eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
333 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
367 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
چه قیامتی و چه محشری، چه صنوبری و چه سروری چه محمدی و چه حیدری، شه ماسِواء، علی اکبری به مقامِ تو همه دم سلام،همه انبیا به درت غلام، نفست صفای علی الدوام ،که تویی شفاء علی اکبری به فدای خنده‌ی قند تو ، به فدای سرو بلند تو به فدای زلف کمند تو ، قمرُ السماء علی اکبری منم آن خمارِ سبوی تو ، وَ اسیر طره‌ی موی تو به فدای گلشن روی تو ، که تو دلربا علی اکبری تویی آن دلیل حیات من ، تویی آن صراط نجات من وَ تو اصل صوم و صلات من ، علم الهداء، علی اکبری همه مضطرب ز شجاعتت ، متحیر از تو و هیبتت به فدای شور و صلابتت ، اسدُ الولاء ، علی اکبری مه کهکشان یل قهرمان ، شه لا مکان شرف الزمان وجناتِ تو، شعف البیان، جبلُ الوفاء علی اکبری ✍
آنانکه عابدند، به وقت اذان خوشند آنانکه زاهدند، به یک تکه نان خوشند از هر دو تا نگار، یکی ناز می‌کند عشاق روزگار، یکی در میان خوشند نانی که می‌پزند به همسایه می‌رسد این خانواده با خوشی دیگران خوشند این سفره دارها که شدم میهمان‌شان بعد از بیا، بروست، ولی با بمان خوشند ما می‌خوریم و اهل کرم شکر می‌کنند با این حساب بیشتر از میهمان خوشند جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عشاق با معامله‌های گران خوشند با اخم خویش راه فرار مرا ببند صیاد اگر علی‌ست، همه با کمان خوشند در نقطه نقطه‌ی دل شیعه حرم زدند بر بام خانه مشعل دارالکرم زدند وقتی دخیل‌ها گره این درند و بس این خانواده نیز گداپرورند و بس اینان که سنگ را به نظر فضه می‌کنند از کودکی قبیله‌ی‌شان زرگرند و بس در آستان شمع که طور مقدس‌ست پروانه‌ها همیشه مقرب‌ترند و بس دل دادن و ندادن ما دست ما نبود اینان به شیوه‌ی خودشان دلبرند و بس بگذار بشکنند دلم را یکی یکی اینجا فقط شکسته دلی می‌خرند و بس ارباب زاده‌ها همه ارباب می‌شوند چون بنده‌زاده‌ها که همه نوکرند و بس این خانواده‌ای که مرا صید کرده‌اند حالا اسیر زلف علی اکبرند و بس وقتی میان کوچه‌ی ما راه می‌رود یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس ای بهترین! یگانه‌ترین آفریده‌ها! پیغمبر تمام پیمبر ندیده‌ها! بیدار بود از سر شب تا سحر، پدر می‌زد صدات با همه جای جگر، پدر آهویی و به دام تو افتاده است شیر عمه اسیر توست، ولی بیشتر، پدر لیلا زیاد محضر آن دو نمی‌رسید تا خوب ارتزاق کند از پسر، پدر خیلی نیاز داشت زبان واکنی علی خیلی نیاز داشت بگویی: پدر، پدر تو یوسفی و دور مشو از مقابلش وابسته است بر روی تو آنقدر پدر پیش پدر رسیدی اگر، قد بلند کن در آرزوی سرو رشید است هر پدر ای مظهر صفات نبی! هیچ کس به تو این قدر احترام نکرده مگر پدر به به! به این مقام که پایین پا پسر به به! به این مقام که بالای سر پدر از بس نشسته موی تو را شانه کرده است حالا دلش به گیسوی تو خانه کرده است حاضر شدم برای اویس قرن شدن شهر مدینه رفتن و دور از وطن شدن حاضر شدم برای "تو" ازخویش بگذرم دیگر مرا بس‌ست گرفتار "من" شدن لب‌های تو همین که به خود آب می‌زند نزدیک می‌شود به عقیق یمن شدن میل رسول دیدن تو چاره‌ش آینه‌ست پس واجب است محو درین خویشتن شدن تنها تو می‌توانی ازین کارها کنی ابن الحسین بودن و ابن الحسن شدن دل آن زمان که خانه‌ی مهر تو می‌شود اقرار می‌کند به بهشت عدن شدن ای خاک پای مرکب تو کیمیای من جنت برای مردم و خاکت برای من وقتی که نیست خاک رهت، سر برای چه؟ وقتی که نیست در حرمت، پَر برای چه؟ اهل کرم مقابل در ایستاده‌اند با این وجود پس، زدنِ دَر برای چه؟ وقتی تو سُفره‌ی حسنی پهن کرده‌ای پس سرزدن به سُفره‌ی دیگر برای چه؟ گر تو ادامه‌ی علی کوفه نیستی پس آمده‌ست این همه لشگر برای چه؟ ای خاک بر سر همه، تاج سرم شکست افتاده زیر پا علی اکبر برای چه؟ مغرب نیامده‌ست هنوز ای مؤذنم بالای نیزه رفته‌ای آخر برای چه؟ ما سعی می‌کنیم ولی یک عبا کم ست اصلاً شدی تو چند برابر برای چه؟ عمه اگر برای من و تو نیامده‌ست پس دست برده است به معجر برای چه؟ ای سایه‌ی تو بر سر عمه! بلند شو به احترام معجر عمه بلند شو ✍
