4_5931690022955649558.mp3
3.96M
🔸به روش #تندخوانی (تحدیر)
🔻جز دوم قرآن کریم
🔹با صدای استاد #معتز_آقايی
⌚️۳۳ دقیقه
Mohammad Hoseini Ashk Man 320.mp3
20.37M
سید محمد حسینی
#مناجات
اشک من ناله من هدیه ناقابل من
این منو دعای من خدای من خدای من
تو مرا صدا زنی بنده من بنده من
من تورا صدا زنم خدای من خدای من
جگرم خون شده از غریبی حسین تو
خانه دل شده کربلای من
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
ای درد بی درمانلارا؛ درمان ابوالفضل!
باب الحوائج شانیوه؛ قربان ابوالفضل
ای هامینین هر یرده؛ امیدی پناهی!
حسرت چکن زوارلارین؛ پشت و پناهی
مظلوملارین سنن سورا؛ یوخدو پناهی…

اول منصب ایماننا؛ قربان ابلفضل…
هر کس سنین؛ ال اتسا توتسادا الینن
هر قیز قایتماز دست خالی؛ محضرونن
ال چکمریک بیزده؛ سنین پاک دامینن…
گوز تیکمیشک احسانوه؛ قربان ابوالفضل
تا مشکتو تو آب زدی موجای دریا شد آروم
تا رو به ساحل اومدی بغضی نشست توی گلوم
همون دم بود غربت دنیا شد نصیبم
رو لب گل کرد ناله های امن یجیبم
بلند شو بنگر که شمشیرا رو کشیدن
آخه میدونن بدون تو من غریبم
ابا الفضل ابا الفضل ابا الفضل
کی میگه من نوکرشم حسین کجا و ما کجا
فقط این و خوب میدونم دلم رو برده به خدا
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#التماس_دعا
شب_۱۹_رمضان
دلگویه مازنی
مصیبت_روضه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقدمه :
اون لحظهای که امیرالمومنین (ع) رو از مسجد کوفه به خانه برگرداندند
آقا رو به پسران خود فرمودند: که زیر بازوهای من رو رها کنید تا زینب(س) من را در این حال نبیند زیرا دختر من طاقت ندارد من را در این حالت ببیند
اما زمانی که حضرت زینب(س) پدر را با دستمالی که بر سر بسته بودند دیدند شروع به گریه و ناله و زاری کردند
اما حضرت علی(ع) دختر خود را دعوت به صبر فرمودند و ...
زبانحال حضرت امیرالمومنین (ع) با زینب کبری(س):
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انده برمه نکــن عزیز بابا ای جان زینب
دل ندارمه برمه بکنی بابا " "
دتر ناله نزن به جان زهرا
بابا راحت بیه از درد دنیا
عزیز من نکن ناله و زاری
شه برارونِّ تو هده دلداری
مسه ناله نزن عزیز زهرا
دتر مصیبتها دارنی کربلا
داغ عزیزون و داغ برارزا
ته پیش پرپر بونه ته دتا ریکا
دتر کرببلا دارنی غصهها
ته برار عباسِ دست بونه جدا
زینب بلندی سر کنی تماشا
برار حسین بونه تنهای تنها
دتر شه برمه ره بَوِر کربلا
حسینِ کنار گودالِ قتلگاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعیب_علمدار
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
▪️🎤« دلگویه مازنی شب نوزدهم»
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بمیرم شه بابای نازنینه
مظلومترین بابا روی زمینه
بابا چه راه شونی دس گیرنی دیوار
دوباره تازه بیّه داغ مه مار
اینجوری راه نشو ته غم مه سینه
مره یاد اِنه کوچه ی مدینه
ته تن چه لرزنه زینب ته قروون
سروریش ره خضاب هاکردی ازخون
ته نازنین صدا بهیّه خاموش
جان حسین نکن مره کفن پوش
کوفه آخر ته جا وفا نکرده
غصه نخر مگه زینب بمرده؟
علی اکبراسفندیار
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
391.9K
🌹#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
🌹#سرود
🎤مداح :کربلایی روح الله کمایی
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
🌹#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
🌹#سرود
🎤مداح :کربلایی روح الله کمایی
💫💫💫💫💫💫💫
دیشب گذری کردم ، از کوچه ی میخانه
دیشب گذری کردم ، از کوچه ی میخانه
دیدم همه مستان را دیوانه ی دیوانه
ساقی بلاجویان ، شاداب و لب خندان
می داد به سرمستان ، پیمانه به پیمانه
من بودم و تنهایی ، در حلقه ی شیدایی
