eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
367 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ :منم باید برم،،، دوباره اومـــده ، حـــال و هـــوای اربعیــن دارن مــیرن  ســـفـر ، مســـافرای اربعـــین 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ خوشــا به حالتون ،که زائــر حسین میشید میــرید به  کـربلا ، مســافر حسین  میشید بهشت و می بینید خــوش به سعادت شما سـلام  مـا  رو  هــم ، برســونید  بـه  کربلا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نمی دونم   چـــرا ، دوباره  قســمتم   نشد دلم  شکستـه  چون ،  دوباره نوبتـــم نشد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ چه حرفایی تویِ ،دلای ما جامونده هاست چه حسرتی تویِ ،چشای خیس عاشقاست بازم  باید  بدیـــم ، آقا  سـلام  از  راه دور چـــرا زیـارتت   برای مـــا نمیشــه جــور 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ همین که می بینم ، مســـافرای  جاده  رو دلای  عـاشـــــقِ  زائـــــرای   پیـــاده  رو منم دلم می خواد،بیام به صحن باصفات تو راه  اربعین ، جونمـو  می کنــم  فدات 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۲۸ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌷بِسمِ رَبّ الشُّهداءوَالصّدیقین🌷 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ به  نام  نامیِ  رَبّ  شهیدان به نام  خالقِ  مردانِ میدان به  نام  سرزمین نور و ایمان تجلی گاه عشق و مهد عرفان به یاد جبهه های هشت ساله به یاد  دشت های  پُر زِ  لاله به  یاد  آن  شهیدان  خدایی همان    دلدادگان   کربلایی دلم تنگ است و باران می نگارم ز  دلتنگی ِ  یاران   می نگارم قلم  می لرزد  از  نام  شهیدان دلم خون می شود از داغ ایران دلم  خون  از  گل سرخ  شقایق حکایت دارد  از  گلهای  عاشق کنون منظومه ای از اشک و آهم غم  حسرت ، نشسته  در نگاهم دلی  دارم  رفیقان !  نینوایی چو نِی می نالد از داغ جدایی دلم  ، یاران ! هوای جبهه دارد بگو  ، باران  دلتنگی  ببارد  به دل ، خون و به چشمم گریه دارم به  یاد  همرهانم   بی قرارم به هر باغی ، ببینم  لاله ی  سرخ ز  سوز دل  بر آرم  ناله ی  سرخ نشد تکلیف من روشن ، چه سازم؟ که یک  جامانده در سوز و گدازم خوشا بر حال  آن  جاماندگانی که آخر  ، پر زدند از  دارِ  فانی مثالِ حاج قاسم ، مرد  میدان نصیبش عاقبت شد وصل جانان سلیمانی رها شد از دل  خاک شده  مأوای او  دامان افلاک سعادت یار او شد در دل شب فدا شد در  رکاب  عمه زینب سپاه حاج قاسم ، نسل جنگند همه ، یادآورانِ  فصل  جنگند شهادت را  دگرگونه   سرودند مدافع  از حریم  عشق  بودند از این دنیای خاکی پر کشیدند به  عرش و عالمِ  بالا  رسیدند شهیدان نقطه ی پرگار عشقند شهیدان مطلع الانوار  عشقند شهیدان اقتدا بر عشق  کردند شهیدان عشقبازان ، در نبردند شهیدان جلوه ی نور  خدا یند شهیدان با غم  عشق  آشنایند  همانهایی  که   مظلومانه  رفتند به سوی جنّت از این خانه رفتند میانِ  سجده ها ، ذکرِ  شبانه شهادتنامه خواندند  عاشقانه زِ بحر عشق ، تا معراج رفتند سوارِ  زورقِ  امواج  رفتند نماز  عشق را در  سنگر خون اَدا  کردند روی خاک مجنون پرستوهای  عاشق پر کشیدند مِیِ وارستگی را سر  کشیدند دلم  شد  راهیِ کوی ِ شلمچه به عشق کربلا ، سوی شلمچه شلمچه مرز صحرای جنون است شلمچه مظهر  دریای خون است شلمچه  عطر ناب یاس دارد خبر  از مادر  احساس  دارد قدمگاه  خود  زهراست آنجا شکوه  فاطمه پیداست آنجا به قول راویان فتح و سنگر چه یارانی که مثل شاه بی سر دل یک دشت را در خون کشیدند به  سمت کربلا ، بی سر  دویدند به آن جان بر کفان خفته در خون به حق  لاله های  دشت  مجنون الهی ! جامه ی ســرخ شــهادت نصیـــبم کن زِ دریای  شفــاعت من آن جامانده از این کاروانم حدیث  جبهه ، دائم  بر  زبانم همه رفتند و حسرت بر دلم ماند چه داغــی بر  دل ناقــابلم  ماند! نصیب من نشـــد  کام  شهـــادت ننوشیــدم  مِی از جام  شهـــادت ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۷/۱
🌼﷽🌼 ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ اول دفتــر به نام مـردِ مردستـان علیـست بعدِ حق ، شایستهٔ زیباترین عنوان علیست کلّ قـرآن ، حمد و کلّ حمد ، بر "بِسمِ اللَّه" است نقطهٔ (باء) ، بر روی "بِسمِ اللَّه"ِ قرآن علیست مظهر آیات "تطهیر" و "ولایت" حیدر است معنی "اِطعام" هم در سورهٔ  "انسان "علیست غیرت الله و ولی الله و روح الله  اوست هم "قَسیـمُ الجَـنـَّةُ وَ النّار" و  هم میزان علیست غیر ممکن ها به اِذنَش ساده ممکن می شود شهــریار بی بدیل عالَم امکان علیـست فاتح خیبر که می نازدنبی بر دست او صاحبِ تیـغِ دو دَم در عرصـهٔ میــدان علیـست گر عصا یکباره در دست "کلیــم" اعجاز کرد رمزِ اعجازِ عصـایِ موسـیِ عمران علیست مردگان را گر که می بخشیده جان ، هر دم، مسیح یا علی می گفت و ایمان داشت ، سرّ جان علیست گر بر ابراهیـم شد آتش ، گلستــانی عظیــم آب و آتــش ، باد سـرکش ، تحتِ فرمــانِ علیست نوح اگر آسوده خاطر دل به دریا زد ،بدان! ناخــدای کشتـی او در  دلِ طوفان علیست ذکر نامـش جان و دل را نور ایمـان می دهــد اعتبــار و سنجــش گلـواژهٔ ایمــان علیست هر نفس در هر دَم و هر بازدم  گویم علی عاشق مولایم  و هم جان و هم  جانان علیست دل که شد همچون صدف ، گنجینهٔ عشق علی صاجبِ دل ، صاحبِ آن گوهــرِ  پنهان علیست "کیمیا" ! گر خیـر می خواهی و حُسنِ عاقبت خیر دنیا ، خیر عُقبــا ، بهرِ اِنس و جان علیست اول دفتـر علــی گفتیم  و آخــر هم  علی زینت هر شعر در آغاز و در پایان علیست ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ (رقیه سعیدی "کیمیا")
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ آجَـــرَکَ  اللــه   امـــام   زمـــان قافلـــه شد وارد شــام الامـــان سنگ به دامـن همه در انتظــار تا که به دروازه رســد کــاروان سلــسلهٔ آل عبـــا مـــانده انـد در وســـط حلقــهٔ نامحـــرمان عمـــهٔ ســــادات ، دل آزرده از خیـــلِ جفــاپیــشهٔ نا مهـــربان جای عــزا ، هلهــله سر داده اند طعنــه و دشنام زِ هر سـو روان سنــگ به رأسِ گـل زهــرا زدند بر جگــــر فاطمــه نیـــش زبان آه از آن کـــوی  یهـودی نشیــن قلعــهٔ خیبــر شده بغـض نهـان یادِ درِ خیبــر  و حیــدر ، زدند سنگ جفــا بر  سـرِ شــاه جهان آتش و خاکستـر و دشنــام بود رســمِ  پذیرایــیِ  این  میــزبان خون به دل عمه ی سادات  شد شیــــر زنِ هاشــمیِ قهـــرمــان کــاش بدانند که او زینـب است فــاطمـــهٔ دومِ این  خــانـــدان دختر  حیـــدر ، یلِ خیبــر شکن عالمــهٔ مکتــبِ  زهـــرا  نشــــان عاقـلـــه ، در بیــن  زنان  عـــرب دانـشِ دریــاییِ او ،  بیکــــران گشته زمین از وَجَنـاتش ، خجل خَم شده در هر قدمش ، آسمــان در  مَــلَأ  عــــام  نبــود   آشـــکار رویِ مَهَـــش بوده همیــشه نهــان وارث عِلــم و عَلَــم فـاطمـــه ست بانوی صبـــری که شــده قهـــرمان گرچــه لقب ، اُمّ مصائب گــرفت لیـــک نشــد نزدِ عـــدو ، ناتــوان آنچه که در شـــام بلا دیده است تیـــرِ بلا بر لبـــش آورده جــــان بزم شراب و سر خونین به تشت دید که شد لب ، هدف  خیـــزران صبــر ، دگر بر دل زینـــب نمــاند داد ، زمین را و زمـــان را تکـــان دوختــه شـــد کــام یــزید پلیـــد با دَم شمـــشیرِ بُـرنـــده   بیـــان خطبــهٔ دنـدان شکـــن آغــاز کرد عالمـــهٔ فاضلــــهٔ نکتـــه دان در عجب از این نفــسِ حیدری آمــده انگــشتِ همـه بر دهـــان بر رُخشــان گَردِ  حقارت نشست تا که  شد اســرار حقیقت ، عیان داد  پیـــام  عَلَــــم  ســـرخ  را نایبـــهٔ پاک  امـــام زمــان خطبـــهٔ دیگر ، خود زیـن العبـــاد خواند و شرر زد به دل شامیـــان گر چه میــان غـُـل و زنجیـــر بود رزمِ سخـــن کــرد به تیـــغ  زبــان نیش به جانهـا زده شد جای نوش جام شــراب همه شــد شـــوکَران مرثیـــه و روضـــهٔ مقتـــل سرود ناله  کشیـــدند  همـــه عرشیــــان گفت چه رسمی است دراین روزگار بر سرِ نیـــزه ست ، سـرِ میهمـــــان این سرِ بر نیــزه ، گل فاطمه است سیـــدِ آزادهٔ اهـــل جنــان این سرِ خونیــن ، پسر مرتضاست زادهٔ آن پادشَــــه اِنـس و جـــان خطبـــهٔ سجـــاد ، به آتش کشیــد قلب  سیـــاه  همـــه را بی امــــان شکـــر خدا پرچـــم ســرخ حسین جلـوه گــری می کند از هـر کــران هـــر کــه به زیر عَلَمــــش مــی رود می شـــود از ســـیل بلا در اَمــــان باز هــــم افتــاده هــوای حـــــرم بر ســرِ هر کــودک و پیـــر و جوان در صــفِ زُوّارِ خـــودت یا حسیـــن نام مــنِ دلشـــــده را هــم بخـــوان تــا برســـم  کرب و بلا ،  اربعیــــن همـقـــدمِ قـــافلـــهٔ عمــه جـــان 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍🏻رقیه سعیدی(کیمیا)
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ آجَـــرَکَ  اللــه   امـــام   زمـــان قافلـــه شد وارد شــام الامـــان سنگ به دامـن همه در انتظــار تا که به دروازه رســد کــاروان سلــسلهٔ آل عبـــا مـــانده انـد در وســـط حلقــهٔ نامحـــرمان عمـــهٔ ســــادات ، دل آزرده از خیـــلِ جفــاپیــشهٔ نا مهـــربان جای عــزا ، هلهــله سر داده اند طعنــه و دشنام زِ هر سـو روان سنــگ به رأسِ گـل زهــرا زدند بر جگــــر فاطمــه نیـــش زبان آه از آن کـــوی  یهـودی نشیــن قلعــهٔ خیبــر شده بغـض نهـان یادِ درِ خیبــر  و حیــدر ، زدند سنگ جفــا بر  سـرِ شــاه جهان آتش و خاکستـر و دشنــام بود رســمِ  پذیرایــیِ  این  میــزبان خون به دل عمه ی سادات  شد شیــــر زنِ هاشــمیِ قهـــرمــان کــاش بدانند که او زینـب است فــاطمـــهٔ دومِ این  خــانـــدان دختر  حیـــدر ، یلِ خیبــر شکن عالمــهٔ مکتــبِ  زهـــرا  نشــــان عاقـلـــه ، در بیــن  زنان  عـــرب دانـشِ دریــاییِ او ،  بیکــــران گشته زمین از وَجَنـاتش ، خجل خَم شده در هر قدمش ، آسمــان در  مَــلَأ  عــــام  نبــود   آشـــکار رویِ مَهَـــش بوده همیــشه نهــان وارث عِلــم و عَلَــم فـاطمـــه ست بانوی صبـــری که شــده قهـــرمان گرچــه لقب ، اُمّ مصائب گــرفت لیـــک نشــد نزدِ عـــدو ، ناتــوان آنچه که در شـــام بلا دیده است تیـــرِ بلا بر لبـــش آورده جــــان بزم شراب و سر خونین به تشت دید که شد لب ، هدف  خیـــزران صبــر ، دگر بر دل زینـــب نمــاند داد ، زمین را و زمـــان را تکـــان دوختــه شـــد کــام یــزید پلیـــد با دَم شمـــشیرِ بُـرنـــده   بیـــان خطبــهٔ دنـدان شکـــن آغــاز کرد عالمـــهٔ فاضلــــهٔ نکتـــه دان در عجب از این نفــسِ حیدری آمــده انگــشتِ همـه بر دهـــان بر رُخشــان گَردِ  حقارت نشست تا که  شد اســرار حقیقت ، عیان داد  پیـــام  عَلَــــم  ســـرخ  را نایبـــهٔ پاک  امـــام زمــان خطبـــهٔ دیگر ، خود زیـن العبـــاد خواند و شرر زد به دل شامیـــان گر چه میــان غـُـل و زنجیـــر بود رزمِ سخـــن کــرد به تیـــغ  زبــان نیش به جانهـا زده شد جای نوش جام شــراب همه شــد شـــوکَران مرثیـــه و روضـــهٔ مقتـــل سرود ناله  کشیـــدند  همـــه عرشیــــان گفت چه رسمی است دراین روزگار بر سرِ نیـــزه ست ، سـرِ میهمـــــان این سرِ بر نیــزه ، گل فاطمه است سیـــدِ آزادهٔ اهـــل جنــان این سرِ خونیــن ، پسر مرتضاست زادهٔ آن پادشَــــه اِنـس و جـــان خطبـــهٔ سجـــاد ، به آتش کشیــد قلب  سیـــاه  همـــه را بی امــــان شکـــر خدا پرچـــم ســرخ حسین جلـوه گــری می کند از هـر کــران هـــر کــه به زیر عَلَمــــش مــی رود می شـــود از ســـیل بلا در اَمــــان باز هــــم افتــاده هــوای حـــــرم بر ســرِ هر کــودک و پیـــر و جوان در صــفِ زُوّارِ خـــودت یا حسیـــن نام مــنِ دلشـــــده را هــم بخـــوان تــا برســـم  کرب و بلا ،  اربعیــــن همـقـــدمِ قـــافلـــهٔ عمــه جـــان 𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍🏻رقیه سعیدی(کیمیا)
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ :منم باید برم،،، دوباره اومـــده ، حـــال و هـــوای اربعیــن دارن مــیرن  ســـفـر ، مســـافرای اربعـــین 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ خوشــا به حالتون ،که زائــر حسین میشید میــرید به  کـربلا ، مســافر حسین  میشید بهشت و می بینید خــوش به سعادت شما سـلام  مـا  رو  هــم ، برســونید  بـه  کربلا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نمی دونم   چـــرا ، دوباره  قســمتم   نشد دلم  شکستـه  چون ،  دوباره نوبتـــم نشد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ چه حرفایی تویِ ،دلای ما جامونده هاست چه حسرتی تویِ ،چشای خیس عاشقاست بازم  باید  بدیـــم ، آقا  سـلام  از  راه دور چـــرا زیـارتت   برای مـــا نمیشــه جــور 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ همین که می بینم ، مســـافرای  جاده  رو دلای  عـاشـــــقِ  زائـــــرای   پیـــاده  رو منم دلم می خواد،بیام به صحن باصفات تو راه  اربعین ، جونمـو  می کنــم  فدات 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۲۸ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ ،،، ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دوبــاره کـــربلا و /  یـه کاروان خســــته