حاج مهدی سلحشورمناجات - ای غایب از نظرها کی می شود بیایی.mp3
زمان:
حجم:
2.51M
.
#امام_زمان(عج)
ای غایب از نظرها کی می شود بیایی
برقع ز رخ بگیری صورت به ما گشایی
هم دست تو ببوسم هم دور تو بگردم
هم رو نما ستانی هم رو به ما نمایی
آیا به کوه رضوان آیا به طور سینا؟!
آیا به بیت الاقصی آیا به ذی طوایی؟!
در مکه و مدینه یا در نجف مقیمی؟!
در مشهد مقدس یا دشت کربلایی؟!
جانم شود فدایت تا بشنوم ندایت
دائم زنم صدایت یابن الحسن کجایی؟!
تنها مسیح عالم، تنها نجات آدم
تنها وصی خاتم، تنها امید مایی
ای انس و جان فدایت، محتاج یک نگاهت
چشم همه به راهت، شاید ز در درآیی
هم پرچم حسینی بر دوش خود بگیری
هم قبر مادرت را بر شیعیان نمایی
در قلب ما حبیبی، بر زخم ما طبیبی
بر جان ما قراری، بر درد ما دوایی
باشد شعار «میثم» ای شهریار عالم
کی می شود بیایی کی می شود بیایی؟!
حاج #غلامرضا_سازگار✍
ویا به #سبک_دوباره_مرغ_روحم
.
#مناجات
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
ای بهشتِ قُربِ احمد، فاطمه!
لیلةالقدر محمد، فاطمه!
ای خدا مشتاقِ یارب یاربت
ای سلام انبیا بر زینبت
عالم خاکی، محیط غربتت
آفرینش، گشته گم در تربتت
کاروانِ دل، روان در کوی تو
قبلۀ جان محمد، روی تو
مشعل شبهای احیای علی
نقش لبخندت مسیحای علی
خلق عالم، سائل و روزیخورت
لیف خرما وصلههای چادرت
ای سه شب بیقوت و، از قوت تو سیر
هم یتیم و هم فقیر و هم اسیر
وحی، بی ایثار تو کامل نشد
هل اتی، بینان تو نازل نشد
آن که خاک مقدمش جان همه...
گفت: جان من، فدای فاطمه!
ای که در تصویر انسان زیستی
کیستی تو؟ کیستی تو؟ کیستی؟
فوق هر تعریف و هر تفسیر هم
پاکتر از آیۀ تطهیر هم
ای سجود آورده بر پای تو سر
ای خدا هم از نمازت مفتخر
مرتضی را محو صحبت کردهای
غرق در دریای حیرت کردهای
مدح تو کی با سخن کامل شود
وحی باید بر قلم نازل شود
آسمانیها مسلمان تواند
بندۀ مقداد و سلمان تواند
آنچه هست و نیست فیض عام توست
خوشترین ذکر امامان، نام توست
از نبی تا حضرت مهدی، همه
ذکرشان یا فاطمه یا فاطمه
ای گدا با کوه غم، خرسندِ تو
حلِّ صد مشکل ز گردنبندِ تو..
شمع جمع اهل محشر چهر توست
مُهر هر پرونده مُهر مِهر توست
جز تولای تو دستآویز نیست
بی تو رستاخیز، رستاخیز نیست
دستگیر خلق در محشر تویی
منجی و بخشنده و داور تویی
محشر از فیض تو گلباران شود
عفو، مشتاق گنهکاران شود
صحنۀ محشر همه پابست توست
اختیار نار و جنت دست توست
مِهر تو روز قیامت هستِ ماست
ریشههای چادرت در دست ماست
روز محشر کار ما با فاطمهست
نقش پیشانی ما یا فاطمهست
بیکسیم و جز تو ما را نیست کس
روز وانفسا تو را داریم و بس
از کرامت بر جبین ما همه
ثبت کن «هذا محبُ الفاطمه»...