دستی ز کرم آمد ناگاه روی شانه
گفتا منشین خاموش ، در محفل ما رندان
برخیز غزل خوان شو ، مستانه ی مستانه
سرمست بخوان «یا هو» ، جای نگرانی نیست
مولاست که می بخشد عیدانه ی شاهانه
برخاستم و خواندم : یا محسن و یا مجمل
ما را بنواز امشب ، ای لطف کریمانه
هو هاتفی از یثرب می گفت : دم مغرب
افطار بفرمایید از سفره ی جانانه
فرمود کسی مولا فرموده بفرمایید
کردند همه طاعت فرمان ملوکانه
چه سفره ی رنگینی گسترده به ایوان بود
بسم الله هنگام افطار «حسن جان» بود
ای خال و خط و چشمت تصنیف دل آرایی
نامت حسَن و حُسنت سرچشمه ی زیبایی
هم قامت تو موزون ، هم صورت تو محشر
پا تا سرت ای مولا مجموعه ی غوغایی
افلاک همی گردد گرد قد و بالایت
رخسارْ جهان افروز ، گیسو شب یلدایی
ای روزی هر روزم وابسته به دستانت
ای کاش که رزقم را همواره بیفزایی
اوّل قمر طاها ، اوّل پسر مولا
اوّل ثمر عشق صدیقه ی کبرایی
ای سفره ی گسترده ، وی رحمت بی پایان
ما را بنواز امشب ، ای رأفت زهرایی
کو حاتم طایی تا پیش تو زند زانو
سالار کریمانی ، تو حاتم طاهایی
ای حِلم خداوندی ، اسطوره ی صبری تو
فرمانده بی لشکر ، سردار شکیبایی
رویای شب و روزم ، خورشید دل افروزم
عمری ست که با عشقت می سازم و می سوزم
ای نام گران قدرت بسم الله قرآن ها
وی جنبش لب هایت آرامش طوفان ها
هر کس غزلی خواند ، در مِدحت تو جانا
می بندد و می سوزد ، دیوان غزل ها را
خورشیدی و چون خورشید سلطانیِ تو محرز
ای سیطره ات حاکم بر سلطه ی سلطان ها
ای میمنه ی هستی در میسره ی چشمت
وی هم چو علی فاتح در عرصه ی میدان ها
در چشم بلا خیزت خون همه خوابیده
ای کشته ی بالفطره از حُسن تو انسان ها
هم عرش تو را خواهد ، هم فرش تو را خواند
پایی بزن ای عرشی ، در گوشه ی ویران ها
لب وا کن و لبّیکی آهسته بگو آخر
مُردند به عشق تو این پاره گریبان ها
در پاسخ این پرسش : الملکُ لِمنْ اَلیوم؟
رو سوی تو می چرخد انگشت سلیمان ها
فریاد زنم محشر از عمق دل مستم
از طایفه ی عشقم تا که حسنی هستم
امشب دل دیوانه بی تاب حسن گوید
با دست تهی چشمِ پر آب حسن گوید
عشق تو خیالاتی کرده است مرا آقا
هر شب دل آشفته در خواب حسن گوید
با رحمت و احسان چشمان پر از خیرت
این عاشق شیدا را دریاب حسن گوید
امشب همه ذرّات هستی حسنی هستند
خورشید ، زحل ، ناهید ، مهتاب حسن گوید
هم غلغله می افتد در جان همه عالم
وقتی لب عطشان ارباب حسن گوید
ذرّات به توصیف اوصاف تو مشغولند
سجّاده و تسبیح و محراب حسن گوید
ای محور بخشایش در ماه عنایت ها
ماه رمضان ربّ الارباب حسن گوید
ای احسن اسماءِ حسنای خداوندی
درحُسن تو می بینم غوغای خداوندی
مجتبی روشن روان
💫💫💫💫💫💫💫
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
مناجات زیبا و حکایت جوان توبه کار _ حجت الاسلام میرزامحمدی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
◻️◼️◻️◼️◻️◼️◻️◼️
تو بصره یه جوونی بود مشهوره به فسق و فجور ، مردم دیگه از دستش به ستوه اومده بودن ، ما چی بگیم ؟ من میگم؛ شما ها رو جسارت نمی کنم ، آقامون از دستمون دیگه به ستوه اومده ... اخه آگه نوکری ،نوکر که اینجور نمیشه ! تو اومدی اربابی کنی ..." نوکر که انقده پیمان نمیشکنه ، نوکر که انقده توبه نمیشکنه ..." مردم از دستش به ستوه اومدن ، خوش به حال اونایی که آخر عمری دیگه توبه می کنن ...حالا چه جوری این واسطه حاصل میشه ، خودش اول الکلامه" روزای آخر که از چشم مردم افتاده بود ، یه جور دیگه توبه کرد ، حق الناس به گردنش نبود ، مادرش رو صدا زد ، مادر" سه تا وصیت بهت می کنم تو که میدونی مردم از من بدشون میاد ،
وصیت اول : وقتی من مردم یه طنابی به پای من ببند ، دور خونه بگردون بگو: "الهی ... هذا عَبْدُکَ الآبقَ" خدایا این بنده ی فراری تو آوردم ..."
