eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
379 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
. بند اول: خونه چرا شرر گرفته پرستوی من پر گرفته من شب غسلت تازه دیدم پهلوت به میخ در گرفته سخته که ویرونی ببینم چشماتو بارونی ببینم باور نمی‌کردم یه روزی لباستو خونی ببینم آه ای عزیزم/ بی تو مریضم چه جوری آب روی کبودی هات بریزم؟ شکست غرورم/ سنگ صبورم چه جوری خون روی دیوارو بشورم؟ بند دوم: تو شعله ها بال و پرت سوخت میون آتیش معجرت سوخت کاشکی نمی دیدم با چشمام آخ که چقد موی سرت سوخت کاشکی منو لحد بگیرن به باد حرف بد بگیرن ولی نباشم که ببینم چادر تو لگد بگیرن حالم خرابه/ دنیام سرابه حسین تو شبا همش تشنه میخوابه دنیام چه تاره/ دل بی قراره شب عروسی زینبت مادر نداره بند سوم: وقتی حسن ماتم گرفته انگار همه عالم گرفته تو مشت دستاش میبینم که یه چیزی رو محکم گرفته تنش رو زار و خسته دیدم چشماشو نیمه بسته دیدم میون خواب تو مشت دستش گوشواره ی شکسته دیدم باز چه خبر بود/ چه دردسر بود یه نانجیب تو کوچه ها دنبال شر بود به قلب ما زد/ چه بی هوا زد تو روز روشن یه زنو تو کوچه ها زد مظاهر کثیری نژاد✍ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بی هوا خوردم اولین سیلی رو من از شعله ها خوردم آسمون نمی بارید کوچه ها پر از مه شد پیش من غرور حسن زیر دست و پا له شد شعله پا شد از جا و دست به چادرم انداخت بی حیا طنابش رو دست شوهرم انداخت پره معجرم سوخت همه پیکرم سوخت آخ الهی که خیر نبینن دل شوهرم سوخت امون امون ای دل شعله ور بودم میدونستن بی معرفتا پشت در بودم یک نفر بودم چهل تا مرد بی حیا یک نفر بودم خونمو توی شهرم رو سرم خراب کردن من رشید بودم اما پیکرم رو آب کردن چشام هی می باره تمومی نداره چشم رو هم میذارم اگه غم محسنم بذاره امون امون ای دل بارمو بستم دو سه ماهی میشه که دیگه از همه خستم سینه پر درده نفسم از سینه میره وبرنمیگرده زینبم بیدار مونده توی تب که میسوزم پیرهن حسینو با آه و ناله میدوزم میبینم غروبی که زینبم پریشانه پیرهن حسینم نیست روی خاکا عریانه دیده هام یه دریاست فکر روز فرداست کاش نباشم اون لحظه که تنش زیر سُم اسباست امون امون ای دل ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
239.1K
زمزمه شهادت حضرت زهرا (س) نگار باوفای من همدم باصفای من گل کبود یاسمن مگو زرفتنت سخن خزان مکن بهار من مرو مرو تو فاطمه ٣ ___________________ منم زبعد تو غریب شوم غمین وبی شکیب تو بوده ای پناه من شنو فغان وآه من مکن غروب ماه من مرو مرو... ____________________ گشا دو دیده جان من عزیز مهربان ما کمی نما تو گفتگو بار دگر علی بگو ای به سرایم آبرو مرو مرو.. _______________________ مادر کودکان من گرمی خانه مان من فتادنت به پشت در فتاده بر دلم شرر شکسته از علی کمر مرومرو.. شعر :اسماعیل تقوایی
259.6K
زمزمه ونوحه شهادت حضرت زهرا(س) یار جوان حیدر روح و روان حیدر حرمت تو شکسته رفته توان حیدر فاطمه جان، ای که مرا چو گوهری پیش چشمم، میان دیوار ودری علی را در بند عدو می نگری فاطمه جان ای گل بی مثال من، فاطمه جان ای گل بی مثال من فاطمه جان ای گل بی مثال من۲ _______________ تو ای تمام هستم شرمنده تو هستم تو غرق خونی ومن بسته شده دو دستم آیه آیه، شدی تو کوثر علی شدی پرپر گل معطر علی ناله داری تو در برابر علی فاطمه جان.... _________________ تویی میان بستر منم غمین ومضطر مزن تو حرف رفتن امانت پیمبر گر عزیزم، تو ترک مرتضی کنی حیدر را به سیل غم رها کنی کودکانت به غصه مبتلا کنی فاطمه جان..... __________________ غسل تنت شبانه دفن تو مخفیانه میان خاک قبرت گشته دلم روانه ای خدایا، بدون زهرا چکنم بی حبیبم بهر تسلا چکنم در مدینه غریب وتنها چکنم فاطمه جان... شعر:اسماعیل تقوایی سبک:سرزمین من