چشمانمان بر دست ذره‌پرور لیلاست مستی ما از نام مستی‌آور لیلاست یک قافله حور و پری، دور و بر لیلاست در شهر تنها صحبت از تاج سر لیلاست دل می‌تپد وقتی که حرف از دلبر لیلاست کوری چشم هرکه ما را بی نوا خوانده محبوب‌مان مارا به دیدار خدا خوانده دل را به دنبال خودش تا هر کجا خوانده ما را برای جشن فرزندش فراخوانده این مُهر و دعوت‌نامه لطف دیگر لیلاست امشب برای شمس دین، قرص قمر آورد بانو برای شاه عالم، شیر نر آورد یک دسته گل، یک پارچه آقا، پسر آورد صاحب نفس، صاحب لوا، صاحب جگر آورد میلاد مولود سراپا اطهر لیلاست در مرتبت محمود و در عزّ و جلال احمد در مهربانی فاطمه و در کمال احمد در بین میدان مرتضی و در جمال احمد ابرو و چشم و گیسوان و خط و خال احمد این تازه مولود مدینه، محشر لیلاست "والیل" قطعاً مدحت گیسوی او باشد مصداق ناب "والضحی" هم روی او باشد عرش خدا مدهوش عطر و بوی او باشد "إنا هدیناه السبیل "اش سوی او باشد شمس و ضحا و قدر و نور و کوثر لیلاست با یک نظر از مُهر تربت، باده می‌سازد سجادها از وصله‌ی سجاده می‌سازد "قد قامتِ…" او قبله را آماده می‌سازد با یک نفس، صدها مؤذن‌زاده می‌سازد الله اکبر! او علیِ اکبر لیلاست در خاک دشمن می‌دهد جولان به تنهایی با نعره‌هایش می‌کند طوفان به تنهایی با ذوالفقار تشنه و بُرّان به تنهایی سر می‌زند مثل سپهداران به تنهایی شیر حسین بن علی و حیدر لیلاست رود زلالی هست و دریا می‌شود گاهی در شب چو خورشیدی هویدا می‌شود گاهی مثل عموی خویش، سقا می‌شود گاهی جمع تمام آینه‌ها می‌شود گاهی عباس و عبدالله و عون و جعفر لیلاست با روضه‌اش، راز پریشانی شش‌گوشه‌ست مرثیه‌ی همواره طوفانی شش‌گوشه‌ست هم رونق شب‌های روحانی شش‌گوشه‌ست هم شک ندارم باعث و بانی شش‌گوشه‌ست کربُبَلا سرمست سیب نوبر لیلاست :: قطعاً تحمل کردن زخم زبان سخت است بوسه گرفتن از عزیز نیمه‌جان سخت است راهی شدن تا کوفه‌ی نامهربان سخت است داغ جوان دیدن برای مادران سخت است مرثیه ی محزون و گریه آور لیلاست تا کوچه وا کردند و در دام بلا افتاد غرق به خون از پشت مَرکب، بی هوا افتاد با "یا أبا"یش ولوله در خیمه‌ها افتاد این ارباً اربایی که زیر دست و پا افتاد ای کربلایی‌ها! جوانِ پرپر لیلاست ✍
می‌ايستم امروز خدا را به تماشا اي محو شکوه تو خداوند سراپا اي جان جوانمرد! به دامان تو دستم من نيز جوانم، ولي افتاده‌ام از پا آتش بزن آتش به دلم، کار دلم را اي عشق مينداز از امروز به فردا آتش بزن آتش به دلم اي پسر عشق يعني که مکن با دل من هيچ مدارا با آمدنت قاعده‌ي عشق به هم خورد ليلاي تو مجنون شد و مجنون تو ليلا تا چشم گشودي به جهان، ساقي ما گفت: "المنة للَه که درِ ميکده شد وا" ابروي تو پيوسته به هم خوف و رجا را چشمان تو کانون تولا و تبرا اي منطق رفتار تو چون خلق محمد معراج براي تو مهياست، بفرما! اين پرده‌اي از شور عراقي و حجازي‌ست پيراهن تو چنگ و جهان دست زليخا دل مانده که لب‌هاي تو انگور بهشتي است يا شيرخدا روي لبت کاشته خرما عالم همه مبهوت تماشاي حسين است هر چند حسين است تو را محو تماشا "چون چشم تو دل مي‌برد از گوشه‌نشينان" شد گوشه‌ي شش‌گوشه براي تو مهيا از گوشه‌ي شش‌گوشه دلم با تو سفر کرد ناگاه درآورد سر از گنبد خضرا مجنون علي شد همه‌ی شهر، ولي من مجنون علي اکبر ليلام به مولا ✍