eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
360 دنبال‌کننده
5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ شهادت امام محمد باقر علیه السلام مدح وروضه بانوای سیدمهدی میرداماد ____»»»»»»«««««« ____ کانال مداحی مرثیه کانون متن روضه و مداحی متن روضه ✍⬇️ ای نبی برتو فرستاده سلام۲ ای به زین العابدین ماه تمام هفتمین معصومی و پنجم امام مکتبت تا صبح محشر مستدام تیغ نطقت مشکافد علم را روح میبخشد مرامت علم را فرمودند کودکی سه سال و نیم چهار سالش باشه کربلا خیلی روضه ها رو دیده و شنیده قربونت برم آقا جان اجازه میدین از کربلا بگیم تو خزان باغ زهرا دیده ای ۲ دیگه از اول ماه ذی لحجه به بعد باید کم کم بوی محرم وحس کنی هر روضه ای هر جمعه ای هر توسلی باید محرم و برا خودت تداعی کنی تو خزان باغ زهرا دیده ای تو تن بی سر به صحرا و دیگه چی گردن مجروح بابا دیده ای بر فراز نیزه سرها دیده ای کاش میدیدم چه آمد بر سرت یا چه کرده کعب نی بر پیکرت قربونت برم شنیدم شما رو به یه طناب بستند اما من میبرم جلوتر روضه امام محمد باقر کربلا نبود باباش فرمود : اِنَ قَتلَ لَنا آدم و‌کِرامتُنا شهادت ازکربلا ناله نمیزنیم میدونی ناله باباش چی در آوورد تو چهل منزل اسارت دیده ای از ستمکاران جسارت دیده ای تشنگی و قتل و غارت دیده ای خو عزیزی و حقارت دیده ای چهار ساله کوه ماتم برده ای مثل عمه تازیانه خورده ای ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پنجاه ساله که گریونی یاد شام غریبونی داری تو چه دل خونی وای زین اسب زهرآلود تو رو از پا میندازه روضه میخونی یاد مقتل و نعل تازه آخرین یادگار خیمه داره میره پیش رقیه غریب آقام **** نه گنبد و حرم داری نه بیرق و علم داری یک کربلا تو غم داری وای شهادتت هر ساله غربت بی حد داره حاجیا رفتن مکه مدینه بی زُواره برای تو کرده وصیت تو مِناشه ذکر مصیبت غریب آقام **** دیدی غروب آخر رو دیدی قاتلو خنجر رو دیدی رگای حنجر رو وای مثل امام سجاد روی لبت الشامه دیدی پذیراییشون با سنگای از بامه روی دستات رد طنابه غم تو مجلس شرابه غریب آقام ◾️◾️◾️◾️◾️
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی از خیمه‌گاه تا ته گودال قتلگاه دنبال عمه‌هام دویدم به کودکی آن شب که در مقابل من عمه را زدند فریاد اَلفَرار شنیدم به کودکی عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی من ضربِ دست شمر چشیدم به کودکی دست عدو بزرگتر از صورت من است آن شب که درخرابه سر آمد میانمان چون عمه‌ام رقیه خمیدم به کودکی با کعب نی لباس همه پاره پاره شد بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی یک سرخ‌مو ز قافله‌ی ما کنیز خواست این را به گوش خویش شنیدم به کودکی در مجلس شراب که شخصیتم شکست من آستین صبر جویدم به کودکی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
غروب و دلتنگی، چشم به خورشید می‌دوزه تو این همه غربت، دلم براتون می‌سوزه نبردی از حرم نصیبی بالاسرِ تو نیست حبیبی تو شهر جدتم غریبی امام باقر ، امام باقر غریبی و یه خادم و یه پرده داری نداری این شبها حتی یه نفر زائری داری نداری تو مدینه یه روضه و یه عزاداری نداری حتی کنار خاکتم شمع مزاری نداری یا مظلوم امام باقر، امام باقر ، امام باقر می‌سوزه قلبم چون، دلم پر از رنج و درده الهی اون روزها، بره دیگه بر نگرده روزی که شمر دلهارو خون کرد خون به دل پیر و جوون کرد نیزه‌ای شاه‌و سرنگون کرد ای‌وای از این غم ، ای‌وای از این غم مگه یادم میره عمو به علقمه رفت نیومد علی اکبر زیر لب با زمزمه رفت نیومد وقتی که شیرخوار وسطِ اون همهمه رفت نیومد نفس ارباب جلو چشم فاطمه رفت نیومد واویلا ،آه و واویلا ، آه واویلا ، آه و واویلا چه‌جور بخونم باز، مصیبت کربلا رو مهمونیِ کاخ و، سرِ تو تشت طلا رو یکی یه چوب خیزرون داشت حتی کنار خاکتم شمع مزاری نداری رو لبشم زخم زبون داشت چشمای ما با گریه خون داشت ای‌وای از این غم ، ای‌وای از این غم همه تماشا اومدن، دور ماها غلغله بود نشد بایستم روی پام، چون کف پام آبله بود عمه رو میزدن ولی بین ماها فاصله بود نشد سپر شم من براش، به گردنم سلسله بود حسین ، حسین ، حسین.. ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
