eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
365 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🏴 🎤مداح :حاج محمود کریمی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ مدینه شاهدِ شب هایِ خاموشیست این شبها علی چون شمع میسوزد کنارِ پیکر زهرا زِاشکِ خویش بِنوشت این سخن بر تربت پاکش بیا برگرد با من! سویِ خانه ای گلِ زیبا منم شمعُ تویی گل؛ کودکانت همچو پروانه به بزم ماتمت سوزند با یاد تو بی پروا چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان *سرشُ از رویِ مزار بلند کرد یه حالت خواب یه مرتبه بلند شد .. گفت بریم ابن عباس بریم، عرضه داشت آقا کجا! شما گفتی کاش شبها طولانی بشه بشینیم راحت گریه کنیم برا خانم .. گفت بریم حسین داره گریه میکنه .... آقا از کجا فهمیدی گفت فاطمه م گفت .. برو حسین داره گریه میکنه ...* چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان که میخواهند ازمن کودکانِ خسته مادرا *فضه که اومد خونه ی مولا، خانه سلطانِ زمینُ آسمان اومدتو در و دیوار رو نگا کرد دلش سوخت بلدِ کار بود میگه یه ظرفِ گلی رو برداشت علمشُ داشت یه دستی روش کشید یه ذکری گفت اومد خدمت امیرالمومنین ، آقا هیچی تو خونه نیست اگه اجازه بدی من اینو تغییرش دادم، بفروشیم مولا فرمود فضه اگه اینو میخوندی این کارو میکردی ایارش بالاتر نمیرفت گفت چرا اقا! شما هم بلدی ؟! گفت فاطمه م بلدِ حسنینمم بلدن ... آنان ک خاک را به نظر کیمیا کنن.. امر خداست ما اینطوری زندگی کنیم .. دو خط روضه و التماسِ دعا ‌.. دیدن بینِ بچه های فاطمه از همه بیشتر امام مجتبی بی تابه .. یه گوشه از خونه زانویِ غم بغل گرفته .. هر کاری میکنن آروم نمیشه ..آقا ، شما بزرگه بچه های فاطمه ای شما هم باید باباتُ آرام کنی همه داداشتُ و هم خواهراتُ .. اینا هم داغ دیدن آخه چرا اینطوری گریه میکنی فرموده باشد آخه اینا که تو کوچه نبودن ...* بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر او پیش تر رسیدُ رَهم بیشتر گرفت قدم نمیرسید که خود را سپر کنم .. همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم @majmaozakerine
🏴 🏴 🏴 🎤مداح :حاج مهدی سماواتی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ "اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ" شب بود وچشم خفتگان در خواب خوش بود بيدار مردي اشک چشمش آب خوش بود در بي کَسي تنها امیدش را داده از دست نخل و نهالِ نارسش را داده از دست در خاک پنهان کرده خونين لاله اش را آزرده جسمِ يار هجده ساله اش را اشکش به رُخ چون اَنجم از افلاک ميريخت بر پيکر تنها عزیزش خاک ميرخت گويي که مرگِ يار را باور نمي داشت از خاکِ قبر همسرش سر بر نمي داشت می رفت کم کم گُم شود در آسمان ماه چون عُمر يارش عُمر شب را ديد کوتاه بوسيد در دريايِ اشکِ ديده گِل را برداشت صورت از زمين بگذاشت دل را *دید شب داره به آخر میرسه، به زحمت از کنارِ قبر فاطمه برخواست، دست و دامنش رو از خاکِ قبرِ فاطمه تکان داد، صدا زد: زهرا جان! "فَإِنْ أَنْصَرِف فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ" یعنی زهرا اگه دارم میرم از روی خستگی نیست، قبرت باید مخفی بمانه* بگذاشت جانش را در آن صحرا شبانه با پيکرِ بي جان روان شد سوي خانه آن خانه اي کز دود آهش بُد سيه پوش در آن چراغ عُمر يارش گشت خاموش آنجا که خاکش را به خون آغشته بودند هم آرزو هم شاديش را کُشته بودند آنجا که جز غمهاي عالم را نميديد در هر طرف ميگشت زهرا را نميديد صبح آمد وشب خفتگان جَستند از جا آماده بعد از دفن بر تشييع زهرا در بین ره مقداد آن پیر جوانمرد همچون علی در غیرت و مردانگی مَرد فریاد زد کی چشم دلهاتان همه کور در ظلمت شب دفن شد آن آیت نور *دیشب علی بدنِ فاطمه اش رو غریبانه برداشت، دفن کرد...