eitaa logo
حضرت‌سه‌ساله🖤
242 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
25 فایل
بسم‌الرب‌رقیه‌بنت‌الحسین«ع» تاریخ شروع1402/09/11 کانال وقف‌حضرت مادر و رقیه خاتون سلام الله عیله✨ پناه حرفاتون:https://harfeto.timefriend.net/16942429823828 مدیر کانال:https://eitaa.com/Unbrreakablle کپی:صلوات برای ظهور جایز✓🌱 همسایه ‌جان: @Hasanjanm118
مشاهده در ایتا
دانلود
‏إن شعرتَ إنَّ قلبكَ صار خرابة، اِبكِ للحُسين! اگر احساس کردی دلت‌‌ تبدیل به خرابه شده، برای حسین علیه‌السلام گریه کن..♥️
‌ چرا تو کار بقیه دخالت میکنی؟ مگه منو تو قبر شما میذارن؟ خانم/آقا سرت تو کار خودت باشه؟ کجای اسلام گفته فضولی کنی؟ جواب اینا رو پیامبرمون دادن👆👆👆😊 یه حدیث کاربردی😎🧡 نشر بدید همه بخونن‌ ˹➜@Ho3einjanm
/‍ ♦️نهم مرداد ۱۲۸۸  یکی از عجیب ترین حوادث تاریخ ایران بوقوع پیوست ♻️ پس با هم این حادثه تکان دهنده رو مرور میکنیم تا اگاه شویم و نه عبرت ایندگان ‼️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری (۹ مرداد ۱۲۸۸)، کیفیت غسل و کفن و دفن ...😭😥‼️ در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد . هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا شاشید! ▪️تحویل جنازه عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند . یپرم راضی میشود و می گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشه‌ای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند. ▪️جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد. بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم. سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم. یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند. صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچ‌کاری کردیم. ♦️دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم. 🏴 کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشت‌دیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. از گوشه و کنار پیغام می‌دادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال می‌افتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان. 🕌حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش  مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست. همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم. شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبره‌ای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت. و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است . 📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید& نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲ - کانال
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۳_۰۷_۲۵_۲۳_۰۷_۵۹_۳۵۴.mp3
9.29M
باشه دنیا خاکت‌بسر‌ که‌دنیامو‌گرفتی ..💔 کربلایی جوادمقدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️تلنگر چقدر به خواسته های رهبرمون عمل کردیم⁉️ روح الله زم، دشمن جمهوری اسلامی میگه ما ۱۸ ساعت در شبانه روز علیه انقلاب فعالیت میکردیم🤦🏻‍♂️ ولی متأسفانه سنگر های انقلاب که مساجد هستن فقط هنگام اقامه نماز درشون باز هست😞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خمینی(ره): "می‌دانید شیخ فضل الله را کی محاکمه کرد؟ یک ملّای زنجانی حکم قتل را صادر کرد! وقتی معمم مهذب نباشد فسادش از همه کس بیشتر است!!" ______________________
34.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمانیکه امام حسین ع به کربلا رفت مهرماه بود اون تایم اصلا هوا گرم نیست و عطش و گرما در کربلا نبوده!! پس هر چی میگن دروغه😳 دلیل دیگشون برای دروغ بودن اینه که کودک شش ماهه اصلا گردن نداره که بخوان تیر بزنن به گردنش😔😡 شاید این شبهات امروز رو از آتئیست ها هم شنیده باشید👆👆
رضاخان وقتی هنوز به سلطنت نرسیده بود و لباس وزیر جنگی به تن داشت، خود بانی و برگزار کننده‌ی مراسمات عزاداری و روضه بود. عبدالله مستوفی مورخ دوران قاجار در این‌باره می‌نویسد: روز عاشورا، دسته‌ی سربازان قزاق، همراه با -رضاخان- وزیر جنگ براه افتاد و در بازار و تکایا با سایر دسته‌ها همراه بود. من شب ۱۱ محرم به مسجد ترک‌ها رفتم، دستجات مختلف هر یک آمده، نوحه‌ی شام غریبان را می‌خواندند و می‌رفتند. یکدفعه متوجه شدم دسته‌ی سربازان قزاق وارد تکیه شدند. رضاخان جلوی آن‌ها بود. آن‌ها با بازوبندهای مشکی و سر برهنه، هر یک شمعی به دست گرفته و نوحه‌ی «گلمیشوخ أی شیعه لر» را افتان و خیزان می‌خواندند. -پیش خود گفتم- رضاخان و شام غریبان؟؟ رضاخان و نوحه‌ی «گلمیشوخ»؟؟ آن‌هم با سر و پای برهنه؟؟ باورکردنی نیست😕 پی‌نوشت؛ مجالس روضه‌ی رضاخان دو سه سالی ادامه داشت، تا اینکه بالاخره رضاخان از وزارت جنگی به مقام نخست‌وزیری رسید. پس از نخست‌وزیری رفته‌رفته کار بر عزاداری‌ها سخت شد و نهایتا عزاداری ممنوع و قدغن گردید. تا جاییکه صاحبان روضه را دستگیر و زندانی می‌کردند. البته کار به همینجا ختم نشد، سال‌های بعد، در دوران پادشاهی رضاخان، دولت در ماه محرم کاروان شادی به راه می‌انداخت و حتی در شب عاشورای سال ۱۳۱۹، عده‌‌ای از مطرب‌ها و فواحش را به پایکوبی و رقص واداشتند. منبع: تاریخ بیست ساله، ج ۱، ص ۴۵۳ با مختصری روان‌سازی
روز اول صفر سال 61هجری دمشق غرق در سروره زیرا یزید اسیران کربلا را یاغیگر معرفی کرده که اکنون در چنگ آنهایند و دستور داد سرها را از کنار "جیرون " تفریحگاه خارج از شهر و محل عیش یزید عبور دهند . یزید در حال تماشا شاد به نظر می رسید مثل فاتحی بلا منازع ! در کنار کوچه ها مردم ایستاده تماشا می کردند . پیرمردی از شامیان در مقابل اسیران ایستادگفت :شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امیر المؤمنین یزید را بر شما پیروزی داد" . امام سجادبه او که از تبلیغات زهرآگین اموی در امان نمانده بود فرمود :ای  شیخ ، آیا این آیه را قراءت کرده ای  : قل لا أسئلکم علیه أجرا الا المودة فی القربی . گفت : آری . امام فرمود : آن خویشاوندان که خداوند به دوستی آنها امر کرده ماییم و آیه تطهیر را خواند : "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا و فرمود : مرادآیه ماییم مرد با تعجب گفت چقدر من بی خبرم آیا توبه ام پذیرفته است ؟ امام اطمینان داد .ولی دشمن این پیرمرد را شهید کردند . قافله اسیران در جلو مسجد جامع دمشق با طناب به زندان بردند یزید با دعوت ازبرجستگان مذهبی مجلسی فراهم کرد تا پیروزی خود را نشان دهد و مثل ابن زیاد چوب دستی خود را بر لب و دندانی نواخت که بوسه گاه حضرت رسول الله و علی مرتضی و فاطمه زهرا بود وبه حضرت سجاد گفت : شکر خدای را که شما را رسوا ساخت حضرت زینب با فصاحت علوی پرده از روی سیه کاری یزیدیان برداشت ، اما یزید سر به زیر تنها بیتی خواند : "ناله و ضجه از داغدیدگان رواست و زنان اجیر نوحه کننده را مرگ درگذشته آسان است " .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ چرا همسرم به من توجه نمی‌کنه؟ ✘ چرا رفتارش با روزهای اول ازدواج‌مون اینهمه فرق کرده؟ ✘ چرا دیگه من براش اولویت نیستم؟