#امیرالمومنین_ع_مدح
قلم لال است اما مینویسم داستانش را
من و مدح علی؟!حتی نمیبردم گمانش را
گروهی باعلی مشغول و جمعی باعلی عاشق
مسلمان جایخود دارد چه سازم هندوانش را
علی را بی خدا اصلاً - خدا را بی علی هرگز
نه میخواهم چنینش را - نه میخواهم چنانش را
نه تنها مجلس خود را بنا بر گفتهی احمد
مزین کرده با نام علی شیعه اذانش را
بهقربان وجودی که وجودم از وجود اوست
چنان میخواهمش آری که هر موجود جانش را
خدا فرموده قبل از خلقت عالم علی بودهاست
و من اصلاً نمیفهمم مکانش را زمانش را
بگویم فاشحیدر کیست ممسوس خداوند است
زبانم تند میراند که میگیرم عنانش را
همیشه از خودم میپرسم و هربار میمانم
چگونه شکر باید کرد لطف بیکرانش را
ضریحش که بهجایخود دلم آنقدرها تنگ است
کسیکه یاعلیگفته است میبوسم دهانش را
زمان خطبهخوانی اوسخنران نه سخندانست
که منبر میبرد حظ شیوهی فنّ بیانش را
خدا خود را اگر مومنصداکردهاست میخواهد
که اینگونه کند مدح امیر مومنانش را
قسیم نار والجنه-علی-تنها علی بودهاست
کسی که با یتیمان میکند تقسیم نانش را
بهقدر نان جو از ملک این دنیا نمیخواهد
نخواهد بست زنجیری به دنیا؛ بازوانشرا
خداآغاز خلقت یاعلی گفتاست پس حتماً
به پایان میبرد با "یاعلی" کار جهانش را
شاعر: #محمدحسن_بیات_لو
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#حضرت_اباالفضل_مدح
ظرف خالی، دوباره پر شده است
آسمان از ستاره پر شده است
هر دو چشم ستاره بارانم
از شعف، از نظاره پر شده است
همۀ شهر گوششان امشب
از اذان مناره پر شده است
برگ برگ تمام دفترم از
غزل و چارپاره پر شده است
یادت افتادهام که این گونه
شعرم از استعاره پر شده است
نوبت شعرخوانی من شد
سالن جشنواره پر شده است
من به نامت شروع خواهم کرد
به مقامت خضوع خواهم کرد
آسمان زیر دست دستانت
ماه و خورشید، هر دو مهمانت
نه فقط شیعه، ارمنی هم شد
شامل سفرههای احسانت
هرکسی میخورد گره کارش
به تو رو میزند، به قربانت
در امان نیست دشمنت هرگز
از رجزهای تیغ برّانت
عجبی نیست از دلاوریات
همۀ دشت گشته حیرانت
به مصاف تو هر که میآید
میزند جا، ز ترس پیکانت
پدر مشک، صاحب دریا
السلام علیک یا سقا
حس خوب پریدن پرها
آسمان همه کبوترها
اوج فهمیدن من و مایی
ای تو بالاتر از فراترها
سرو بالا بلند طوبایی
باعث رویش صنوبرها
حاجت پشت هر در بسته
ای کلید تمامی درها
گره کور مادرم با توست
ای مجیب تمام مضطرها
بانی سفرههای نان و پنیر
آش نذری دست مادرها
از تبار دلاوران عرب
از نژاد امیر خیبرها
پسر ذوالفقار صفین و
پدر رزم مالکْ اشترها
تیغ تو تا نیامده بخشید
خاتمه بر تمامی شرها
معنی لا فتایی، یا عباس
دومین مرتضایی یا عباس
آنقدر شان حضرتت والاست
مادح تو امام عاشوراست
نفسی هم قدم شدن با تو
آرزوی اهالی بالاست
رسم مردانگی تو مثل است
ادبت هم زبانزد دنیاست
مشک خالی تو جواب همه است
لب خشک تو حسرت دریاست
اذن میدان نداشتی ورنه
هنر تو حماسه در هیجاست
آه از آن زمان تلخی که
دید ارباب دور تو بلواست
بین یک مشت کوفی بی رحم
سر سردار لشگرش دعواست
خوش به حالت که لحظۀ آخر
سر تو روی دامن زهراست
آنکه میخواستی برت آمد
فاطمه جای مادرت آمد
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درسها یاد گرفتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق
عشق با عاشق دلدادهی تو همزاد است
عشق در آینهی مکتب ما ”سجاد” است
مرد شبهای مناجات، علی بن حسین
ای برآوردهی حاجات، علی بن حسین
نوهی مادر سادات، علی بن حسین
ذکر ما درهمه اوقات، علی بن حسین
ای به قربان تو و سفرهی با اکرامت
خورده بر سر در قلب همهی ما نامت
شده شب شیفتهی طرز دعاخوانی تو
اثر خوف خدا هست به پیشانی تو
و زمین تشنهلبِ گونهی بارانی تو
عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو
ای مسیحای همه! هُرم تبت را عشق است
پسر بانوی ایران، نسبت را عشق است
تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری
زینت سجده! به سجاده ارادت داری
به روی شانهی خود شال سیادت داری
گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری
مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا
ورنه اندازهی حیدر تو دلیری آقا
قسمتت بود پیامآور قرآن باشی
دور از معرکه و ورطهی میدان باشی
با صحیفه همهی عمر رجزخوان باشی
سالها گریه کن داغ شهیدان باشی
کربلا بود ولی شام امانت را بُرد
خندههای سر بازار دلت را آزرد
✍ #محمدحسن_بیات_لو