* او بود از جمع شما بیزار بیزار او دید از خیلِ شما آزار آزار *آی نانجیبا! تا تونستید زهرا رو اذیتش کردید، جسارت کردید، حالا برا تشییعِ جنازه اش اومدید؟* ثانی دوباره زخم مولا را نمک زد مقداد را چون بانویش زهرا کتک زد *مقداد روی زمین افتاد، شروع کرد گریه کردن، گفتن: مقداد! تو مردِ جنگی، پهلوانی، چرا با یک سیلی خوردن گریه میکنی؟ مقداد فرمود: برا خودم گریه نمی کنم، برا اون خانومی گریه می کنم که از این نانجیب سیلی خورده، عجب دستِ سنگینی داره...* خون بر دلِ زار امیرالمؤمنین شد زیرا غلامِ پیر او نقش زمین شد حاج غلامرضا سازگار *امیرالمومنین تو خونه نشسته، اومدن گفتن: یاعلی! چرا نشسته ای؟ میخوان قبر فاطمه رو نبش کنند، به بدنِ فاطمه ات نماز بخونن، خدا میدونه این خبر با دلِ علیِ مرتضی چه کرد، پارچه ای که توی جنگ به سر می بست، به سرِ مبارکش بست، شمشیرِ برهنه برداشت، مثل شیرِ غضبناک اومد، گریبانِ دومی رو گرفت زمین زد، نوشتن چیزی نمونده بود جان از بدنِ نحسش بیرون بیاد، علی فرمود: چه کنم مأمورِ به صبرم، رهاش کرد، فرمود: اگه دست به یکی از این صورتِ قبرها بزنید، زمین رو از خونِ شما رنگین میکنم، دیدن این علی، علیِ میدانِ بدرِ، علیِ میدانِ اُحُدِ، علیِ امروز، علیِ خیبر گشاست، دیگه اون آقایی نیست که مقابل چشمش فاطمه اش رو بزنن، دستش بسته باشه چیزی نگه... همه برگشتن و رفتن، علی از دور یه نگاه به قبرِ فاطمه اش انداخت، فاطمه جان! علی زنده باشِ و به قبرت هم جسارت کنند؟ نه! آی حسینیا! امروز شماها بگید: علی جان! نتونستید ببینی یه عده جسارت کنند به قبرِ فاطمه ات، حق هم همین بود آقا! اما کجا بودی کربلا؟ حُسینت رو کُشتن، بعد از شهادتش به بدنش هم جسارت کردن"وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی" با سُمِ اسبان بدنش رو پایمال کردند. ای حسین!... @majmaozakerine
🏴 🏴 ✍شاعر:علی حاجیان فر یکشنبه_۲۶ آذر_سال ۱۴۰۲ 😍😍😍 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ یادتو واسه / دل من تسکینه سنگ عشقت رو / میزنم به سینه دلخوشیم هستی / آخه مادرمی زهرا کسی رو جز تو / ندارم واللهه سربراهم کن / تا نرم بیراهه هوامو داری / سایه سرمی زهرا چقد بی بی جان/ تو کرم داری توی دلهایِ/ ما حرم داری تویی قلب تپنده ی شیعه به دنیا واجبه / احترامه تو بهشت خدا خورده به نام تو تویی تاریخ زنده ی شیعه حیا و عفت با / فاطمه معنا شد جهاد گریه به اشک فاطمه امضا شد به عالمی فهموند / طریق حق اینه که مرگ سرخ به از زندگی ننگینه @Mashghe_haram ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢سلام الله علیک/مادرم یازهرا💢 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ✍ 📝 اسم تو حرزِ /بازوان حیدر میبوسه دستت / رو خود پیغمبر اجازه دادی / به شما بگم مادر ماه زیبای /شب تارم زهرا با تو خوبه این / روزگارم زهرا اجازه میدی / قربونت برم مادر بدون نور تو / دنیا تاریکه صدا ناله ی من/ به تو نزدیکه تویی عشق معظمه شیعه اگه اینجام الان / تو صدا کردی مادرونه واسه ی / ما دعا کردی تویی خط مقدمه شیعه فاطمه سردارِ / قیام امروزه که اشک و ناله‌ی مظلومیت ستم سوزه فاطمه ی زهرا / مدافع دینه بقاء مکتب ما با فاطمه تضمینه 💢سلام الله علیک/مادرم یازهرا @majmaozakerine
س ⚘ : به سمت گودال از خیمه ستاره میبارم قمر ندارم من به من نگید مادر پسر ندارم من ⚘ام البنینم وای جسم عزیزم رو چه زیر و رو کردند به پیکر عباس نیزه فرو کردند ⚘ام البنینم وای وقتی به خاک افتاد علقمه شد بی تاب تا مشک آبش ریخت شد از خجالت آب ⚘ام البنینم وای کجاست علی اصغر رباب پریشونه گهواره خالی و لالایی میخونه ⚘ام البنینم وای ای کاروان با این دلم چها کردی سه ساله ی ما را چرا نیاوردی ⚘ام البنینم وای شد خیمه ها غارت وقتی علمدار رفت ناموس آل الله تو کوچه بازار رفت ⚘ام البنینم وای شنیده ام زینب زد دست غم بر سر از داغ اون گودال از دست اون خنجر