eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
351 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
رسیده آخر ذی الحجه و غمم غم توست غمم عزای تو، خونِ دل تو، ماتم توست کتیبه ها همه نام تو را به لب دارند تمام شهر عزادار اسم اعظم توست تمام شهر لباس سیاه کرده به تن تمام شهر حسینیه ی مجسم توست به هرکجا که در این ازدحام می نگرم صدای سوخته ی روضه ی دمادم توست دل مرا بپذیر ای غم تو عالم‌گیر که عالمی هم اگر هست عالم غم توست قسم به موی پریشانِ نی سوارِ سرت که نظم شعر من از موی نامنظم توست به اشکِ جاریِ تقویم ها چکار مرا؟؟ برای من همه ی روزها محرم توست... شاعر: @majmaozakerine
🏴 🏴 🏴 دوباره عطر محبت وزید بسم الله دوباره ماه محرم رسید بسم الله سرآمد عاقبت این انتظار یک ساله به اذن حضرت شاه شهید بسم الله اگر که آمده ای روسیاه و شرمنده میان روضه شوی رو سفید، بسم الله به اشک، دیدهٔ مهدی ندیده را تر کن اگر که آمده ای با امید بسم الله بیا که روضه مجال دوباره نو شدن است عزیز فاطمه درهم خرید بسم الله ... رسید قافله عاشقان به کرب و بلا پر از ستاره و سرو رشید بسم الله همین که خواند به لب آیه های استرجاع صدای گریه گل را شنید بسم الله ندیده عالم از این داغ، داغ سنگین تر نگفت، آنکه سرش را برید، بسم الله شاعر: @majmaozakerine
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
... یاصاحب الزّمان،شد ایام غم آقا روضه بخوان، آمد محرم صاحب عزایی آقا کجایی یاصاحب الزّمان آجرک الله... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ از داغ ِ جدّ تو، شد عالم گریان پیراهنش شده،در عرش آویزان ماه عزا شد ندبه به پا شد یاصاحب الزّمان آجرک الله... ▪️▪️▪️▪️▪️ پیراهن مشکیست بر تن خاتم دلهای اولیا شد غرق ماتم لب با شور وشین گوید یاحسین یاصاحب الزّمان آجرک الله... ▪️▪️▪️▪️▪️ می بارد جای اشک،خون از هر دیده حَیَّ عَلَی العزا ، در عرش پیچیده غریب زهرا رود کربلا یاصاحب الزّمان آجرک الله... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ راهی ِ کربلا گشته ثارلله گویا که می رود سمت قتلگاه او می دهد جان با کام عطشان یاصاحب الزّمان آجرک الله... ▪️▪️▪️▪️▪️ یک طفل رضیع است در کاروانش دل برده از همه،جان به قربانش با تیر سه پَر گردد خون جگر یاصاحب الزّمان آجرک الله... ▪️▪️▪️▪️▪️ این کاروان دارد،رقیّه سادات ندارد طاقت ِ ظلم وجنایات می گردد نیلی از ضرب سیلی یاصاحب الزّمان آجرک الله.... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دارد این قافله،علی اکبر مؤذن حرم ،شبه پیغمبر گردد او پرپر صدپاره پیکر یاصاحب الزّمان آجرک الله..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ➖➖➖➖➖
... یاصاحب الزّمان،شد ایام غم آقا روضه بخوان، آمد محرم صاحب عزایی آقا کجایی یاصاحب الزّمان آجرک الله... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ از داغ ِ جدّ تو، شد عالم گریان پیراهنش شده،در عرش آویزان ماه عزا شد ندبه به پا شد یاصاحب الزّمان آجرک الله... ▪️▪️▪️▪️▪️ پیراهن مشکیست بر تن خاتم دلهای اولیا شد غرق ماتم لب با شور وشین گوید یاحسین یاصاحب الزّمان آجرک الله... ▪️▪️▪️▪️▪️ می بارد جای اشک،خون از هر دیده حَیَّ عَلَی العزا ، در عرش پیچیده غریب زهرا رود کربلا یاصاحب الزّمان آجرک الله... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ راهی ِ کربلا گشته ثارلله گویا که می رود سمت قتلگاه او می دهد جان با کام عطشان یاصاحب الزّمان آجرک الله... ▪️▪️▪️▪️▪️ یک طفل رضیع است در کاروانش دل برده از همه،جان به قربانش با تیر سه پَر گردد خون جگر یاصاحب الزّمان آجرک الله... ▪️▪️▪️▪️▪️ این کاروان دارد،رقیّه سادات ندارد طاقت ِ ظلم وجنایات می گردد نیلی از ضرب سیلی یاصاحب الزّمان آجرک الله.... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دارد این قافله،علی اکبر مؤذن حرم ،شبه پیغمبر گردد او پرپر صدپاره پیکر یاصاحب الزّمان آجرک الله..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ➖➖➖➖➖
