#زمینه_شب_سوم_محرم #سبک_حسین_جان #من_از_ترس ☑️بند اول بابایی من از ترس باپای برهنه روخارا دویدم نمیدونی ازدست این زجرچه زجرا کشیدم واویلا واویلا نبودی که بیهوش شدم عمه آوردبه هوشم همون لحظه که پاره شد لالهٔ هر دوگوشم برارفتن از ایــــــن خرابــــه بیتابم ببین دائمـــــــــــــا زیر نور آفتابم چه شبها نبودی و بی تو بابایی می‌دیدم تو رو من همیشه توو خوابم ☑️بند دوم بابایی نبودی که آتیش گرفت دامنم بین صحرا بگم از کجاها بزرگ بود بابا دست گرگا واویلا واویلا بابایی چه جوری بگم از ستمهای دزدای ولگرد ببین ضرب سیلی با روی نحیفم چِها کرد واویلا واویلا همین شامیای زبون و بی غیرت ما رو میزدن تازیونه توو غربت تمسخر میکردن یه عده توو هر جا من هر بار که گفتم بابایی با لکنت ☑️بند سوم بابایی بهم نسبت خــــارجی دادن این مردم شام توی اون شلوغی بهم سنگ زدن ازروی بام بابایی بابایی بابایی نبود عمه زودتر ازاینها منم مرده بودم نبود عمه بیشتر از اینهاکتک خورده بودم بابایی بابایی حالا من سرت رو دامن میگیرم بدون تو از این خرابه نمی‌رم امیدی ندارم تو این دنیا بی تو اجازه بده تا کنارت بمیرم 💠💠💠1⃣0⃣7⃣3⃣💠💠💠 #کربلایی_حسین_دلجو #کربلایی_مجید_مرادزاده