|⇦• وقتی که دید موج عطش...
#قسمت_اول #روضه حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
وقتی که دید موج عطش بی حساب شد
در بین خیمه همهمهی آب آب شد
وقتی نگاه کرد به طفل رباب و دید
از فرط تشنگیش چنین غرق خواب شد
شمشیر را گذاشت سپس مشک را گرفت
ساقی اهل بیت چنین انتخاب شد
*یعنی آقاش ابی عبدالله الان ازش خواسته شمشیرش رو زمین بذاره بره آب بیاره، میگه: سَمْعاً و طاعَتٰا*
بر روی شانه های خود انداخت مشک را
اذن از حسین خواست و پا در رکاب شد
سوی شریعه یک نفس و با شتاب رفت
پشن سرش هم اشک حرم پر شتاب شد
وقتی رسید دست در آب فرات بُرد
تصویر خشکی لب ارباب قاب شد
*حالا به فرات رسیده...*
گفت ای فرات هیج خبردار گشته ای
یک قطره از تو حسرت طفل رباب شد
*هرجوریه باید آب رو ببرم خیمه، من به بچه ها قول دادم آب براشون ببرم، دیگه علی اصغر جونی نداره، دیگه رقیه بی طاقت شده...*
دیگر نبود جای درنگ و نشستنی
*فیض ببرن شهدایی که شب عملیات گفتن رمز عملیات چیه؟ گفتن: رمز عملیات یا قمر منیر بنی هاشمِ، بی اختیار همه قمقمه های آبشون رو خالی کردن، گفتن اباالفضل نتونست آب ببره..*
دیگر نبود جای درنگ و نشستنی
پر شد که مشک از آب، زمان با شتاب شد
*برگشت مشک رو پر از آب کرد، به خودش میگفت: عباس! حالا وقتشه، مادر رُشدت داده، انتظار کشیده تا بتونی غلامی حسین رو کنی، مشک رو وقتی پر کرد با یه امیدی از شریعه داره بیرون میاد*
برگشت پر امید ولی در میان راه
تیری رسید و حیف تمامش خراب شد
خالی شد قطره به قطره امید او
آبی که بود سهم سکینه سراب شد
*هی به خودش میگفت: عباس! هرجور شده باید آب رو برسونی، دستش رو بریدن، هی میگفت: کاش این تیرا فقط به بدنم بخوره، با دندوناش با یه امیدی مشک رو گرفته، همش به فکر بچه های اهل خیمه است، اما یه جا امیدش نا امید شد، حس کرد داره مشک سبک میشه...*
فرمود که مرا بزنید و نه مشک را
خیلی در آن میان اباالفضل عذاب شد
تیری به مشک و تیر دیگر هم به چشم خورد
از اسب واژگون تن عالیجناب شد
دستش به خاک بود و به نامردی اش زدند
دیگر عمود آمد و فصل الخطاب شد
اینجا حسین آمد و افتاد روی خاک
آهی بلند از پسر بوتراب شد
*حالا حسین اومد بالاسر علمدارش، دید دست نداره، هرکی بخواد از زمین بلند بشه باید دستش رو روی زمین بذاره، تا به حال جلوی آقاش اینطوری پاش رو دراز نکرده، هی بازوهای بریده رو روی خاک میزنه تا بلند شه... حسین اومد بالاسرش*
برخیز ای پناه حسین و مخدرات
برخیز که رقیه پر از اضطراب شد
وقتی که خورد اسم رقیه به گوش او
عباس از خجالتش آهسته آب شد
در گریه میان آن دو برادر در آن میان
صحبت ز گوشواره و حرف طناب شد
آمد حسین و گفت سکینه عمو کجاس؟
چیزی نگفت قد خمش خود جواب شد
زینب کجا به یاد اباالفضل ناله زد
آن لحظه ای که وارد بزم شراب شد
*هر کاری حسین داشت، با نگاهش به اباالفضل میگفت، اما حالا چه کنه با چشمی که تیر خورده، توی این همه سال رفقا! تاریخ میگه: نه جلوتر از حسین دیده، نه جلوتر از حسین راه رفته، نه جلوتر از ابی عبدالله نشسته، اما تاحالا از آقاش چیزی نخواسته، همش گفته آقا من غلام شما هستم، چون مادرش ام البنین یادش داد گفت: عزیزای من، من کنیز فاطمه ام، شما هم نوکرای بچه های فاطمه اید، اما رفقا! وقتی حسین اومد کنار بدن عباس، عباس فقط یک بار خواهش کرد، گفت: آقا! سیدی و مولای! یه خواهش ازت دارم...
چیه عباسم؟ گفت: آقا! اگر میشه من رو سمت خیمه ها نبر... چرا عزیز دلم!؟ آخه از روی سکینه خجالت میکشم...*
*
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
|⇦•دستی نداری تا بگیرم...
#قسمت_پایانی #روضه حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی
میشه دوباره باز علمدار حرم باشی؟
این بچه ها دیگه نمیخوان آب، تو رو میخوان
میشه براشون باز سقاشی؟
*خواهرا عوض مادرش اُم البنین ناله بزنن آخه اباالفضل دختر نداشت...*
وقتی خجالت میکشی شرمنده تر میشم
سقا بدون دست هم سقاست باورکن
توو چشمِ عباسم نبینم اشک غم باشه
بی تو حسین تنهاست باور کن
دریا توو دستاته برادر
ممنون دستاتم علمدار
چشمات پر از خون شد عزیزم
دلتنگِ چشماتم علمدار
*فقط همین قدر برات بگم، یه کاری با سَرِ عباس کردن، تنها سری که بالا نیزه بند نشد سَرِ اباالفضل بود، برا همین بود مادرش کوچه پس کوچه های مدینه گریه می کرد، هی می گفت: قربونت برم دستات رو بریدن، شنیدم عمود به فرقت زدن...
چقدر برا حسین سخته، آخه چجوری، با چه رویی برم خیمه داداش!؟...*
دستم رو میگیرم به پهلو راه میرم من
اونچه نباید، عاقبت دیدی سرم اومد
تا که نشستم پیش تو انگار حس کردم
یک لحظه بوی مادرم اومد
دیدی بهت گفتم کبوده صورتِ مادر؟
دیدی بهت گفتم که خیلی سخت راه میره؟
دیدی چقد سخته ببینی مادرت هربار
دستش رو به پهلوش میگیره؟
دریا توو دستاته برادر
ممنونِ دستاتم علمدار
چشمات پر از خون شد عزیزم
دلتنگِ چشماتم علمدار
#شاعر امیر رضا یزدانی
*تا حالا فکر کردی تو خیمه چه خبر بود؟ سکینه می گفت: رباب! غصه نخوری، عمویِ من هر قولی بده، به قولش عمل میکنه... هی می گفت: رقیه! آروم باش، هی جلو خیمه می گفت: عموم الان میاد، اباالفضلِ، عموم وقتی قول میده رد خور نداره، یه مرتبه صدا زد، گفت: دارن میان، همه بلند شدن، اما یه وقت ناله سکینه بلند شد، سکینه دید بابا داره میاد، هر چی نگاه کرد دید پشتِ سَرِ بابا عمو نیست، اما بابا یه طور دیگه رفت، یه طور دیگه برگشت، دید بابا یه دست به کمر گرفته، بابا حرفی نزد، اومد عمود خیمه رو کشید، یعنی دیگه این خیمه صاحب نداره، صدای شیون بلند، آی غیرتیا!حسینیا! یا دستت رو روی گوشت بگیر نشنوی، یا پا خودت، یه وقت حسین صدا زد: زینب! برو گوشواره از گوشِ بچه ها در بیار، دیگه یواش یواش آماده ی اسیری بشیم، بخدا عباسم رو کشتن... زن و مرد ناله بزنن: حسین!...