  آبروی ماست گریه ، آبرو داریم ما با لباس مشکی ات عمریست خو داریم ما   با طهارت بودن از ارکان مجنون بودن ست حرف لیلا میشود هرجا وضو داریم ما   چشم ما بی اشک بی خیراست بی خیرش نکن که فقط از دار دنیا دو سبو داریم ما   حرف ما در روضه ها با اشک گفته میشود در میان گریه با هم گفتگو داریم ما   دامن آلوده شدیم اما تو پاکش میکنی رو سیاه از غفلتیم اما رفو داریم ما   حضرت عباس حامی عزاداران توست چه هراس از طعنه ها وقتی عمو داریم ما   هرکسی دل را به دستت داد از مردم برید تا که دریا هست کی سودای جو داریم ما؟   خوب و بد ما به حسینیه پناه آورده ایم خوب و بد از پرچم تو رنگ و بو داریم ما   آرزوی کربلا بر پیرها که عیب نیست کربلایی نیستیم و آرزو داریم ما   شهر با یک یاحسین ما معطر میشود هرکجا نام تو باشد های و هو داریم ما   لحظه های آب خوردن هم به فکر روضه ایم بغض خشکی لب و بغض گلو داریم ما   در غمت آیات قرآن روضه خوانی میکند آب دریا و بیابان روضه خوانی میکند ◾️◾️◾️◾️◾️
خشکی ام رفت و فصل دریا شد سردی ام رفت و فصل گرما شد فارغم از خودم خدا را شکر آسمانی شدم، خدا را شکر ای حیاتِ مجدد دنیا دومین یا محمد دنیا ای که تنها خدا شناخت تو را مثل بیت الحرام ساخت تو را قافیه های بیت ما تنگ است در مقامت کُمیت ما لنگ است ای نسیم پُر از بهار حسین حسنی زاده‌ی تبار حسین قبله‌ی مردم مدینه تویی حسن دوم مدینه تویی ای ظهور پیمبر اکرم حاصل وصلتِ دعا و کرم مادرت دختر کریم خداست پدرت حضرت کلیم خداست سَر شب فکر نور تو بودم فکر شبهای طور تو بودم خواب سجاده تو را دیدم صبح دیدم کنار خورشیدم ای نماز پُر از قنوت حسن حاصل چله‌ی سکوت حسن تو تولای دفترم هستی قسم نونِ وَ القَلم هستی تکیه بر بال جبرئیل زدی مزرعه داشتی و بیل زدی *قربونت برم .. گفت آقا عرق رو پیشونیت میشینه .. این همه خَدم و هَشم خودش کار می کرد .. همه عالم دور سرت بگرده یا امام باقر ..* بهترین میوه‌ی تو ایمان بود گندم کالِ تو پُر از نان بود بی تو این حوزه ها کمال نداشت میوه ای غیر سیب کال نداشت وقت آن است اجتهاد کنی بی سوادِ مرا سواد کنی وقت آن است منبری بزنی حرف، یک حرفِ بهتری بزنی علم را باز هم شکاف دهی در کلاس‌ ت مرا طواف دهی اگر علم تو را حساب کنند زندگی تو را کتاب کنند علم و اخلاق می شود با هم آدمی می شود بنی آدم پَر جبرئیل زیر پای تو بود گردن آویز بچه های تو بود میوه‌ی بهتر از رطب سیب است باعث التیامِ تب سیب است فاطمه سیبِ جَنتُ الاعلاست پس تبِ تو یا زهراست *شیخ عباس قمی می نویسه؛ هر وقت حضرت بهش عارضه‌ی تب سرایت می کرد و تو تب میسوخت بلند فریاد می زد یا فاطمه! .. بعد شیخ عباس تو بیتُ الاحزان خودش تفسیر کرده گفته شاید یه علت این که آنقدر امام باقر بلند صدا می زد یافاطمه، مادرش رو صدا میزد بلند بلند .. نمی تونستن راحت برا مادرشون گریه کنن .. همون طوری که بدن لطیف و شریف حضرت از تب می سوخت، جگرش برا مادرش بیشتر می سوخت .. همچین که می گفت یا فاطمه آروم میشد .. آتشِ درون رو با این ذکر خاموش می کرد .. اگرچه این آتش هیچ وقت خاموش شدنی نیست .. علامه امینی رفت مدینه برگشت گفتند علامه چه خبر از مدینه؟ زد زیر گریه .. گفت؛ چی بگم، کاشکی نمی رفتم مدینه .. گفتن چرا علامه؟ گفت هنوز صداش بینِ در و دیوار میاد 👇