169.7K
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#سبک_نوحه
✍شاعر:حاج سید محسن حسینی
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#سبک_نوحه
✍شاعر:حاج سید محسن حسینی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
زبانحال شهادت امام سجاد علیه السلام
بسمل بی بال و پر گشته دیدم
من خودم عمه سرگشته دیدم
بخدا پیکر من آتیش گرفت
وقتی من پیکر برگشته دیدم
##########
بابامو از من جدا کردن همه
بابامو جدا جدا کردن همه
من خودم دیدم بابای تشنه مو
توی آفتاب رها کردن همه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بردنش کار من تنها نبود
چون بابای من یکی دوتا نبود
در میان کشته ها غیر بابام
هیج کسی محتاج بوریا نبود
########
من دیدم بابام ز خون لبالبه
من دیدم بابام چه نامرتبه
شب شده بود و هنوزم می دیدم
که بابام به زیر ده تا مرکبه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بی عدد کشتن رقیه رو تو شام
خیلی بد کشتن رقیه رو تو شام
پیش چشمان من و عمه من
با لگد کشتن رقیه رو تو شام
########
روی دامن رباب می زدنش
وسط بزم شراب می زدنش
کسی دخترو تو خواب نمی زنه
اونو حتی توی خواب می زدنش
حاج سید محسن حسینی
۲۵ محرم ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
178.2K
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#سبک_نوحه
✍شاعر:حاج سید محسن حسینی
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#سبک_نوحه
✍شاعر:حاج سید محسن حسینی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
شهادت امام سجاد علیه السلام
به کی بگم من
دیدم که عمه بیقراره
چشم از بابام بر نمیداره
داره بابام و می شماره
به کی بگم من
من گل پرپر گشته دیدم
من عمه سرگشته دیدم
من پیکر برگشته دیدم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
به کی بگم من
دیدم که سقای دلاور
شده به اندازه اصغر
ندیدم از او من کوچکتر
به کی بگم من
دلاور و از پا فکندند
سرش رو رو نیزه میبندن
دارن میبندن و میخندن
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
شب شده بود و
بابای من پیدا نمی شد
گره ز کارش وا نمی شد
شمر از رو سینه پا نمی شد
پیش از سه ساعت
تنهایی بابام و دیدن
خنجر به حنجرش کشیدن
سر بابام و بد بریدن
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بر سر بازار
روز من و سیاه کردن
سینه غرق آه کردن
ناموسم و نگاه کردن
وای از رقیه
تو ازدهام میزدن او رو
تو شهر شام میزدن او رو
به وقت شام میزدن او رو
حاج سید محسن حسینی
۲۵ محرم ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
نوحه زمینه_یعقوب کرب و بلا.mp3
785.7K
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#سبک_زمینه
✍شاعر:کربلایی امیر حسین سلطانی
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#سبک_زمینه
✍شاعر:کربلایی امیر حسین سلطانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یعقوب کرب و بلا
به دردشه اشک دوا
روز و شبش میگذره با
ضجه و ناله و دعا
تو سجده گریه میکنه
قیامشه قیام آه
یادش میاد دم غروب
غروب تلخ قتلگاه
آه...
دیده سر بابارو از بدن جدا
آه...
دیده که میبَرن سرو رو نیزه ها
آه...
دیده تن بابارو زیر دست و پا
آه...
دیده یه مُشت حرومی رو تو خیمه ها
آه...
آه و واویلتا واویلتا حسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مصیبتا یادش میاد
ازش با گریه رد میشه
داغی که دیده توی شام
زخمیه که خوب نمیشه
شام و مصائبش همه
آقارو کرد یه روزه پیر
توی محله ی یهود
آقا شد از زندگی سیر
آه...
دیده یه عده پستو که میرقصیدن
آه...
دیده یهودیارو که میخندیدن
آه...
دیده که دنیا شده رو سرش خراب
آه...
دیده چشای هرزه و بزم شراب
آه...
آه و واویلتا واویلتا حسین
زمینه یا شور_بعد چهل سال گریه کردن.mp3
2.94M
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#سبک_زمینه_شور
✍شاعر:کربلایی امیر حسین سلطانی
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#سبک_زمینه_شور
✍شاعر:کربلایی امیر حسین سلطانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بعد چهل سال گریه کردن
دارم میشم حاجت روا من
بعد چهل سال غصه خوردن
میمیرم از زهر جفا من
عطشانمو یاده؛بابا شدم مضطر
رو خاکا افتادم؛با یاد اون پیکر
تو این دم آخر،چشامه بازم تر
با یاد خنجر که،اومد روی حنجر
سرش روی نیزه،باز جلو چشمامه
حالم دگرگونه،جونم رو لب هامه
یا ابالمظلوم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بعد چهل سال زجر کشیدن
واسه همیشه میشم آرام
بعد چهل سال آه کشیدن
راحت میشم من از غم شام
یادم نمیره اون،خنده ی شامیا
خارجی ام خوندن،پیش یهودی ها
یادم نمیره که،رقاصه آوردن
ماهارو تو بزم،حرام مِی بردن
یادم نمیره اون،هیزیه چشماشون
یادم نمیره اون،چوب و لب و دندون
یا ابالمظلوم
۱۴۰۳/۰۵/۰۶
4_5956285093046652668.mp3
8.23M
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حجت الاسلام مسعود عالی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حجت الاسلام مسعود عالی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یکی از کارهایی که امام سجاد داشت این بود که کربلا رو زنده نگه داره.پیام اباعبدالله علیه السلام رو زنده نگه داره و به گوش تاریخ برسونه.عمه جانش زینب کبری هم این رسالت رو به دوش داشت .منتها حضرت زینب سلام الله یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا بیشتر زنده نبود...