دوبــاره نـالــه هایِ / زیـنـــب دلشـکســـته شده  به رنگ  پاییز /  بــهـــارِ   آل  طاهــا نشســته رنگ نیلی / به روی یاســـمـن ها یه عـده  مــادرایی / شکستـه  و پریشــون یه عده دختـــرایی / پریـده رنگ و گریون اما  میـون  اینــهــا /  یه  بانـــوی  خمیده به  خاطر  حسینش / بــه کــــربلا رســیده نمیشــه باورش باز /که زنده مونده  زینب خودش روباچه حالی/اینجا رسونده زینب به هر طرف نگا کرد /یه روضه شد مجسم یه روضه سمت گودال/یه روضه نهر علقم یه روضه رویِ  تَلّ و/ یه روضـه بر لب آب غمِ سه شعبه ای که/علی رو کرده سـیراب نشست و درد دل کرد/ با اون دل شکـسته به  حالتی  پریشون / با قـلب زار و خسته غم اسارت مـن / داداش !یکی دوتا نیست به غیــرِ مرهـــم تو/ به درد من دوا نیست سرت به نیزه دیدم / شکــسـتم و خمــیدم بدون تو  عــزیزم / یه روز خوش ندیـدم  نگا بکــــن بـرادر ! / که خـواهرت رسیده چهل روزه که زینب / حســینشــــو ندیـده چــهل روزه بــرادر / اســـــیـره زینـــب تو دعــا  بکـــن کنارت / بمــیــره زینـــب تو چــهل روزه نـدارم / داداش ازت ســراغی نشد با خــود بیارم / یه شــمـعی و چراغی پاشو بذاره مرهــم / رو زخـمـــای تــــن تو کفن نشــد بیــــارم / به غیـرِ  پیـــرهن  تو فقط همین یه پیرهن/ شده نصیب خـواهر هـمـینو می بـرم تا / ســـر مـــــزار  مـــادر چهل روزه ندیـــدم / علــی اکــــبـــرت رو هنوز نبـــردم از یاد / گلــوی اصـغـرت رو چهل روزه کــه کارم / شــده فغــان و ناله نگـــیـر  اَزَم ، ســـراغِ / رقیـــه ی سه سـاله نپرس ازم که اون شب/چی شدتوی خـرابه کــه قلـب زینـبت از /  خــرابـه هـا  کـــبابه شـبانه مثــل مادر / بُریــد از عــالـمِ  خــاک خرابه زیر و رو شد/ زِ نــالـــه های افـلاک غــمِ رقـــــیه ی تـو/ منــو زمـین گـیرم کرد مصیــبت خــــرابه / شکــسـته و پـیرم کرد منو  ببخـش اگـر که/ امـانــتـت  نیــومــد عــمرِ کمـــش میون /ِ خــرابه ها ســر اومد حسین حسین حسین جان(۴) شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ :منم باید برم،،، دوباره اومـــده ، حـــال و هـــوای اربعیــن دارن مــیرن  ســـفـر ، مســـافرای اربعـــین 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ خوشــا به حالتون ،که زائــر حسین میشید میــرید به  کـربلا ، مســافر حسین  میشید بهشت و می بینید خــوش به سعادت شما سـلام  مـا  رو  هــم ، برســونید  بـه  کربلا 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نمی دونم   چـــرا ، دوباره  قســمتم   نشد دلم  شکستـه  چون ،  دوباره نوبتـــم نشد 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ چه حرفایی تویِ ،دلای ما جامونده هاست چه حسرتی تویِ ،چشای خیس عاشقاست بازم  باید  بدیـــم ، آقا  سـلام  از  راه دور چـــرا زیـارتت   برای مـــا نمیشــه جــور 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ همین که می بینم ، مســـافرای  جاده  رو دلای  عـاشـــــقِ  زائـــــرای   پیـــاده  رو منم دلم می خواد،بیام به صحن باصفات تو راه  اربعین ، جونمـو  می کنــم  فدات 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳ 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۲۸ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