وصیت دوم : شبانه دفنم کن ، نمیخوام این مردم زیر جنازه ام ناسزا بگن ، کسی نیاد تشییع جنازه ام لعن و نفرین کنه دل تو رو بسوزونه ...
وصیت سوم : خودت منو تو قبر بزار ، شاید خدا به گیسوان سفید تو رحم کنه منو ببخشه ...."
جوونش از دنیا رفت میخواد به سه تا وصیت عمل کنه ؛ طنابی به پاهای جوونش بست شروع کرد این بدن رو کشون ، کشون دور خونه گردوندن ، هی میگفت خدایا این بنده ی فراریه تو ... (تو هم میتونی بگیا...) دیگه چیزی نمونده به ماه رمضان ... "َأَنَا هَارِبٌ مِنْكَ إِلَيْكَ" امروز اومدم در خونه ی تو ، همین که داشت این دعا رو میکرد یه وقت دید یه صدایی اومد ، یه منادی میگی : "اِنَّ اَوْلِياء اللّه هُمُ الْفائِزُون" مادر چی کارش داری ؟ اون ولی ماست ..." وصیت دوم ، چهار غلام گرفت ، بهشون پول داد ، گفت نیمه شب بدن پسرمو ببرین قبرستان دفن کنید ، نیمه شب اومدن ؛ کسی خبر نداره ، شیخ نجیب الدین از علمای بزرگ بصره س ،میگه شبانه از کنار قبرستان رد می شدم ، به نظر اهل ریاضته" میگه دیدم یه بدنی رو دارن چهار غلام دارن میبرن ، یه پیرزنی هم دنبال بدن داره به سر میزنه ؛ گفتن حتما این بدن رو حتما اینا کشتن ، نیمه شب دارن دفن میکنن کسی خبر دار نشه ، اومدم مانع شدم ، پیرزنه گفت اینجوری نیست ، ظن و گمان بد نبر" این جنازه ی پسرمه ، وصیت کرده نیمه شب دفنش کنم ؛ همچنین وصیت کرده خودم تو قبر بزارمش ، شیخ میگه دلم سوخت بعد از اینکه ماجرای "عبدالآبق" رو شنیدم ، گفتم مادر اجازه بده من خودم دفنش کنم ... بدن رو گذاشتن تو قبر لحد و چیدم ، آخرین قطعه سنگ لحد رو که میخواستم بچینم ، یه وقت دیدم این جون به اذن خدا به زبون اومد ، به من گفت شیخ نجیب الدین ، برو به همه بگو ، خدا اونقده مهربونه ... اونقده آمرزنده س که منو آمرزید ..." شیخ میگه لحد رو چیدم ، گفتم نیمه شبه حتما یه صدایی تو خیالم شنیدم ، با خودم گفتم بزار خودم سوال کنم ، سر رو که پایین آوردم دیدم یه ندایی بلند شد شیخ نجیب الدین چرا حبیب ما رو داری اذیت می کنی ؟ باورت نمیشه ما اونو آمرزیدیم ؟!! امروز این عبد فراری اومده در خونت ... به حق اون آقایی که راوی میگه مثل دهانه ی مشک باز شده چنان اشک از چشمان سید الشهدا جاری بود ... اینجوری با خدا حرف می زد ... ما رو بیامرز ...
الهی العفو ...
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
#مناجات_دعا
#حکایت_توبه_مناجات
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین