#سبک_زمزمه_واحد_طفلان_حضرت_زینب_س
#شب_چهارم
#محرم
🏴بند اول:
تاوان عشقت رو با جون و دل میدم
تو زندگیم پای تو از چیزی نترسیدم
قربونیامو رد نکن ای نور امیدم
آماده میشن واسه میدون به عشق تو
شونه میزنم به موهاشون به عشق تو
حتی میرن تو دریای خون به عشق تو
نمیتونن طاقت بیارن
ببین چقدر چشم انتظارن
مگه میشه تنهات بذارن
🏴بند دوم:
شکر خدا امروز حاجت روا میشن
شکر خدا تو راه تو دارن فدا میشن
شکر خدا قربونی خون خدا میشن
مثل اکبر ارباً اربا شن فدا سرت
زخمی سر نیزه ها باشن فداسرت
سهم گرگای این صحرا شن فدا سرت
میگم با اشک بی امونم
فداسرت دوتا جوونم
درد و بلای تو به جونم
🏴بند سوم:
شاگردای درس غیرت عباسن
بیغیرتیِ مردای شامی رو میشناسن
رو حرمت اهل حرم مثل تو حساسن
تا نبینن تو بازار میرم بذار برن
تو کوچه با حال زار میرم بذار برن
بین اون همه آزار میرم بذار برن
بذار برن شامو نبینن
طناب دستامو نبینن
تلخی دشنامو نبینن
#شعر: محمدحسین مکارم
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_عبدالله_ع
#شب_پنجم
#محرم
🏴بند اول:
موندن برام سخته میخوام برم عمه
میخوام برم حتی اگه بره سرم عمه
میخوام منم بشم مدافع حرم عمه
می بینی عمو جونم تنهاس باید برم
می بینی توی گودال غوغاس باید برم
انگار سر کشتنش دعواس باید برم
دستت رو از دستم جدا کن
از این قفس منو رها کن
عمه برام خیلی دعا کن
🏴بند دوم:
از بس که زخم خورده داره میره از حال
پا می کشه روی زمین تشنه تهِ گودال
مثل تن قاسم تنش داره میشه پامال
داره تیر و نیزه می باره از آسمون
انگاری پهلوشو می گیرن همه نشون
عمه دیگه ندارم طاقت نگو بمون
بمونم و عمو نباشه
جلو چشام سرش جدا شه
تنش روی زمین رها شه
🏴بند سوم:
عمو به زحمت تا این جا دویدم من
مردم هزار بار توی راه تا که رسیدم من
یک لحظه بین ازدحام بابامو دیدم من
داد میزنم حرمله هم با خبر بشه
نمیذارم که عمو جون بی سپر بشه
عبدالله اومده تا واسش پسر بشه
زخمی تر از زخمی عمو جون
تنها تر از تنها تو میدون
خیلی پریشونی پریشون
#شعر: میلاد صلاحی
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_قاسم_ع
#شب_ششم
#محرم
🏴بند اول:
زود اومدم اما از مرکبا دیر تر
قاسم تو اکبرتر شدی من هم شدم پیرتر
اونجا زمین گیر بودم و اینجا زمین گیر تر
خون دلهاتو ریختی توی خودت عمو
داغ باباتو ریختی توی خودت عمو
اربا ارباتو ریختی توی خودت عمو
شبیه قلب مجتبایی
اومد سرت عجب بلایی
از زیر پوست جدا جدایی
🏴بند دوم:
چی شد تنت قاسم کو استخونات کو
پهلو به مادر میزنی با زخمای پهلو
شکسته نه باید بگم که خورد شده بازو
حالا تو با مادر همدردی مثه بابات
توی نوجوونی هم مردی مثه بابات
سینه ات رو از روضه پر کردی مثه بابات
چقد شدی شبیه بابات
میریزه خون از کنج لبهات
عمو فدای قدو بالات
🏴بند سوم:
میگیرمت قاسم کم کم تو آغوشم
زخمات نمیذاره بیای محکم تو آغوشم
گرفتمت عمو مث جونم تو آغوشم
باید که تورو خیلی آروم بلند کنم
اهلی من عسل رو مثل موم بلند کنم
با اینکه نا نداره زانوم بلند کنم
ببخش که بوریا ندارم
حتی دیگه عبا ندارم
برای رفتن پا ندارم
#شعر: احسان نوری
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_علی_اصغر_ع
#شب_هفتم
#محرم
🏴بند اول:
گریه نکن بابا حالت میشه بدتر
خیسه چشات خشکه لبات ای آیهی کوثر
الآن برات میگیرم آب نخواب علی اصغر
الآن دیگه میرسیم میدون طاقت بیار
شایدم که بباره بارون طاقت بیار
چند قدمِ دیگه بابا جون طاقت بیار
اینا با تو کاری ندارن
شاید برا تو آب بیارن
مرهم روی دلم بزارن
🏴بند دوم:
فکرش برام سخته که جای آب دادن
رو دست من گریه هاتو با تیر جواب دادن
پرپر زدی خندیدن و منو عذاب دادن
با این حنجر پاره پاره چیکار کنم
نمونده واسم راه چاره چیکار کنم
فکرت راحتم نمیذاره چیکار کنم
از داغ این گلوی پُر خون
حیرون شدم تو این بیابون
خیلی پریشونم پریشون
🏴بند سوم:
هر جوری بود بابا جسمتو پوشوندم
با دست و پای بی رمق واست نماز خوندم
قبر کوچیک داغ بزرگ بدجوری سوزوندم
خوابیدی چه خواب شیرینی بخواب علی
دیگه خواب بد نمیبینی بخواب علی
تو قلبمه داغ سنگینی بخواب علی
چه خون دلهایی که خوردم
تا که تورو به خاک سپردم
کاشکی منم باهات میمردم
#شعر: محمدجواد ابوتراب زاده
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_علی_اکبر_ع
#شب_هشتم
#محرم_۱۴۰۰
🏴بند اول:
آروم قدم بردار ای آروم جونم
میخوام که خوب نگات کنم اما نمیتونم
راه نگام بسته شده از چشم گریونم
سخته واسم از تو دل کندن ولی برو
میدونم راه تو میبندن ولی برو
میدونم به گریم میخندن ولی برو
خسته نمیشم از تماشات
بابا فدای قدوبالات
علی برو خدا به همرات
🏴بند دوم:
بابا رو با زخمات به گریه میندازی
دشمن هزار تا ضربه زد اما نشد راضی
ریخته تنت تو کربلا چه روضه ی بازی
با این تسبیح دونه دونه چیکارکنم
با این جسمی که غرق خونه چیکار کنم
با اعضایی که جا میمونه چیکارکنم
چیکارکنم بهم نریزی
نمونده از تن تو چیزی
نداره این روضه گریزی
🏴بند سوم:
مثل گل لاله پریر شد بابا
یک تنه یک لشکر شدی بیشتر شدی بابا
اکبر به میدان رفتی و اصغر شدی بابا
جسمتو رو عبا میچینم یکی یکی
علی اکبرهامو میبینم یکی یکی
میبوسم میزارم رو سینم یکی یکی
این جور شاید آروم بگیرم
بی تو از این زمونه سیرم
ای کاش کنار تو بمیرم
#شعر: ایمان عاقل و احسان نوری
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سبک_زمزمه_واحد_حضرت_عباس_ع
#شب_نهم
#محرم
🏴بند اول:
صاحب علم پاشو پشت و پناه من
قدم شده مثل هلال ای قرص ماه من
تا جسم تو کم شد دیگه کم شد سپاه من
چشم و چراغ دلم بودی چشمت زدن
چش روشنیه حرم بودی چشمت زدن
تو یک تنه لشکرم بودی چشمت زدن
پاشو ببین با چشم گریون
همه تو خیمه ها هراسون
گره زدن به معجراشون
🏴بند دوم:
دست بریدت رو دیدم سر راهم
پای شریعه پیکرت پاشیده شد از هم
مثل علی اکبر شده جسم تو هم درهم
دشمنا میخندن به اشک چشای من
میسوزه علقمه از سوز صدای من
دیگه نمونده راه چاره برای من
تو رو تو خاک و خون که دیدم
خدا میدونه چی کشیدم
کنار پیکرت خمیدم
🏴بند سوم:
ماه بنی هاشم آخر زمین خوردی
فرقت شکست مثل بابا حیدر زمین خوردی
بازوت شکست انگار مثه مادر زمین خوردی
تا دیدم افتادی روی خاک پشتم شکست
تیر سه شعبه اومد راهِ نگاتو بست
چشم تو مثل قلب زینب به خون نشست
عزیز برادرم بلند شو
امید خواهرم بلند شو
تموم لشکرم بلند شو
#شعر: حسین نوری
#سبک: محمدرضا محمدی و احسان نوری
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین