هجر تو
این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام
منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام
آرزو داشتم امسال بیایم عرفات
گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام
هر دل آشفته پی هم نفسی می گردد
چند وقتی است به دنبال به هم ریخته ام
به گمانم که قرار است نبینم رویت
با غمت خورده رقم فال به هم ریخته ام
درد، بالاتر از این نیست برایم انگار
دوری از توست در اقبال به هم ریخته ام
خوش به حال شهدایی که سبکبال شدند
به پریدن نرسد بال به هم ریخته ام
همه دلشوره ی من ماه محرم باشد
مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام
به تو و گریه هنگام غروبت سوگند
فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام
چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است
وقت آوارگی قافله ی ارباب است
قاسم نعمتی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_فراق_امام_زمان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
لب تشنه
چه میخواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی
چه میخواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی
شب طولانی و تسبیح و سجاده چه میچسبد
بهار زود هنگامم، شبهای زمستانی
توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن
در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی
اگر تا شام میخندی اگر تا صبح میخوابی
تو از مردن چه میفهمی تو از برزخ چه میدانی
اگر آشفته ات کردن یعنی لایق وصلی
به او نزدیک تر هستی زمانی که پریشانی
نیاز مستمندان را بنه بر دیده منت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی
خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا
مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی
منو و پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی
مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی
از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی
بجز تو جور عاشق را کسی گردن نمیگیرد
خطایش را زلیخاه کرد یوسف گشت زندانی
اگر چه گریه هجران، شکسته میکند ما را
ولی از آب پیشانی است بهتر چین پیشانی
به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان میشود آنکه برای تو نمیمیرد
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
خبر داری که رفتی تو، به کوچه گردی افتادم
به من از تو فقط هجران رسید آنهم چه هجرانی
علی اکبر لطیفیان
#شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات #شعر_مناجات_امام_زمان #شعر_مناجات_اهل_بیت #علی_اکبر_لطیفیان
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
خسته
از دو چشمت نگاه میخواهیم
در نگاهت پناه میخواهیم
خانهای در محلهٔ خورشید
کوچهای رو به ماه میخواهیم
خسته، تنها، غریب، آواره
گم شدیم از تو راه میخواهیم
ما تو را از خدا نخواستهایم
ما فقط اشتباه میخواهیم
کوهی از لطف دیدهایم اما
باز هم از تو کاه میخواهیم
از نگاه تو گریه ای جاری
از گلوی تو آه می خواهیم
راهی شش گوشه هستیم و
توشهٔ بین راه میخواهیم
توشهٔ کربلا شب جمعه
گریه در قتلگاه میخواهیم
محمدعلي بياباني
#جمکران #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مناجات_امام_زمان #شعر_هیات #گل_نرگس #محمدعلي_بياباني #یوسف_زهرا
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین