تا علی اکبر اذن خواست ،امام به او اجازه میدان رفتن داد. تو دل امام غوغایی برپاست در روایت است آقا صدا زد علی جان می خواهی بروی برو ولی کمی خرامان خرامان برو تا بیشتر بتونم ببینمت. ▪️یک نگاهی مأیوسانه به او کرد و گفت: «اَللّهُمَّ کُن أنتَ الشَّهیدُ عَلَیهِم،فَقَأ بَرَزَ إلَیهم غُلامٌ أشبَهُ النّاسِ خَلقاً و خُلقاً و مَنطقاً بِرَسولِکَ و کُنّا إذا اَستَقنا إلی نَبیِّکَ نَظَرنا إلیه خدایا خودت بر این قوم شاهد باش، که به سوی آنها جوانی رفت که از نظر جمال و کمال و سخن گفتن،شبیه ترین مردم به رسول تو است و ما هر گاه مشتاق دیدار پیامبر تو بودیم به چهره علی اکبر می نگریستیم. 🔹 از امام صادق علیه السّلام پرسیدند الذ لذائذ چیست؟ فرمود پدری فرزندی را به حد بلوغ برساند و این پسر در مقابل دیدگان پدر راه برود این منظره خیلی برای پدر لذت بخش است. 🔹 پرسیده شد سخت ترین مصیبت ها چیست؟ فرمودند همان جوان در مقابل دیدگان پدر از دست برود. سخت است پیش چشم بابا غلطیده به خون جوان بمیرد از بهر پدر عصای پیری ست ای وای که پیش از آن بمیرد ▪️ علی اکبر علیه السّلام وارد میدان شد و جنگی حیدری کرد در مقاتل آمده 120 نفر از سواران دشمن را کشت، تشنگی بر او چیره کرده و برگشت نزد بابا، «یا اَبَۀ! العَطَشُ قَتَلَنِی ثِقلُ الحَدیدِ أجهَدَنی؛ پدر جان! شدت تشنگی مرا کشته و سنگینی اسلحه مرا به زحمت انداخته» ▪️امام حسین علیه السّلام گریه کردند و فرمودند: محبوب دلم صبر کن به زودی رسول خدا تو را سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنه نخواهی شد.» علی به میدان برگشت دشمن بر اثر غافل گیری نیزه ایی به حضرت زد علی اکبر علیه السّلام تعادل خودش را از دست داد دست به گردن اسب انداخت اسب به میان دشمن رفت هر کسی می رسید ضربه به علی علیه السّلام می زد اون قدر علی علیه السّلام رو زدند تا 😭 فقطَّعوه بسیوفهم ارباًارباً... در این هنگام علی اکبر علیه السّلام صدا زد: یا ابتاه السلام علیک هذا جدی رسول الله.. .پدرم سلام بر تو جدم رسول الله صلی الله علیه و آله سیرابم کرد و به شما سلام می رساند و می فرماید به سوی ماشتاب کن. ▪️ابی عبدالله خودش به بالین علی اکبرش علیه السّلام رسوند علی رو بغل کرد دلش آروم نشود خم شد و وضع خدَّه علی خده  علی جان بلند شو بابات دیگه تاب نداره بعد تو اف به این دنیا. جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر در خیمه رسانم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بحر طویل میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام شورِ دیگر مِی وُ ساغر مشک و عنبر دل و دلبر شبِ میلادِ بهارِ دلِ لیلا علی‌اکبر اَشبَهُ‌النّاس چه خَلقاً وَ چه خُلقاً به پیمبر سیّدی یاعلی‌اکبر سیّدی یاعلی‌اکبر استخاره جشنواره گاهوُواره ماه‌پاره کودکی بینِ قُماط است وَ یا ماه وُ ستاره چشمِ خورشید به اَفلاک ببین مَستِ نظاره عاشقان فصلِ بهاره عاشقان فصلِ بهاره باده‌نوش وُ مِی‌فروش شاه امّا ساده‌پوش شیرِ شرزه به خروش چون عمو مشک‌به‌دوش می‌کند جوش و خروش می‌شود خصم خَموش‌ می‌درخشد سر وُ روُش می‌نهد دست به گوش این اذان‌گویِ حسین‌ابنِ‌علی وقتِ صلاة‌‌ است مژده عشّاق که ثانیِ نبی بینِ قُماط است کامْ شهد وُ لبِ او قند باز شد غنچه‌یِ لبخند شاد شد مادرِ فرزند غصّه و غم به غُل وُ بند مَلک آمد که حسینا ؛ یک شکر خنده‌یِ او چند؟! آسمان گفت که نادانی و من می‌دهمَت پند قیمتِ خیلِ ملائک‌‌ کمتر از خنده‌یِ این طفلِ ظفرمند تو چه هستی وَ که هستی که بگویی خنده‌اش چند؟! ارزشِ خنده‌یِ این طفل فقط دستِ خداوند ثروتَت ریزه‌شن و ارزشِ این طفل دماوند بالهایت چو دهان باز کند طفل بسوزند برو نادان و مگو چند؟! بارِ خود سوخته مَپْسَند‌ این علی‌اکبرِ لیلاست علی‌اکبرِ مولاست این بهارِ دلِ لیلاست امیدِ دلِ باباست‌‌ صورت و سیرتِ احمد جلوه‌یِ اُمِّ‌اَبیهاست‌‌ عاشقِ خالقِ سرمد عاشقِ حیدر و زهراست ساقیِ ثانی وُ اوّل علیِ دلبرِ دلهاست نامِ زیبایِ علی‌ابنِ‌حسینِ‌ابنِ‌علی وِردِ زبانهاست‌ نامِ او نامِ علی صورتِ او صورتِ احمد صلواتٌ صلواتٌ صلوات علیٰ محمّد گفت این عاشق علی از تو دگر یار ندارد جز تو وُ آلِ علی با اَحدی کار ندارد
record046.mp3
زمان: حجم: 689.2K
🏴 🏴 🏴 ✍شاعر:مهدی شریفی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ سبک: یا اباعبدالله آقای من می سوزونه دل منو پیکر تو ای پسرم چه جوری من این بدن و به سمت خیمه ببرم اربا اربا اکبر من یا علی اکبر، علی اکبر، علی اکبر ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ هر چی میگم علی علی پا نمیشی از رو زمین خنده های دشمنا و اشک چشم منو ببین اربا اربا اکبر من یا علی اکبر، علی اکبر، علی اکبر ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ پیکر صد پاره تو مونده روی خاک زمین پاشو کنار بدنت غریبی منو ببین اربا اربا اکبر من یا علی اکبر، علی اکبر، علی اکبر