eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
334 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
367 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
نفس چو تیغ دو دم میکشید گاهِ غضب نداشت دست کمی خطبه هایش از زینب نبود در پی نفرین وگرنه عمر زمین به سر میامد اگر آه می‌نشاند به لب رباب بود ربابی کز آفتاب بلا اگر چه سوخت سرش، پای او نرفت عقب نرفت معجرش از سر کنار، باری هم رسد به فاطمه او را درختِ اصل و نسب زمین توان کشیدن نداشت حجبش را قدم به زانوی اکبر گذاشت امّ ادب سکینه آنکه همین در مقام او کافی ست حسین فاطمه خیرالنساش داده لقب! کنار زینب کبری علم گرفت به دوش رود که فتح کند شام را وجب به وجب سزد برابر نطق فصیح او همه عمر زبان به کام بگیرند شاعران عرب ز تیر خطبه ی او، بعدِ باء بسم الله به خاک تیره نشستند شامیان چون شب سپس به تیغ سخن بر یزید وارد شد چنان علی که بیاید به کشتن مرهب زبان به عجز گشودند چون درِ خیبر شکست خورد به نطقش سپاهِ جنگ طلب به دست ناله خود میشکست بت ها را ز پا فتاد به پا آنکه کرد بزم طرب سوال می‌پرسید و سکوت حاکم بود عزیز فاطمه را کشته اید از چه سبب به عمه گفت بگو چوب خیزران نزنند که جای بوسه پیغمبر ست بر این لب آهای زاده ی هند از سرش چه می‌خواهی تنش بس است که تازانده ای بر او مرکب به نیزه شد سرِ قرآن، قسم به کهف رقیم تو از معاویه هم بدتری، چه جای عجب سخن تمام کنم آه از خرابه شام که ماه در طبق آمد به دیدن کوکب @majmaozakerine
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است التیام جگر سوخته‌ی اسلام است گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین گریه‌ی زینب، در حال عبور از شام است ای که باران به دعای تو می آمد...حالا سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است نیستی تا که ببینی دم دروازه شام دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است چوب میزد به دهانت پسر مرجانه چوب در دستی و در دست دگر یک جام است دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند چه بگویم...همه روضه همان الشام است @majmaozakerine
گِله‌ای نیست اگر غُصه‌ی بی‌ حد داریم خلوتی هست که در گوشه‌ی مشهد داریم ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم گفته سر می‌زند آن‌گونه که از سلمانی این قراریست که با صاحب مرقد داریم ما گنهکارترین‌ها وسط صحن رضا آنچه در خُلد برین خَلق ندارد داریم روضه می‌خوانم از آن شاه که در اندوهش دیده‌ای در طلب اشک مقید داریم ** ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر از عبا ما چه قدر خاطره‌ی بَد داریم شاه بر شانه‌ی خم، پیکر خود را می‌بُرد با عبا داشت علی اکبر خود را می‌بُرد ✍
در آن شهری که بانوی بهشتی چون تو هم باشد سزاوارست نام هر خیابانش "ارم" باشد رسیدی تا نشان ما دهی آن قبر پنهان را بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد تبسم میکند ناخواسته...در قلب زائرها مگر صحن تو اصلا میگذارد درد و غم باشد؟ ندیدم هیچ شب در حوض، کامل انعکاسش را همان بهتر قد مهتاب هم پیش تو خم باشد حریم آسمانی تو "پروین" دارد و خوب است اگر نام یکی از باب ها باب القلم باشد کرامت میکنی تا گاه از نزدیک و گاه از دور تنور شعرمان گرم است ای خورشیدِ بیت النور به دریا میزند اینجا دل، آهوی بیابان هم به پابوسی میاید از مسیر دور، باران هم زیارت میکنندت عاشقان در باد و بوران هم ز تو رو برنمیگرداند این زلف پریشان هم هدایت شد به راه راست در شهرت خیابان هم قمت را مطلع خورشید میداند خراسان هم به شوقت غرق "بهجت" شد دلِ تنگِ "گذرخان" هم کنار این حرم مست است "قبرستان شیخان" هم صفائی چون "صفائیه" ندارد باغ رضوان هم دل "آذر" به تو گرم است در فصل زمستان هم رسیدی با چنان حجبی که تا پایان دوران هم نبیند گرد محمل را نگاهِ "چارمردان" هم نشسته عطر جنت در حریمت روی هر دامان شمیمت پرکشیده تا خودِ "بلوار پردیسان" قمت مانند مشهد شوکتی دارد که حیرانم برایت در زیارت "آمدم ای شاه..." میخوانم چنان خوبی که یادم میرود پیش تو مشکل را تویی آنکه امین الله دستت میدهد دل را سلام ای گرد و خاک صحن هایت سرمه افلاک سلام ای آستان قدسیِ تو مدفنِ لولاک چه القابی: کریمه، مرضیه، معصومه، مقدامه گرفته زائرت از آتش دوزخ امان نامه شاعر:
🏴 🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دلگرمی ما "ذکر کثیر" است امشب با آه چقدْر دلپذیر است امشب بی سوز دعا نباید از چله گذشت ای دل! شب عاشقان تیر است امشب با آه به عرش می رسد فریادم شبهای حرم نمی رود از یادم از شوق حرم تا که شنیدم چله ناگاه به یاد اربعین افتادم در وادی *توحید* پی مقصد باش *اخلاص* بیار و آنچه می باید باش با یاد خدا، شب بلند یلدا مشغول به *"لم یلد و لم یولد"* باش با نام خدا محفلمان روشن شد تکلیف شب منزلمان روشن شد با ذکر علی علی به سودای بهشت خوردیم انار و دلمان روشن شد هنگامهء توديع خزان است بیا سرفصل بهار مومنان است بیا بنگر که به انتظار فردای ظهور قد شب چله هم کمان است بیا نور تو طلوع روشن فرداهاست آیینهء "والنهارْ إذا جليها" است تفسیر بلند شب یلدای فراق مستور به "وَاللیل إذا یغشیها" است در صحن شما عشق تلاطم کرده باران به روی سنگ تیمم کرده یلدا سر ظهریست که ‌گویا‌خورشید از شرم حضور‌، خویش ‌را گم کرده پاییز ‌گذشت و برگ ریزان نشدیم از این همه معصیت پشیمان نشدیم هرقدر که شب قصه ‌ی خود را کش داد ما آخر سر نماز شب خوان نشدیم تا کی به ندای نفْسِمان گوش کنیم غم را به قد قافیه تن پوش کنیم؟! حیف است که در بلندی این یلدا کوتاهی عمر را فراموش کنیم! بی حوصله ام بی هیجان اما نه دلتنگ توام، دل نگران اما نه هی‌ چله‌ به‌ چله‌ میوه‌ ها‌ کامل ‌شد یک چله دعای عهدمان اما نه تشییع چراغ خانه پنهانی شد مرثیه سکوت و چشم بارانی شد دیگر نکند طلوع خورشید دلش یلدای علی چقدر طولانی شد عجل فرجک به درد ما درمان باش خورشید امید بخش بیداران باش تا کی شب غیبت به درازا بکشد یلدای هزار ساله را پایان باش ____ رفتی و نگفتی که فلانی تنهاست این عشق ولی هنوز هم پا برجاست امشب که نه حتی وسط تابستان هر شب که تو نیستی برایم یلداست از شوق رسیدنت، کما فی السابق تقویم زمستان زده ام شد عاشق گیسوی تو روی شال سبز افتاده ست یلدا وسط بهار؟ جل الخالق دوری تو را بهانه کردن خوب است شکوه ز غم زمانه کردن خوب است از دیده به جای اشک، خون میگریم یلداست...انار دانه کردن خوب است ای کاش به سمت ما دری بگشایی دیوار کشیده دورمان تنهایی ای صبح امید ما زمستانی ها! یلدا چه قدر صبر کند می آیی؟ @majmaozakerine
🌸برای شهیده دوساله، ریحانه خانم کاپشن صورتی... رسید جـــان به لــب از داغ ناگهـانــی تو نداشت تــاب زمیـن، جانِ آسمـــانـی تو کنون که نیست علمــدار، در دل آتش به عهــــدۀ که میفتــــد نگاهبانـــــی تو؟ دو ساله بودی و یادآور سه ساله شدی فــدای صـــورتِ یکــدســـت ارغوانــی تو نفس کشیدم و یادت نفس برید از من چـو آه بود و چـه کوتــــاه، زندگانـــــی تو لبـــاسِ صورتـــــی و گوشــــــوارۀ قلبـــی چه قلب‌ها که شکستند از نشانی تو ✍
چشم، هر لحظه ای به هم زده است شب معراج را رقم زده است هر طرف رفت، دید پیغمبر قبل او مرتضی قدم زده است بی علی لحظه ای نبوده و نیست پس نبی در نجف حرم زده است بی علی سقف خانه کعبه مثل ایمان خلق، نم زده است بی علی، نوح غرقه ی دریاست خضر هم خیمه در عدم زده است نه فقط دوستان که آوردند از علی، عمر و عاص دم زده است در جوانمردی امیر عرب خواهر عبدود قلم زده است شده لا، لابه لای نُطقِ دو دم هرکسی حرفی از جنم زده است کوری آن دو تا بز کوهی شیر حق در احد علم زده است ای به قربان آن یدللهی که صنم از پی صنم زده است با همان دست پینه بسته ی خویش تیشه بر ریشه ستم زده است نیست پیراهنش دوتا، سندم وصله هایی که روی هم زده است ▪️▪️▪️ بیشتر کاش پیشمان می ماند دل ما چون یتیم غمزده است اصبغ بن نباته می گرید خلوت شهر را بهم زده است روز رجعت مگر کند جبران از علی کوفه حرف، کم زده است شاعر:
شهی که دُرّ و گهر می تراود از خاکش به "کنتُ کَنز" زند نقب، مدفن پاکش سه حرفِ نام علی چون سه لیله القدر است که چشم شبزدگان عاجز است از ادراکش خدا دری که به درک علی رسد بسته ست هنوز مانده بشر در حدیث لولاکش فرشته هر چه کند سعی، باز هم نرسد به خاک پای علی نردبانِ افلاکش اگر به نقش قدومش مزیّن است مسیر گرانبهاست خسش، قیمتی ست خاشاکش نظر به تخت خلافت نداشت آن شاهی که خُفت جای پیمبر وجود بی باکش به کوری دو فراری که ننگِ هر جنگند علی علیست اُحُد تا هنوز پژواکش سپیدبخت و سیه‌مست، آن که نزد ضریح نگاه دوخته باشد به شاخۀ تاکش
چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی به خفتگان همه رو نیزه میزدند که برخیز دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی به غیر سایه ی سرنیزه ها و خار مغیلان برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی اسیر بود امامی که کائنات اسیرش اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی به پاره پاره‌ی معجر، مخدرات مکدر خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی گرفت سکه ولی نیزه را...خلاصه بگویم ندیده شام دوروتر ز مردهای سپاهی به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک محال بود نروید پی دعاش گیاهی بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی... @majmaozakerine
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است التیام جگر سوخته‌ی اسلام است گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین گریه‌ی زینب، در حال عبور از شام است ای که باران به دعای تو می آمد...حالا سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است نیستی تا که ببینی دم دروازه شام دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است چوب میزد به دهانت پسر مرجانه چوب در دستی و در دست دگر یک جام است دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند چه بگویم...همه روضه همان الشام است @majmaozakerine
شکفته شد گل روی مَلَک به عرش برین رسید ماهِ شب چارده به مُلک زمین شروع می‌کنم آغاز شعر را به رجز خلاف رسم تغزل، نه مثل آن و نه این هنوز هم که هنوز است این خبر داغ است تمام گوش شو و پای این خبر بنشین در انتظار علی بود خصم و در میدان نقاب بر رخ عباس زد شهِ صفّین به گاه رزمِ ابالفضل، خصم لکنت داشت تُ تُ تو کیستی ای ضّ ضّ ضربه‌ات سنگین به یک اشارۀ تیغش از آن سر میدان گریزد اسب، بدون سواره و بی زین شکست پشت عدو را، جز این توقع نیست که شیر داده به این شرزه شیر، ام ابنین رجز نخوانده به عجز آمدند و در ناله چنین بجنگد ابالفضلِ سیزده ساله! به جنگ، اذن که از بوتراب می‌گیرد نخست مردم چشمش شتاب می‌گیرد به ذمۀ همه بی‌شک نماز آیات است اگر نقاب زند، ماهتاب می‌گیرد فدای همت ماهی که عکس دستش را فرات در همۀ عمر، قاب می‌گیرد فدای غیرت شاهی که قبل و بعد سفر برای زینب کبری رکاب می‌گیرد مدیح ساقی لب تشنه، مست باید گفت ز خطبه خوانی او سال شصت باید گفت به بام کعبه زمانی که او قدم برداشت هرآنکه بود، ابالفضل را علی پنداشت علی به دوش نبی رفت، کاش می‌گفتند که ماه قوم قدم روی شانۀ که گذاشت؟! از آن کمال و شکوه و وقار و سنگینی‌ دوباره کعبه گمان می‌کنم ترک برداشت به ذوالفقار نبودش نیاز آن بالا دو چشم داشت که گاهِ سخن به کار گماشت نه کربلا که علمدار ما نخستین بار به بام کعبه به یک یاعلی علم افراشت نگاه نافذ ساقی به باء بسم الله به قلب سنگی حجاج، بذر واهمه کاشت نه مست جام که عمری‌ست مست عباسم قسم به کعبه، مسلمان دست عباسم ✍
باید اینک خبر از خط مقدم برسد مژدۀ فتح به گوش همه عالم برسد ما برآنیم که این غاصب جانی؛ صهیون زودتر پای کثیفش به جهنم برسد کل ایران حرمِ شمس شموس است، مباد گردی از جنگ به یک گوشۀ پرچم برسد گرچه این قوم، غدیر «خم» ما را «خون» کرد نگذاریم به ابرویِ علی خم برسد وقت فریاد و رجزخوانی و حمله‌ست و قیام گریه ها را بگذارید محرم برسد جمعه‌ای منتقم از راه می‌آید، آن روز کاشکی فرصت دیدار فراهم برسد