اما وجود مقدس امام سجاد که۳۴-۳۵سال بعد از واقعه کربلا زنده بود،او باید پیام عاشورا و کربلا رو حفظ می کرد.نه با مجلس روضه گرفتن آن امکان پذیر نبود.با اشک،با گریه هر چیزی که تناسبی با واقعه کربلا داشت می دید؛ گریه می کرد و اشکش جاری بود.اگر احیانا سر سفره براش آب می آوردند،گریه میکرد.میخواست وضو بگیره؛نگاهش به آب می افتاد،گریه می کرد.از یه مسیری رد میشد میدید قصابی داره گوسفندی رو ذبح می کنه؛میرفت جلو،می گفت آقا! این گوسفند رو آب دادید میخواید سرش رو ببریدمیگفت :پسر پیغمبر! مامسلمانیم.میدانیم که باید آب بدهیم.امام سجاد می فرمودند:اما خودم دیدم که پدرم،برادرم و هفده نفر از خوبان رو بین دو نهر آب دجله و فرات سر بریدند بدون اینکه آب بدن.....
حضرت ام البنین لباس بچگی حضرت عباس رو تن بچه حضرت ،فضل بن عباس کرده بود و دستش رو گرفت آورد پیش امام سجاد.امام سجاد وقتی لباس عموش رو تن این بچه دید؛اینقدر گریه کرد به یاد اباالفضل...به این شکل پیام عاشورا رو نگه میداشت.
امام سجاد در این سفر اسارت چه ها کشید. امام باقر علیه السلام ،وسط غسل دادن امام سجاد دست از غسل کشید و شروع کرد بلند بلند گریه کردن. به امام باقر گفتن آقا چی شد؟حضرت فرمود: هنوز جای غل و زنجیرایی که به بدن پدرم بود و گوشت اضافه درست کرده بود و اثر باقی گذاشته بر بدنش، هنوز هست من گریه ام برای اینه...
دو تا از معصومین بودند که وسط غسل معصوم دیگر دست از غسل کشیدند و بلند بلند گریه کردن...یکی امام باقر علیه السلام و دومیش هم امیرالمومنین علیه السلام بود که شبانه داشت حضرت زهرا رو غسل میداد.اسماء آهسته آهسته آب می ریخت وامیرالمومنین از زیر پیراهن غسل میداد بچه ها هم چون بهشون سفارش شده بود آرام گریه کنید؛آرام گریه می کردنداما یک مرتبه امیرالمومنین دست از غسل کشیدند وشروع کردند بلند بلند گریه کردن.اسماء گفت:آقا حق دارید.زهرا رو از دست دادید.ولی مگه خودتون نفرمودید آهسته. امیرالمومنین فرمودند:الان دستم رسید به بازوی ورم کرده اش الان دستم رسید به پهلوی شکسته اش...
یا امام باقر یا امیرالمومنین! شما عزیزتون رو وقتی داشتید غسل می دادید یک بخشی از بدنش مجروح بود.اما"لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.."
1 (2).mp3
23.57M
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#مرثیه
✍شاعر:وحید محمدی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
روضه برپا بود هر جا آب بود
روضه هایش ذکر بابا آب بود
مقتل جانسوز آقا آب بود:
تشنه لب بود آه اما آب بود
روضه خوانش گاه ظرفی آب شد
گاه گاهی روضه خوان قصاب شد
ماجرای آب آبش کرده بود
غصه ی ارباب آبش کرده بود
مادری بی تاب آبش کرده بود
دختری بی خواب آبش کرده بود
یا خودش بارید دائم یا رباب
روضه می خواندند هر دم با رباب
پیکری را بر زمین پامال دید
شمر را در گودی گودال دید
عمه را بالای تل بی حال دید
لشکری را در پی خلخال دید
هجمه ی شمشیرها یادش نرفت
سنگ ها و تیرها یادش نرفت
هم به تن رخت اسارت دیده بود
خیمه را در وقت غارت دیده بود
از سنان خیلی جسارت دیده بود
از حرامی ها شرارت دیده بود
آتش بی داد دنیا را گرفت
شمر آمد راه زن ها را گرفت
عمه را با دست بسته می زدند
با همان نیزه شکسته می زدند
بچه ها را دسته دسته می زدند
می شدند آنقدر خسته... می زدند
تازیانه جای طفلان خورده بود
زین جهت خیلی به زینب برده بود
با تنش زنجیرها درگیر بود
در غل و زنجیر امّا شیر بود
از نگاه حرمله دلگیر بود
اوجوان بود آه امّا پیر بود
ماجرای شام پشتش را شکست
غصه های شام پشتش را شکست
کوچه های شام پیرش کرده بود
شهر و بار عام پیرش کرده بود
سنگ روی بام پیرش کرده بود
طعنه و دشنام پیرش کرده بود
بی هوا عمامه اش آتش گرفت
مثل زهرا جامه اش آتش گرفت
درد و رنج و غصه ی بسیار دید
از زبان شامیان آزار دید
خواهرانش را سر بازار دید
عمه را در معرض انظار دید
بزم مِی بود و سر و طشتی طلا
خیزران بود و عزیز مصطفی
نیزه بازی با سرش هم جای خود
بوریا و پیکرش هم جای خود
دست بی انگشترش هم جای خود
ماجرای خواهرش هم جای خود
خاک را همسایه ی افلاک کرد
خواهرش را در خرابه خاک کرد