#شب_اول_محرم
#مسلم_ابن_عقیل_واحد
#واحد_دهه_اول_محرم۱
قرار دوعالم ، ببین بی قرارم
ببین دست بسته ، ببین حال زارم
نظر کن ، که کارم شده کوچه گردی
ندیدم ، در این کوفه جز طوعه مردی
—-
همه در هراسند ز خشم ابالفضل
میا کوفه حیف از دو چشم ابالفضل
میایی ، که باید به اشک و به زاری
سه شعبه ز چشم ابالفضل در آری
—-
همه اهل این شهر ، به راهت نشستند
کمر بهر قتل جوان تو بستند
به غربت ، ز تو زنده جان می ستانند
پدر را به داغ پسر می نشانند
#علی_سلطانی
〰〰〰〰〰〰
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا
#واحد_دهه_اول_محرم۱
بیا بر سر من مکن خاک غم را
در این دشت غربت مزن خیمه ام را
حسین جان، مزن مُهر غم را به سینه
حرم را ، دوباره ببر تا مدینه
—-
الهی نبینم که یاور نداری
سرت را به خاک غریبی گذاری
همین جا ، ز غصه شود قامتم دال
تنت را ، ببینم فتاده به گودال
—-
کند گریه عالم به تقدیر زینب
شود قاتل تو عنان گیر زینب
کند خصم در اینجا به زینب جسارت
ببندد به دست طناب اسارت
#علی_سلطانی
〰〰〰〰〰〰〰
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_واحد
#واحد_دهه_اول_محرم۱
در این نیمه شب ، شدی میهمانم
روی دامن خود سرت را نشانم
پدرجان ، ببین اشک چشم تر من
فدای سرغرق خونت سر من
—-
بگو که گناهِ ، من و تو چه بوده
بگو کی به طفلی ، یتیمم نموده
بیا و بگو ای مرا نور دیده
چه دستی ، رگ گردنت رابریده
—-
فَلَک مُهر غم زد ، به نام رقیه
دگر خنده گردید ، حرام رقیه
تو رفتی ، پس از تو ستمها کشیدم
دل شب ، چقدر پشت ناقه دویدم
—-
نگفتی پس از تو در این دشت و صحرا
که دست نوازش کشد بر سرِ ما
نبودی ، که موی سرم را کشیدند
به سیلی ، همه ناز من را خریدند
—-
شب این خرابه ، چه تاریک و سرد است
ببین پیکرم را پر از زخم و درد است
غمم را ، به جز عمه با کس نگفتم
چه شبها گرسنه به ویرانه خفتم
#علی_سلطانی
〰〰〰〰〰〰
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#شب_چهارم_محرم
#حضرت_حر_واحد
#واحد_دهه_اول_محرم۱
تویی بهر رحمت ، من کوه عصیان
بیا یابن زهرا ، ز من رو مگردان
به شام ، غمم جز تو ماهی ندارم
مرانم ، که جز تو پناهی ندارم
—-
منم بنده تو ، تو مولی الموالی
کرم کن ز احسان ر این دست خالی
اجازه ، بده گَرد پای تو گردم
غلام ، همه بچه های تو گردم
—-
بود بارخجالت ، به دوشم حسین جان
رسد بانگ طفلان به گوشم حسین جان
بمیرم ، نبینم حرم قحط آب است
بمیرم ، که لب تشنه طفل رباب است
#علی_سلطانی
〰〰〰〰〰〰
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_واحد
#واحد_دهه_اول_محرم۱
زنم بین میدان ، صدایت عموجان
شده جان قاسم ، فدایت عموجان
ز رأفت ، بیا در برم که یتیمم
بیا که ، دچار بلایی عظیمم
—-
لب تیغ قاتل ، روی حنجر من
شتابی عموجان ، نَبُرَّد سر من
چه سازم ، در این لحظه های جدایی
رمق نیست ، که دیگر زنم دست و پایی
—-
ز هر سو به سویم ، همه حمله کردند
شبیه مدینه ، مرا دوره کردند
بیا که ، گرفتار صدها سوارم
نشسته ، هزاران مغیره کنارم
—-
ز بس نیزه خوردم ، توانی ندارم
دگر تاب مرکب ، دوانی ندارم
رسیده ، دگر جانم از غصه بر لب
نشسته ، به رویم رد سمّ مرکب
#علی_سلطانی
〰〰〰〰〰〰
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_واحد
#واحد_دهه_اول_محرم۱
علی جان علی جان تویی هستِ بابا
تلظّی مکن بر روی دست بابا
فتاده ، نفسهای تو در شماره
لب تو ، زده بر دل من شراره
—-
چنان حرمله تیر، ز چلّه رها کرد
که گویی سرت را ز پیکر جدا کرد
گشایم، دگر بند قنداقه ات را
که راحت، دهی جان در آغوش بابا
—-
برم پشت خیمه ، به خاکت سپارم
که تاب غمت را ،پس از این ندارم
روم تا، نهان سازم از دشمن تو
مبادا، رود زیر مرکب تن تو
#علی_سلطانی
〰〰〰〰〰
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_واحد
#واحد_دهه_اول_محرم۱
امید دل من ، همه حاصل من
تن غرق خونت شده حاصل من
سرت را ، روی دامن خود بگیرم
بمان تا ، کنار تن تو نمیرم
—-
ببین شد نفسهام ، بریده بریده
کنارت رسیدم ، خمیده خمیده
ز جا خیز ، بده راه خیمه نشانم
که سویی، ندارد دگر دیدگانم
—-
مه آسمانم ، چرا اخترت نیست
صدای تو آید ، ولی پیکرت نیست
چه آورد ، مگر بر سرت دشمن تو
که صحرا ، شده پر ز عطر تنِ تو
—-
شده خاک غربت ، دگر بر سر من
ببین خواهر من ، نشسته برِ من
ز غصه ، شده دیده ام پر ستاره
که لشکر ، کند عمه ات را نظاره
—-
الهی بمیرد، کسی که تو را کشت
کسی که تو را کشت ، علی جان مرا کشت
جوانم ، ببین داغ تور کرده پیرم
غم تو ز دنیا دگر کرده سیرم
#علی_سلطانی
〰〰〰〰〰
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#شب_نهم_محرم #تاسوعا
#حضرت_اباالفض_واحد
#واحد_دهه_اول_محرم۱
علمدار علمدار ، تو بودی مرا یار
تو رفتی و گشتم ، به غربت گرفتار
ابالفضل ، تو اهل حرم را پناهی
ندارم ، پس از تو دگر تکیه گاهی
—-
چه می شد دوباره ، علم را بگیری
که زینب نپوشد ، لباس اسیری
پس از تو ، شود غصه در سینه محبوس
ز جا خیز ، که سخت است أخا داغ ناموس
—-
تو شایستة هر درود و سپاسی
تو نعم الاخیُّ و تو نِعمَ المُواسی
دو چشم ، فلک چون تو سقا ندیده
لب آب ، لب تشنه در خون تپیده
—-
أخا گفتی و شد ، دگر باورمن
که اینجا کنارت ، بود مادر من
چه دیدی که اینگونه اشکت روان است
مگو که ، هنوزم به رویش نشان است
#علی_سلطانی
〰〰〰〰〰
#کانال_نوحه_روضه_مجمع_الذاکرین
#شب_دهم_محرم
#عاشورا_واحد
#واحد_دهه_اول_محرم۱
برادر برادر ، دلم گشته مضطر
بیا حرف رفتن مزن جان خواهر
ز چشمم ، بخوان شور و دلواپسی را
در این دشت ، ندارم به جز تو کسی را
( از امشب شود تازه غمهای زینب )
(جدایی شود سهم فردای زینب )
—-
بیا تا که وقت است ، در این شام آخر
کنم روی ماهت، تماشا برادر
بیا از ، گل روی تو بوسه چینم
که دیگر ، تو را بر سر نیزه بینم
—-
بگو ای برادر ، چه چاره کنم من
اگر زیر تیغت ، نظاره کنم من
ببینم ، زده پنجه قاتل به مویت
نشسته ، که خنجر کشد بر گلویت
—-
اگر رفتن تو، چنین کرده آبم
ولی دیده گریان ، برای ربابم
بگو چشم، ز روی علی بر ندارد
که فردا، به گهواره اصغر ندارد
#علی_سلطانی
〰〰〰〰〰〰
#کانال_نوحه_روضه_مجمع_الذاکرین