#روضه_امام_باقر (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از غمِ دلم خدا خبر داره
اگه من آه بِکشم، اثر داره
مثل من چند نفرو سراغ دارین؟
که دلِسوختهی شلعهور داره
از چهارسالگی درد و غم دیدم
تو یهروز قدِّ یهعُمر سِتَم دیدم
شمر و با چکمه، یهبار تو قتلگاه
یه دفعهم تو غارت حرم دیدم
دلخوشیهام یهو ناپدید شدن
عموهام جلو چشام شهید شدن
وقتی برمیگشتیم از بالای تل
موهای دخترامون سفید شدن
دیگه از شامغریبون نمیگم
از رباب و چشم گریون نمیگم
دیگه از اون دوتا دُردانهای که
گُم شدن تو اون بیابون نمیگم
راویِ مُصیبتای باز شدیم
اسیر یه مُشت یتیمنواز شدیم!!!
تا که خوب حقّمونو ادا کنن
سوار ناقهی بیجهاز شدیم
به دلای زخمیمون چنگ میزدن
صورتامونو با خون رنگ میزدن
کوفیا به جای مهموننوازی
دم دروازه به ما سنگ میزدن
همهی قافلهمون خسته بودن
پَروبال ما رو بشکسته بودن
من و با رُقیّه تو ورود به شام
نانجیبا به طناب بستهبودن
آره من جوهره تو صِدام نبود
آره من رمق تو دست و پام نبود
نون و خرما میآوردن واسه ما!!!
صدقه مگه به ما حرام نبود؟؟؟
*شاعر: #محمد_قاسمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