فاطمه الزهرا(س) نه سال مرا همدم وهمخانه توبودی آبادگر این دل ویرانه تو بودی نه سال کنارت همه ایام، خوشی بود آرامش جان من وجانانه تو بودی انسیه ی حوریه ی در خانه حیدر ای فاطمه جان، کوثر بی متل پیمبر * * *. * نه سال زمین بود به مانند بهشتم آمیخته شد مهر تو با طبع وسرشتم نه سال علی فاطمه و فاطمه حیدر من نام تو بر سردر قلبم بنوشتم امید علی در همه احوال تو بودی من طائر واز بهر علی بال تو بودی * * * * ازبعد پیمبر تو شدی پشت وپناهم بودی به طرفداری من کل سپاهم افسار رها کرده سگی زد به تو سیلی در خانه به نیلی رخت افتاد نگاهم ای وای از آن لحظه وآن چادر خاکی وای از حسن کوچکِ در حال تباکی * *. * * ای وای از آن لحظه که در روی تو افتاد از ضربه ی در لطمه به پهلوی توافتاد شش‌ ماهه ی تو در ره اسلام فدا شد هرآنچه بلا بود رهش سوی تو افتاد دستان علی بسته وچشمان علی تر قرآن سخنگو شده شرمنده ی کوثر *. *. *. * ای تیر غمت را دل حیدر نشانه شد بستر بیماری تو پهن به خانه ایام خوشی من وطفلان بسر آمد از دیده ما اشک غمت گشت روانه کردی تو سرانجام می قرب خدا نوش مرگ آمد و بگرفت تو را سخت درآغوش * * * * بی تو چکنم ای گل یکدانه ی حیدر جان دادی وجان علی ات رفت زپیکر طفلان تو در هجر تو گیرند بهانه ای یار جوانمرگ علی،یاس پیمبر برخیز وببین فاطمه جان قد کمانم برخیز وببین هجر تو بردست توانم *. *. * تابوت تو را غمزده بر دوش ببردم انگار که صد بار شدم زنده و مردم بودی تو امانت زپیمبر به بر من در قبر تورا باز بدستش بسپردم از بعد تو بودن نبود باور حیدر دارم طلب صبر خود از حضرت داور شعر:اسماعیل تقوایی
یا فاطمه الزهرا(س) عصمت ا... و دری سوزان،وای از بیکسی پشت در افتاده او نالان، وای از بیکسی یک زن تنها، چهل نامرد، وای از بیکسی میخ سوزان. زخم، آه ودرد، وای از بیکسی فاطمه(س) ، فریاد یا بابا، وای از بیکسی زینب گریان و وا اُمّا، وای از بیکسی گل شکسته، غنچه اش پرپر، وای از بیکسی آیه آیه، سوره ی کوثر، وای از بیکسی دست بسته حیدر کرار، وای از بیکسی اشک او غلطیده بر رخسار، وای از بیکسی ذوالفقار وشرم از زهرا، وای از بیکسی پهلوانی یکه وتنها، وای از بیکسی خانه ای وبستری مادر، وای از بیکسی روزهای غصه ی حیدر، وای از بیکسی روز وشب، زهرا واشک وآه، وای از بیکسی شکوه هایش بر رسول ا..، وای از بیکسی عاقبت جان دادن زهرا، وای از بیکسی غسل او با حیدر واسما، وای از بیکسی غربت وتدفین او در شب، وای از بیکسی روز وصل اَب و ام اَب، وای از بیکسی شعر:اسماعیل تقوایی
یا فاطمه الزهرا(س) تنور خانه مان سرد است زهرا دل حیدر پر از درد است زهرا ندارم بی تو من پشت وپناهی علی را غم هماوردست زهرا سلامم را دگر پاسخ نگویند مدینه پر ز نامردست زهرا چه سازم با با غم ودرد یتیمان رخ اطفال تو زردست زهرا چه دشوار است بی تو زندگانی دلم از زندگی سرد ست زهرا دمی بر خیز وبین داغ فراقت چه کاری با علی کردست زهرا شعر:اسماعیل تقوایی
چون در مدینه بر دری آتش زکین افتاد با ضربه بر در، پشت آن زهرا زمین افتاد فریاد یا پیغمبرا بر آسمانها رفت انگار از انگشتر خلقت نگین افتاد او کوثر دین بود وبا این ظلم بر بانو گویا که صدها لرزه بر ارکان دین افتاد بود او سفارش کرده ی پیغمبر اسلام افسوس گیر مردمی خوار ولعین افتاد پهلوی زهرا زیر بار ضربه خونین شد ای وای من، باری ز بانویی وزین افتاد جان‌ها بسوزد از برای حیدر مظلوم با دیدن زهرای خود زار وغمین افتاد اندر هجوم لشگر جهل وستم آنجا اطفال او را اشک خونین از جبین افتاد از آنزمان با خاطرات آتش و آن در زین واقعه آتش به جان مومنین افتاد شعر :اسماعیل تقوایی
یا زهرا(ع) ای درد وبلای تو به جانم زهرا بیمار غمین وناتوانم زهرا نالانی وناله ات شرر برجانم جانان من، ای روح وروانم زهرا آن تیر دعای تو برای مرگت انگار خورد بر استخوانم زهرا زاندم که بدیدمت به پشت آن در شرمنده وزار وقد کمانم زهرا در بستری وشمع وجودت سوزد گرد تو علی وکودکانم زهرا من که یل خیبر، یل خندق بودم از دست بداده ام توانم زهرا مگذار که حیدر تو تنها بشود ای حامی خوب ومهربانم زهرا اطفال صغیر تو همه گریانند ای همسر و مادر جوانم زهرا شعر:اسماعیل تقوایی