؛ ده روز دیگر گریه‌ی ما فرق دارد ده روز دیگر روضه اما فرق دارد ده روز دیگر ماجراها فرق کرده ده روز دیگر قصه‌ی ما فرق کرده ده روز دیگر نه حبیبی، نه زهیری ده روز دیگر نه سعید و نه بریری ده روز دیگر خواهرش در اضطراب است ده روز دیگر در حرم قحطی آب است ده روز دیگر در تب و تاب است زینب ده روز دیگر، دور از ارباب است زینب ده روز دیگر این حرم سقا ندارد ده روز دیگر دختری بابا ندارد ده روز دیگر اکبرِ لیلا نمانده ده روز دیگر قاسمِ زیبا نمانده ده روز دیگر مادری در التهاب است خیمه به خیمه در پی یک جرعه آب است ده روز دیگر زینِ اسبی واژگون است سالار زینب پیکرش در خاک و خون است ده روز دیگر راهی گودال گشته ده روز دیگر پیکرش پامال گشته ده روز دیگر روی سینه می‌نشیند از روی تل هم خواهرش زینب ببیند ده روز دیگر صورتش بر خاک صحراست ده روز دیگر رأس او بالای نی‌هاست ده روز دیگر خواهرش ماتم گرفته ده روز دیگر زیر نعل تازه رفته ده روز دیگر روی پیکر سر ندارد ای وای من ... انگشت و انگشتر ندارد ✍
صیحه‌ای فاطمه زد، شیونِ عالم برخاست خیمه از اشک زد و بیرقِ ماتم برخاست بازهم پیرهن خونی‌اش آویخته شد مادرش ناله زد و دادِ محرم برخاست مُشتی از تربتِ گودال به سر ریخت حسن از لب فاطمه تا «وای حسینم» برخاست نذریِ هرشبِ ما جور شد از لطفِ کریم دَم حسن داد اگر، ذکرِ دمادم برخاست آستان بوسیِ هر تکیه مقامی‌ست شریف هرکه زد بوسه بر این خاکِ معظم برخاست دَم کشیده است،  نشستم به بساط چایی که به پیشش به ادب چشمه‌ی زمزم برخاست رحمتِ واسعه‌ای زیر پرش ما را بُرد تا حسین از جگرِ مردمِ عالم  برخاست روضه‌ی کرببلا مجلس اجدادی ماست بینِ این روضه نشست آدم و  آدم برخاست به فدای غمِ او که نفَسِ عاشقی است هرکه این عشق چشید از جگرش غم برخاست ** آی ای قوم ببینید هنوز عریان است ضجه‌ی خواهری از یک تَنِ درهم برخاست... ✍
مهمان دم در است، فقط جایمان کم است شکر خدا بساط ضیافت فراهم است این سو که استکان و سماور گذاشتیم موکب زدیم و از سرِ شب چایمان دم است آن سو کتیبه‌ای است که رویش نوشته است: باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ هرکس که آمده است به اینجا خوش آمده خوب و بد و فقیر و غنی نیست، دَر هَم است باید لباس خوب خودم را به تن کنم این بهترین لباس، سیاه محرم است... ✍
نی، ناله کرد و باز ترنّم، شروع شد فصلِ هبوطِ آدم و گندم، شروع شد دریای بی‌کران شهادت، که موج زد طوفان نوح بود و تلاطم شروع شد از بِرکهٔ غدیر، مُحرّم طلوع کرد سرمستی حبیب هم از خُم شروع شد باران اشک شیفتگان غم حسین «تا گفتم: اَلسَّلامُ عَلیکُم شروع شد» روح دعا، به نام اباالفضل چون رسید غوغایی از توسّلِ مردم شروع شد وقتی گلوی نازک گل، شد نشانِ تیر لبخند باغبان و تبسم شروع شد از اشک و خون، اگرچه وضو می‌گرفت عشق از تربتِ شهید، تیمّم شروع شد ای آسمان! مصیبت عظمایِ اهل‌بیت از قتلگاهِ عصمتِ پنجم شروع شد فصل به خون نشستنِ گل‌های باغ وحی از آیهٔ «لِیُذهِبَ عَنکُم» شروع شد با آن‌که باغِ گل به محبت نیاز داشت با تازیانه، ناز و تنعّم شروع شد وقتی دلِ ستارهٔ محمل‌نشین شکست با ماه رویِ نیزه، تکلم شروع شد ✍
حال و هوای کوچه، غم‌آلود و درهم است پرچم به اهتزاز درآمد، محرّم است می‌گرید آسمان و زمین، در محرّمت طوفانی از حماسه به پا می‌کند غمت ابلاغ می‌کنند به یاران، سلام تو قد می‌کشند باز علم‌ها، به نام تو هر جا که نام توست، مکان فرشته است بر هر کتیبه‌ای که ببینی، نوشته است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» باید در این حسینیه، از خود سفر کنیم باید در این مقام، شبی را سحر کنیم با کاروان گریه، مسافر شدم تو را امشب در این حسینیه زائر شدم تو را تا گفتم «اَلسلامُ عَلیکُم» دلم شکست نام حسین، بند دلم را، ز هم گسست دیدم که ابرهای جهان، گریه می‌کنند در ماتمت زمین و زمان، گریه می‌کنند دیدم «عزای اشرف اولاد آدم است» دیدم «سر ملائکه بر زانوی غم است» رفتم که شرح عصمت «ثارُ اللَّهی» کنم چیزی نمانده بود که قالب تهی کنم خورشید رنگ و بوی تغیّر گرفته بود تنگ غروب بود و فلک گُر گرفته بود ای تشنه‌کام! بود و نبود تو را چه شد؟ سقّایِ یاس‌های کبودِ تو را چه شد؟ بر اوج نیزه‌ها، کلمات تو جاری است این قصّه، قصّهٔ تَبَر و استواری است ای اسم اعظمت به زبانم، عَلَی الدَّوام ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنتَهَی الکَلام آیین من تویی، که تویی دین راستین بَل ما وَجَدتُ غَیرَکَ فی قَلبِیَ الحَزین آن بحر پر خروش، دگر بی‌خروش بود خورشید تکّه تکّهٔ زینب، خموش بود ✍