#به_وقت_شعر...✨
آنجا کنار پنجره بر روی میز، گل
بر چهرهاش طراوت لبخند ریز، گل
عادت نکردهبود به دستان هیچکس
بیاعتماد و خسته و مردمگریز، گل
دنیا همیشه دیده که کجدار رفتهاست
اما به او نگفته که در خود مریز گل!
یک شب که باز ماند همان پنجره، نسیم
آمد کنار شاخهیگل، سینهخیز... گل،
لرزید از تجسم دستی به شانهاش
با حس خوب عشق ولی در ستیز، گل
آن شب نسیم گفت به او:«دوست دارمت»
با شرم و شوق و شعر به او گفت نیز، گل
در زیر برگهای تر و تازه گم شدند
هرقدر داشت روی تنش خارِ تیز، گل
#فاطمه_مهدیان
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