✍ #غلامرضا_سازگار
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
مادر ماه بنیهاشم! قمر آوردهای
نخل امید ولایت را ثمر آوردهای
بحر موّاج کرامت را گهر آوردهای
کلک صنع کبریایی را اثر آوردهای
هر چه در وصفش بگویم خوبتر آوردهای
بر امیرالمؤمنین زیباپسر آوردهای
این پسر شمشیر و شیر عترت پیغمبر است
پای تا سر حیدر است و حیدر است و حیدر است
این پسر، دست علی، دست علی، دست خداست
این پسر، یک مطلع الانوار مصباح الهداست
این پسر، تا حشر، ثاراللّهیان را مقتداست
این پسر، قربانی کوی حسین از ابتداست
این پسر، دست خدا با دستِ از پیکر جداست
این پسر، روح حسین ابن علی «روحی فدا»ست
این پسر، ماهیست در بین دو مهرِ فاطمه
این بُوَد باب الحسین و باب حاجات همه
بیت مولا، باغ جنّت، یاسمن، عباس توست
روح غیرت، جان آزادی به تن، عباس توست
هاشمیّون را چراغ انجمن، عباس توست
وارث شمشیر و دست بوالحسن، عباس توست
ملجأ و باب المراد مرد و زن، عباس توست
بتشکن: مولا علی، لشکرشکن: عباس توست
این خداوند ادب، عبد خداوند است و بس
در شجاعت، در وفاداری، نظیرش نیست کَس
کیست عباس؟ آن که وجه الله محو روی اوست
آل هاشم را همه دل در کمند موی اوست
غرق گل از بوسۀ دست خدا بازوی اوست
ذوالفقار فاتح خیبر، خم ابروی اوست
نخل سرسبز ولایت، قامت دلجوی اوست
آبروی آبرومندان ز خاک کوی اوست
از دل گهواره تا امواج خون در علقمه
لحظهای غافل نگردید از حسین فاطمه
آفتاب طلعتش، خورشید رخسار حسین!
دیدن رخسار او، تکرار دیدار حسین!
از شب میلاد، بودش دل، گرفتار حسین!
نقد جان در دست و سرگردان به بازار حسین!
با سر و با دست و چشم و تن خریدار حسین!
حامی و سردار و سقّا و علمدار حسین!
با وجود آن که خود مظلوم ظالمسوز بود
مثل حیدر عابد شب بود و شیر روز بود
مادر سادات زهرا خوانده خود را مادرش
حیدر کرّار میخواند حسین دیگرش
عمّۀ سادات میبالد که باشد خواهرش
ایستاده با ادب حتّی ادب در محضرش
آفرینش تا قیامت تشنهکام ساغرش
حاجت کونین جوشیدهست از خاک درش
در حریمش اکتفا کردن به یک حاجت کم است
کم مخواه از او که او باب المراد عالم است
او که با ماه جمالش عالمآرایی کند
او که بر خاکش، "سرافرازی" جبینسایی کند
او که بی وی، "عشق" هم احساس تنهایی کند
او که بر خیل شهیدان نیز آقایی کند
آل عصمت را ز اشک دیده سقایی کند
خون خود را وقف بر گلهای زهرایی کند
جسم و جان و چشم و دست و سر دهد در راه دین
گل کند تقدیم ثارالله از زخم جبین
اوست سقایی که در آغوش دریا سوخته
هم زده آتش به دریا، هم به صحرا سوخته
همچو شمعی در شرار دل سراپا سوخته
آب گشته در میان آب و تنها سوخته
مشک هم از اشک آن لبْتشنهسقا سوخته
مثل تصویرِ لبِ فرزند زهرا سوخته
اشک صد ایّوب میجوشد به یاد صبر او
تا قیامت آب میگردد به دور قبر او
ای خدا را تیغ بران در نیامِ اهلبیت!