*@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
t..age..hame..alam....mp3
1.74M
اگه همه عالم سر یل
زمینه شب نهم
محمد رضا طاهری
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
alimi..abbasi..o..hin.....mp3
876.5K
عباسی و اینو غصب
شور شب نهم
حمید علیمی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
زمینه_شام_تاره_روزم_قمرم_شکسته_.mp3
3.97M
سبک:زمینه سوزناک آقا اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و آقا اباالفضل العباس(علیه السلام)
متن: شام تاره روزم...
مداح:کربلایی #رضا_شیخی
#شب_نهم_محرم
🔴 با حال مناسب گوش کنید.
شام تاره روزم، قمرم شکسته
دیگه چارهای نیست، کمرم شکسته
دست تو افتاده و بال و پرم شکسته
قلت حیلتی، یعنی از زندگی سیر شدم
بالا سر تو پیر شدم/با غیرت
قلت حیلتی، یعنی چاره ای نمیمونه
گوشوارهای نمیمونه/با غیرت
تو میدونی، که چقدر رو
خیمهگاهم، حساسم
تا نمردم، یه کاری کن
نفس بکش، عباسم
علی العباس واویلا
حسین تنهاست واویلا
سیدی غم تو، با دلم عجینه
خجالت میکشم، از روی سکینه
نبرم به خیمهها که خواهشم همینه
شکِ پاره و، علم افتاده قاتلم
خیلی شور میزنه دلم/وای زینب
دستم شد قلم، نگرانم برای حرم
میمیرم اگه خواهرم/وای زینب
کاش نبینم، از رو نیزه
که اسیره، واویلا
وای عنان، مرکبش رو
کی میگیره، واویلا
#شب نهم_محرم
#کربلایی_رضا_شیخی
#زمینه
#
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
k..mastan....mp3
776.2K
مستان سلامت میکنند
زمینه شب نهم
محمود کریمی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
abasi..alatashe....mp3
948.2K
العطس خیمه ها
زمینه شب نهم
امیر عباسی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5929070981963318138.mp3
7.83M
بیا علمدار کربلا علم بزن
زنجیر زنی
شب نهم
نذار اینجور ببینن منو تورو[1].mp3
4.67M
نذار اینجور ببین منو
نوحه شب نهم
علی اصغر بهمنی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
Banifateme_moharam1400_shab9_1.mp3
3.58M
|⇦• وقتی که دید موج عطش...
#قسمت_اول #روضه حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
Banifateme_moharam1400_shab9_2.mp3
1.93M
|⇦•دستی نداری تا بگیرم...
#قسمت_پایانی #روضه حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
.. توسل به حضرت اباالفضل (ع) ..
در همهء مجالس اهلبیت
به سبک دشتی
کرم یک قطره و دریا اباالفضل
گرفتاری بگو یک یا اباالفضل
بود مشکل گشای خلق عالم
در این دنیا و آن دنیا اباالفضل
شفای درد بی درمان عالم
بود در تربت آقا اباالفضل
تمام زائران کربلا هم
شوند بیمه همیشه با اباالفضل
علی بوسید هنگام تولد
دو دستان تو و گفتا اباالفضل
امیر لشکر کرببلایی
پناه زینب کبرا اباالفضل
برادر مثل تو دیگر نیاید
به غمخواری در این دنیا ابالفضل
خودم دیدم عزای ارمنی را
به ظهر روز تاسوعا اباالفضل
تو را من در شجاعت می نویسم
چو حیدر لافتا الا اباالفضل
کنار علقمه خوانده به زاری
تو را فرزند خود زهرا اباالفضل
زهنگام جزا پروا ندارم
بود تا شافع فردا اباالفضل
در آنجا فاطمه با هردو دستت
به گریه می کند غوغا اباالفضل
بود. ذکر لب (قاسم) همیشه
سلام الله علیک یا اباالفضل