eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
332 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
367 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
كَرَم كنارِ كريميِ تو كم آورده به پيشگاه تو درياي غم نم آورده نبود داغ تو كمتر ز داغ عاشورا خدا ميانِ صَفَر يك مُحَرَم آورده گذاشت نان و نمك، آب و زهر، همسر تو چه سفره ي افطاريِ فراهم آورده يك عُمر خونِ جگر خورده اي و حالا او براي زخم تو مرهم كه نَه سَم آورده براي تير زدن برتن‌مطهر تو چقدر آن زنِ ملعونه آدم آورده جدا مكن به بد و خوب، مادرت ما را ميان مجلس سوگ تو درهَم آورده دوباره بين غزل نام مادرت بردم مرا ببخش اگر خاطرِ تو آزردم مرا ببخش اگر باز ناله سر دادی مرا ببخش اگر یاد کوچه افتادی *غریب اون‌کسی نیستش که حرم‌نداره، غریب اون کسی نیستش که زائر نداره، غریب اون کسی نیستش که یار و یاوری نداره، غریب اون کسی است که جلو چشمش مادرش رو بزنن نتونه کاری بکنه ..* همیشه زخم غمی کهنه روی بالت بود سپید موی تو شد گرچه پنج سالت بود تو قامتی که شد از غم خمیده را دیدی تو آنچه که هیچ کسی هم ندیده را دیدی به روی خاک تو دیدی ستاره افتاده به پیش چشم خودت گوشواره افتاده غریب آقا ..غریب آقا ... چگونه قلب تو دیگر به سینه ات بند شود چگونه فاطمه از خاکها بلند شود گرفت دست تو را و کمی تبسم کرد ولی چه فایده که راه خانه را گم کرد گریز به حضرت ابالفضل
میریزه اشکام آخه دست من نیست غمی مثه غربتِ تو وطن نیست با اینکه اهل بیت همه غریبن هیچکی غریب تر از امام حسن نیست غربت آقام انقدر وسیعه که میزنه آتیش به جون شیعه براش بمیرم زائرای قبرش کبوترای خاکیِ بقیعه دنیا نمیخواست راحتش بذاره از در و دیوار غم براش بباره تو همه چی شبیه مادرش شد حتی تو خونش امنیت نداره این نوه ی پیمبره مدینه با جگر پاره روی زمینه آخه کجا دیدید که روزه داری روزش رو وا کنه با زهر کینه یه روز خوش ندیده تو حیاتش سَمّی که خورد از غما داد نجاتش داره میسوزه و میون تشتی لخته به لخته ریخته خاطراتش *اول کاری که امام حسن کرد،اون زنِ ملعونه رو‌گفت زود برو، قربون محبتت آقاجان!... فرمود: زود برو حسینم بیاد زنده ات نمیذاره... اینقدر غریبِ، چندبار زهرش دادن، زود گفتن‌خواهرش زینب بیاد، با عجله زینب اومد، طلب تشتی کرد، زینب خوشحال شد گفت: مثل دفعات قبل زهر رو بالا میاره، خواهر داره نگاه میکنه، یه وقت نگاه کرد دید پاره های جگر حسن، لبا خونیِ، سر رو بالا آورد، گفت: زینب راحت شدم، دیگه از حالا به بعد چشمم به مغیره نمی افته، زینب به سر و صورت زد، مگه میشه زینب حسین رو صدا نکنه! گفت: زود خبر بدید داداشم بیاد، تا اباعبدالله اومد دید برادرش جگرش پاره پاره است، حسن رو بغل گرفت، آقای من! مولای من! چه بلایی سرت اومده؟ ابی عبدالله بغلش گرفت، سر امام‌حسن رو شونه ی حسین افتاد... چقدر خوبه که آدم این لحظه ها داداشش بغلش بگیره، صدازد: حسین‌جان! همه بچه هام رو به تو‌می سپارم ، حسین جان گریه نکن داداش! اما فقط بهت بگم " لَا يَوْمَ‏ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ" هیچ روزی مثل روز تو نیست... اما همین‌جا یه سؤال دارم حسین جان! اینجا داداش حسنت رو تونستی بغل بگیری، دوتایی دست رو‌ گردن هم انداختین، حرف میزدید، اما چی کشیدی کنار اون بدنی که دست نداشت ... گفت میخوام بغلت کنم نمیتونم، میخوام ببینمت چشمی ندارم ... یادت باشه اکه حسین رو ‌تو‌گودال کشتن، اباالفضل رو هم‌تو‌ی گودال کشتن، گفت: حسین‌جان! من رو‌ سمت خیمه ها نبر،به دو‌دلیل، یکی اینکه از روی سکینه خجالت میکشم، یکی اینکه اگه من رو اینجوری از گودال بیرون ببری میفهمن بی علمدارشدی، میترسم به خیمه ها حمله کنن...حسین ...*