ای علی را شیر غران در کنام اهلبیت
ای به رخسارت تجلاّی تمام اهلبیت
ای مقامت در صف محشر مقام اهلبیت
هم به «نفسی انت» فرمودت امام اهلبیت
هم به شمشیرت نوشته انتقام اهلبیت
میرسد روزی که حق را باز هم یاری کنی
باز، بازآیی و بر مهدی علمداری کنی
تشنهای و چشم ما دریا به پایت ریخته
دل رویِ دل در حریم با صفایت ریخته
فیض روح الله در صحن و سرایت ریخته
همچو باران، استجابت از دعایت ریخته
اشک ثارالله روی دستهایت ریخته
بال حورالعین بَر پای گدایت ریخته
جوشد از خاک درت اشک مناجات همه
بیشتر باشد به کویت عرض حاجات همه
مهر تو دین من، آیین من، ایمان من است
زخمهای پیکرت آیات قرآن من است
پای تا سر دردم و خاک تو درمان من است
با تو بودن از ولادت دین و ایمان من است
ذکر «یا عبّاس» درمان تن و جان من است
دست من خالی و مدحت درِّ غلطان من است
نیستم قابل که گویم «میثم» کوی توأم
هر که هستم یا ابوفاضل ثناگوی توأم
✍ #غلامرضا_سازگار
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
ای اختر تابان قمرت باد مبارک
ای مادر ایران پسرت باد مبارک
ریحانۀ خیر البشرت باد مبارک
از خوبتران خوبترت باد مبارک
-فرزند تو بر پنج قمر نور دو عین است
-با نـام علی آینـه روی حسین است
ای پیش رویت آینه شمس ولایت
ای همسر و ای مادر دو رکن هدایت
امروز خدا کرده علی بر تو عنایت
رویش کند از آینه غیب حکایت
-گل بوسه بزن بر روی این گل پسر امشب
-این جان حسین است که داری به بر امشب
این خوبترین گل زگلستان خلیل است
این آینه حسن خداوند جلیل است
این بر ملک و جن و بشر پیر و دلیل است
بیمثل بدیل است، جمیل است، جمیل است
-طوبای بهشت علوی این ثمر توست
-تبریک که میلاد یگانه پسـر توست
زیبا پسر تو پدر هشت امام است
در پنجم ماه آمده و ماه تمام است
این بر شهدا حامل خون است و پیام است
این حجّ و زکات است و صلات است و صیام است
-بـا هـر نفسش نغمـۀ تکبیر مبارک
-بر خال و خطش آیۀ تطهیر مبارک
ای نخل وجودت، ثمر یوسف زهرا
ای روی تو قرصِ قمرِ یوسف زهرا
ای پاره قلب و جگر یوسف زهرا
ای یوسف زهرا، پسر یوسف زهرا
-گلبوسه شیـرین دعـا بـر دهن تو
-آیات خـدا مـوج زده در سخن تو
ای با سخنت زنده شده جان ولایت
ای روح کتاب الله و ریحان ولایت
پیغامبر خون شهیدان ولایت
از اشک شبت سبز گلستان ولایت
-تو خون خدا در بدن خون خدایی
-فریـاد خروشـان تمــام شهـدایی
ای مرغ سحر مست مناجات شب تو
پیوسته دعا بوسه نهاده به لب تو
بال و پَرِ پرواز دعا تاب و تب تو
ای وحی خدا بال زده در طلب تو
-وصف تو شده زینت آیات شریفه
-از متن مناجات تو داریم صحیفه
ای وجه تو بر وجه خدا منظر دیگر
سجاده خاکت دل شب سنگر دیگر
مارا نبود غیر شما یاور دیگر
برما نگشودند جز این در، درِ دیگر
-ما در دو جهان بنده فرمان شماییم
-در موج بلا دست به دامان شماییم
ما راست گدایی و شما راست کرامت
داریم همه عمر به کوی تو اقامت
ای بر همه ملک الهیت امامت
یک حرف ز قد قامت کرده قیامت
-جن و بشر و حور و ملایک همگان گوش
-با صوت مناجات تو دادند زکف هوش
رخسار تو هنگام دعا سوره نور است
سروِ قدِ تو سبزتر از نخلۀ طور است
ما را همه جا با نفست فیض حضور است
بی روی گلزار جنان خانه گور است
-در دیده آن بنده که پاکیزه سرشت است
-دامان بقیع تو بهشت است، بهشت است
ای بر تو درود از نبی و از علی و آل
ای سرو قدت وقت مناجات شده دال
ای روح عبادت زده بر دور سرت بال
کی مثل تو با بودن در بند کُند حال
-کی مثل تو در حال چهل روز اسیری
-در سلسله بر سلسله ها کرده امیری
تو حج و زکاتی و صلاتی و صیامی
تو یک تنه در شام بلا فاتح شامی
در گوشۀ ویرانه سرا عرش مقامی
آری تو امامی، تو امامی، تو امامی
-هر چنـد که در ابـر، رخِ مـاه بگیرد
-مـه چهرهگشایـی کند و ابـر بمیرد
ای جان دو عالم، همه عالم به فدایت
ای جن و بشر یکسره محتاج دعایت
ما دست گشودیم به دامان ولایت
«میثم» متحیّر که چه گوید به ثنایت
-ما را چه رسـد نزد شمـا مدح سرایی
-بهتر که گشاییم سویت دست گدایی
@Heyda122
#ادامه
بر همه عالم بنمایم، کنم آغاز از آن جا سفر کرب و بلا را.
گل احمد، گل زهرا، گل نرگس، گل امیدحسن، یوسف زهرا، ولی الله معظم، دُر دریای کرامت، ز خداوند و رسولان و امامان و همه منتظران باد سلامت، همه مشتاق پیامت، همگان منتظر صبح قیامت، تو شه ارض و سمایی، تو فقط منتقم خون خدایی، تو امید دل مایی، حجرالاسود و هجـر و حرم و زمزم و مسعی و صفا، مروه همه چشم به راهت، همه مشتاق نگاهت، چه شود تا که ببندی به حرم قامت و نغمه ی قد و قامتت آید، عیسی مریم که به تو روی نیاز آرد و پشت سر تو باز نماز آرد و فریاد “انا المهدی ات” از خلق بـَرد هوش، جهان جمله شود گوش، اَلا کوه فِراقت به سر دوش، شود تا که کنم شهد وصال از دو لبت نوش؟ دعا کن که دعاها به اجابت برسد بهر ظهورت، تو بیایی، تو بیایی، گره از کار فروبسته ی عالم بگشایی، تو بیایی، تو بیایی، که دل از عالم و آدم برُبایی، تو بیایی که کنی زنده ز نو دین رسول دو سرا را.
به خدا ای پسر فاطمه تنها نه حرم منتظر توست، عرب تا به عجم منتظر توست، به خون پسر فاطمه سوگند که بر گنبد زرین حسین ابن علی سید الاحرار، عَلـَم منتظر توست، نه اسلام که ابناء بشر منتظر توست، زمان منتظر توست، جهان منتظر توست، نبی منتظر توست، علی منتظر توست، بیا فاطمه بیش از همگان منتظر توست، حسین و حسن و هفتاد دو تن منتظر توست، خدا را خدا را، که آن گنبد ویران شده و قبر پدر منتظر توست، بیا ای شرف شمس رسالت، به خداوند قسم دیر شده صبح وصالت، همه چشم اند چو “میثم” که بیایی ببینند به مرآت رُخَت آیینه ی پنج تن آل عبا را.
#غلامرضا_سازگار
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
#ادامه
بر همه عالم بنمایم، کنم آغاز از آن جا سفر کرب و بلا را.
گل احمد، گل زهرا، گل نرگس، گل امیدحسن، یوسف زهرا، ولی الله معظم، دُر دریای کرامت، ز خداوند و رسولان و امامان و همه منتظران باد سلامت، همه مشتاق پیامت، همگان منتظر صبح قیامت، تو شه ارض و سمایی، تو فقط منتقم خون خدایی، تو امید دل مایی، حجرالاسود و هجـر و حرم و زمزم و مسعی و صفا، مروه همه چشم به راهت، همه مشتاق نگاهت، چه شود تا که ببندی به حرم قامت و نغمه ی قد و قامتت آید، عیسی مریم که به تو روی نیاز آرد و پشت سر تو باز نماز آرد و فریاد “انا المهدی ات” از خلق بـَرد هوش، جهان جمله شود گوش، اَلا کوه فِراقت به سر دوش، شود تا که کنم شهد وصال از دو لبت نوش؟ دعا کن که دعاها به اجابت برسد بهر ظهورت، تو بیایی، تو بیایی، گره از کار فروبسته ی عالم بگشایی، تو بیایی، تو بیایی، که دل از عالم و آدم برُبایی، تو بیایی که کنی زنده ز نو دین رسول دو سرا را.
به خدا ای پسر فاطمه تنها نه حرم منتظر توست، عرب تا به عجم منتظر توست، به خون پسر فاطمه سوگند که بر گنبد زرین حسین ابن علی سید الاحرار، عَلـَم منتظر توست، نه اسلام که ابناء بشر منتظر توست، زمان منتظر توست، جهان منتظر توست، نبی منتظر توست، علی منتظر توست، بیا فاطمه بیش از همگان منتظر توست، حسین و حسن و هفتاد دو تن منتظر توست، خدا را خدا را، که آن گنبد ویران شده و قبر پدر منتظر توست، بیا ای شرف شمس رسالت، به خداوند قسم دیر شده صبح وصالت، همه چشم اند چو “میثم” که بیایی ببینند به مرآت رُخَت آیینه ی پنج تن آل عبا را.
#غلامرضا_سازگار
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
از على بانگ اذان امشب به گوش ما نیامد
مسجد کوفه پُر از جمعیت و مولا نیامد
نخلهاى کوفه میگریند و مىگویند با هم
آنکه بود از اشک چشمش آبیار ما نیامد
پیر نابیناى مسکینى چنین مىگفت امشب
اى خدا! یار من مسکین نابینا نیامد
کودکی با کودکی میگفت من بی شام خفتم
آنکه بر ما شام میآورد آمد یا نیامد؟
دامن مادر گرفته گوشهى ویرانه طفلى
گوید: اى مادر بگو امشب چرا بابا نیامد
نام مولا گشته میثم! شمع جمع دردمندان
گرچه شب بگذشت و آن ماهِ جهان آرا نیامد
رفته امشب جانب عُقبا که زهرا را ببیند
زین سبب آن شهریار کشور جانها نیامد
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
ای چشمها! به صورت مولا نظر کنید
جاری به زخم خود، همه خون جگر کنید
زینب! حسن! حسین! علی چشم خویش بست
بر آن غریب، جامهی ماتم به بر کنید
ریزید همچو اشک به خاک ای ستارگان!
سخت است بی علی شب خود را سحر کنید
بیرون شهر کوفه در آن کوچهی خموش
آن کودک خرابهنشین را خبر کنید
ای جنّ و انس و حور و ملک! ای تمام خلق!
تا روز حشر، خاک یتیمی به سر کنید
شیر خدا نیاز ندارد دگر به شیر
اشک عزا روانه بر او از بصر کنید
امشب به جای آنکه بر او شیر آورید
خونِ جگر نثار، به زخم پدر کنید
از قصّهی خرابهی شام آورید یاد
یک شب گر از خرابهی کوفه گذر کنید
هنگام شب جنازهی او را چو میبَرید
در سینه داغ فاطمه را تازهتر کنید
ای نالههای نیمهشب هر شبِ علی
آتش شوید و بر جگر ما اثر کنید
از بس گناه کردهام افتادم از نظر
ای خاندان وحی! به «میثم» نظر کنید
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
ای کوفه! چه ساکت و خموشی
خاموشی و سخت در خروشی
ای مسجد کوفه! کو امامت؟
محراب علی! سرت سلامت
ای پیر مریض! کو طبیبت؟
ای منبر کوفه! کو خطیبت!
سجادۀ لاله گون مولا
انداخته گل زخون مولا
امروز که آبرو گرفتی
از خون علی وضو گرفتی
ای زندگیات تمام تاریخ
مظلومترین امام تاریخ
ای کل وجود تربت تو
شهر تو دیار غربت تو
هر ظلم که بود، با دلت شد
تا تیغ سقیفه قاتلت شد
ای عقل نخست! هر که هستی
تو کشتۀ جهل مردم استی
با آن همه حُسن نیت خویش
دیدی ستم از رعیت خویش
کو مالک اشترت علی جان؟
سلمان و ابوذرت علی جان؟
هر جا که نشانه از غم توست
صد دجلۀ اشک هم کم توست
با آنکه شکافت فرق پاکت
خون ریخت به روی تابناکت
زخمیت به زخمۀ جگر بود،
کز زخمِ سرت کشندهتر بود
مشتاق رخ حبیب بودی
بی فاطمهات غریب بودی
بشکافت چو فرق نازنینت
شمشیر گریست بر جبینت
خون تو روانه از جبین بود
پاداش محبت تو این بود؟
ای زخم تو زخم آفرینش
بگریسته بر تو چشم بینش
ای خاکنشین آسمانی
ای عرش مکانِ لا مکانی
ای قلب نماز، سینهچاکت
ای سجده نهاده سر به خاکت
ارکان دعا شکست بی تو
تکبیر به خون نشست بی تو
::
تو منتظر وصال یاری
در بستر مرگ بی قراری
اطفال یتیم داغدارند
امشب همه چون تو بی قرارند
خون گشته روانه در عزایت
از چشم یتیم بی غذایت
با قتل تو آه آه کوفه
خیزد ز درون چاه کوفه
زخم تو به فرق مرهمت بود
پایانگر دورۀ غمت بود
از "فزت برب" توست معلوم
راحت شدی! ای امام مظلوم!
آیینۀ دل، شکستۀ توست
محراب، به خون نشستۀ توست
تا هست به سینه ها غم تو
تقدیم تو اشک "میثم" تو
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#غلامرضا_سازگار
ای نخلهای کوفه! امام شما چه شد؟
آن اشک و شور و گریه و حال و دعا چه شد؟
محراب کوفه! سرخی دامان تو ز چیست؟
سجادۀ علی! علی مرتضی چه شد؟
هم صحبت غریب تو ای چاه کوفه کو؟
فریادهای آن دل درد آشنا چه شد؟
ای صحنههای بدر و احد کو امیرتان؟
ای ذوالفقار، بازوی شیرخدا چه شد؟
ای کوچههای شهر مدینه خبر دهید
صاحب عزای حضرت خیرالنسا چه شد؟
ای کودک یتیم که خالی است سفرهات
آورد آنکه بهر تو هر شب غذا چه شد؟
ای بام کوفه بانگ اذان علی کجاست؟
آن صوت دلنشین و صدای رسا چه شد؟
پیر مریض! یار غریبی که نیمه شب
میریخت در دهان تو هر شب دوا چه شد؟
ای کوفه آن امیر غریبی که سالها
دیده است از رعیتش آزارها چه شد؟
"میثم" بخوان ز سوز جگر روضۀ علی
با ما بگو به آن شه ارض و سما چه شد؟
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#غلامرضا_سازگار
در راه نماز جان بیفشاند علی
بر خلق نماز را شناساند علی
با این همه چون شهید شد در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی
دلت از بی کسی دریای خون بود
غمت از ریگ صحراها فزون بود
خودم دیدم که در هنگام دفنت
کفن از خون فرقت لاله گون بود
غم طفلی فراموشم نرفته
که بار غصه از دوشم نرفته
گذشته سال ها از کوچه اما
صدای سیلی از گوشم نرفته
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
در آفتاب تو انوار کبریاست، مدینه
به سویت از همه سو چشم انبیاست، مدینه
اگرچه گرد غریبی نشسته بر در و بامت
هماره با دل ما نامت آشناست مدینه...
کجا به خاک بقیعت نشسته یوسف زهرا؟
که گرم زمزمه و ناله دعاست؛ مدینه
به اشک دیدۀ مهدی، به خون دیدۀ زهرا
مزار فاطمه و محسنش کجاست؟ مدینه
صدای نالهای از کوچه میرسد، به گمانم
صدای نالۀ جانسوز مجتباست، مدینه
چرا خراب نگشتی در آن غروب غمافزا؟
که فاطمه ز خدا مرگ خویش خواست، مدینه
به آفتاب تو نقش است جای ضربت سیلی
که روز تو چو شب تیره غمفزاست، مدینه...
سرشک دیدۀ مولا گذشت از سرِ هستی
اگرچه گریۀ او در تو بیصداست مدینه
#غلامرضا_سازگار
#سالروز_تخریب_بقیع