eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
راستی !...🙃 سلام 💝 صبحتون معطر به عطر و یاد حاج قاسم و .... شهدا🕊✨
『حـَلـٓیڣؖ❥』
_ رفقای جان .. عزیزان دل ... بحث امروز در رابطه با شعار ساله! تولید دانش بنیان ، اشتغال آفرین😎🖤 هم
مثالی که برای ابیاری در کشاورزی زدیم که همین ابیاری قطره ای هستش که فکر کنم کلاس پنجم خوندیم😄🌿
(:" __________________ برایِ‌پرواز‌کردن‌باید‌ چیز‌هایی‌رو‌که‌لازم‌نداری‌ بزاری‌این‌پایین‌بمونه چون‌بارِتو‌سنگین‌میکنه 🕊رفیق شهیدم 🕊 @hlifmaghar313
😂✨سوار شید بریم
714809091_-214154.mp3
5.58M
💠 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 🔹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَهِ النُّبُوَّهِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَهِ ... 🔸 خواندن این صلوات به صورت روزانه در ماه شعبان هنگام ظهر توصیه شده است. 👈 مشاهده متن : Meysammotiee.ir/files/other//SalavatShabaniyeh1.jpg 👈 دسترسی به مجموعه ادعیه و مناجات های ماه مبارک شعبان : Meysammotiee.ir/media/555
این خبر را برسانید به سفیانی ها وای از مشت گره کردی ایرانی ها😎
•••{🥀♥️}••• یادے میکنێم از (شهیدحمیدرضا‌فاطمی) شهید‌حمیدرضا‌فاطمی تولد⇦ ۱‌۳۶‌۵‌.‌۲‌.‌۱۹‌ شہادت⇦ ۱‌۳‌۹‌۴‌.‌۸‌.‌۹‌ محل‌شہادت⇦ حلب محل‌دفن⇦ گلزارشهدای‌اهواز وضعیت‌تاهل⇦ متاهل‌باسه‌فرزند شهادت⇩ آقا حمیدرضا صبح روز شنبه نهم آبان ماه 1394 مقارن با 17 محرم‌الحرام سال 1437 هجری قمری در دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) در استان حلب سوریه به شهادت رسیدند. @hlifmaghar313
و این فرد ِجلاد فرمانده شماست😐💔😂 من مریض بشم این خوشحال میشه😐😂✋🏻
بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری...•♥︎• امام‌حسین؏..
شب‌بخیر....💜•°•💚
ساعتت رو کوک کن برای نماز صبح ...🌥 نماز شب باشه که چه بهتر🌘 ... شهدا با این چیزا شهید شدنا !!! ❗️مواظب باش برادر من ❗️ ✨شب خوش✨✨
༺ذکـرروز‌یڪشـنبـہ🌻 ۱۰۰مرتـبہ‌ یـاذَالـجلال‌والاکرام🍃 اے‌صاحـب‌شکوه‌وبـزرگوارے༻🤍
به قول احمد شاملو: اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست. سرت را بالا بگیر و لبخند بزن. 👀👥 فهمیدن احساس، کار هر آدمی نیست! @hlifmaghar313
با بهاران روزی نو می­رسد و ما همچنان چشم به راه روزگاری نو. اکنون که جهان و جهانیان مرده­‌اند، آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سر رسد؟! 🚶‍♂ و یحی الارض بعد موتها...🌿 @hlifmaghar313
『حـَلـٓیڣؖ❥』
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ #رمان‌‌_انلاین‌‌ #راه‌_عاشقی♥️ #قسمت_هشتاد_یک کمال علیرضا
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ حدیث از خواب بیدار شد... محمدحسین و علیرضا سریع به سمتش رفتند.. - خوبی حدیث؟! - آره خیلی بهترم... - برا دلخوشی ما نگو.. واقعا حالت خوبه؟ حدیث چپ چپ نگاهشون کرد.. - بچه این شما..؟! میگم خوبم دیگه... بابا شما نمی‌شناسید منو؟ مریض بشم دو روزه خوب میشم.. - انصافا این یکی رو راست میگه.. - ولی احتیاط شرط عقله.. فعلا شما در مراقبت های ویژه می‌مونی تا حالت خوب بشه... - چشم دکتر جان.. - عمو کجاست؟! - الانه که برسه... حدیث به چهره محمدحسین دقت کرد.. - چیه خانم دید میزنی؟ - لوس نشو تو چرا نخوابیدی تا الان؟ - دیگه خوابم نبرد.. - الان خوابت میبره.. پاشو برو اتاق بخواب.. - باشه بابا الان اذانه.. - اذان سه ساعت دیگه ست.. برو بگیر بخواب.. با اصرار حدیث محمدحسین رفت به اتاق تا بخوابه... همین لحظه کمال رسید... - سلام عمو.. - سلام.. محمدحسین کجاست؟ - خوابه.. - الان؟ - تا صبح بیدار بوده... - چرا؟ حدیث همه چی رو توضیح داد.. - الان خوبی؟ - آره عمو خیلی بهترم.. تا شب خوب میشم.. چه خبر از اداره؟ پرونده چطور پیش میره؟ کمال توضیحات لازم رو در باره پرونده و عملیات ها داد... اما نگفت که تو تیم نفوذ دونفر از خانمها هم هستند... همینطور مشغول صحبت بودند که گوشی حدیث زنگ خورد.. - مامانه.. ببخشید من اینو جواب بدم میام.. - سلام برسون.‌.. حدیث به اتاق رفت تا جواب بده.. - بابا.. به نظرم بهتره به حدیث بگیم که دونفر از نیروهای نفوذ خانم هستند.. حدیث دختر منطقیه و میتونه قبول کنه... از طرفی.. بالاخره اون داره روی این پرونده کار میکنه... و طبیعتاً باید از همه چیز خبر داشته باشه.. حتی اگه خلاف خواسته قلبی‌ش باشه.. - نمیدونم.. اما شاید حق با تو باشه.. لزوما نباید حدیث جز نیروهای نفوذی باشه... علاوه براینکه الان مریض هم هست... - حدیث رو من میشناسم.. اگه بخواد بیاو زمین و زمان رو به هم میدوزه تا موفق بشه.. کمال لبخندی زد.. - حدیث... حدیث... باورم نمیشه حدیث همون دختر کوچولوی هست که شما دوتا رو مجبور میکرد باهاش خاله بازی کنید... صبح تا شب با عروسک هاش بازی می‌کرد.. حالا همون دختر.. الان میخواد بیاد وسط داعش.. به خاطر اینکه بچه‌های دیگه هم بتونن مثل کودکی اون تو دنیای بچگی خودشون غرق بشن و بدون ترس و وحشت از بچگیشون لذت ببرند.. همین لحظه حدیث از اتاق بیرون اومد... - کیا از بچگی‌شون لذت ببرند؟ - حدیث بیا اینجا بشین... - یه مطلب دیگه مونده.. - چی؟ - از اون شش نفر دو نفرشون خانم هستند.. ما خیلی تلاش کردیم تا خانمها رو وارد دم و دستگاه داعش نکنیم.. اما این تنها راهه.. - الان نیروهای نفوذی کیا هستند؟ - مرتضی..مهدی..علیرضا..من.. - از خانمها؟ - فعلا زینب.. - خب نفر دوم منم دیگه.. - این دفعه رو نه.. •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌
https://EitaaBot.ir/poll/lnue?eitaafly دوستان لطفا همه این نظرسنجی رو انجام بدید😊❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نالہ‌و شکوه حرام است بر عشاق، ولۍ از فراق تو شکایت نکنم، میمیرم :)🥲💔 @Hlifmaghar313