eitaa logo
حقوق و زندگی
35 دنبال‌کننده
140 عکس
23 ویدیو
0 فایل
حق دادنی نیست... حق گرفتنی نیست... حق، دانستنی است www.hoghooghvazendegi.com
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌻 گاهی آدم‌ها خوشی‌های کوچک رو در انتظار خوشبختی بزرگ از دست می‌دهند... این در حالیه که فقط یک بار فرصت‌ زندگی کردن هست. پس، حواست باشه به این روزهایی که دیگر بر نمیگردند. 👉 @hoghooghvazendegi 💖
👨🎓 مشاوره حقوقی: سؤال: در فرض صدور چك بلامحل، راه نجاتی هست؟ ✅ اجمالاً پاسخ مثبت است، اما تفصیلاً باید گفت: چک بلامحل، به چکی گفته میشود که بانک بلحاظ مواردی مانند کسری یا عدم موجودی و نیز عدم تطبیق امضاء، گواهی عدم پرداخت صادر می‌کند، یا بعبارت دیگر، برگشت میزند. گرچه دارنده‌ می‌تواند، برای وصول مبلغ چک از صادرکننده‌ آن شکایت کند، که در اینصورت علاوه بر اینکه ملزم خواهد بود مبلغ چک را بپردازد، به این علت که مرتکب جرم شده،، به تحمل مجازات‌هایی همچون حبس نیز محکوم خواهد شد. با این وجود راه بازگشت برای صادرکننده چک بلامحل بسته نیست. زیرا: 1) . اگر قبل از شکایت دارندۀ چک، وی مبلغ آن را به او بپردازد یا اینکه ترتیبات پرداخت آن را فراهم نماید (مانند آنکه مهلت بیشتری از او بگیرد)، طبق ماده ۹ قانون صدور چک دارنده‌ چک دیگر نمی ‌تواند علیه او شکایت کند. 2) اگر پس از شکایت دارندۀ چک و قبل از صدور حکم قطعی، شاکی گذشت کند و یا متهم، وجه چک را به او بپردازد یا اینکه ترتیبات پرداخت را فراهم آورد، طبق ماده ۱۲ قانون صدور چک مقام قضایی باید رسیدگی به شکایت را متوقف کند. 3) اگر پس از صدور حکم قطعی، شاکی گذشت کند و یا متهم وجه چک را به او بپردازد یا ترتیب پرداخت را فراهم نماید، طبق ماده ۱۲ این قانون اجرای حکم متوقف می‌شود و متهم باید یک سوم جزای نقدی مقرر در حکم را به خزانه دولت واریز کند. اطلاعات بیشتر را در سایت ما جستجو کنید...👇👇👇 🌏 hoghooghvazendegi.ir 🌏
✅ با خواندن جریان خودکشی یک میمون با اصطلاحات ذیل آشنا شویم: 💠 یکی از پیچیده‌ترین پرونده‌های مسئولیت مدنی ایران پرونده مرگ یا قتل یا خودکشی یک میمون بود که سال ۸۲ در دادسرای شمیران مطرح شد. مقتول یک میمون شش ساله به نام مخمل بود که در دو ماهگی از دوبی به تهران مهاجرت کرده بود. صاحب اول که از نگهداری آن ناتوان بود آنرا در یک قفس زیر برف نگه می‌داشت. دختر جوانی خانواده‌اش را راضی می‌کند تا این میمون را در تراس خانه نگه دارند اما وقتی مخمل ۶ ساله می‌شود آنها هم از نگهداری او ناتوان می‌شوند. و چون گاهی بچه همسایه ها سنگ پرتاب میکردند، باغ وحش دارآباد نگهداری مخمل را قبول می‌کند. این دختر بعد از سپردن مخمل به باغ وحش به آن سر می‌زده و بعد از مدتی قفس مخمل را به نزدیک قفس شیر و پلنگ منتقل می‌کنند و چندی بعد هم می‌گویند میمون مرده است. 🔸دختر می‌گوید که پرسنل باغ وحش به او گفتند «پلنگ دست میمون را جدا کرده و خورده است و پزشک پس از معاینه میمون اعلام کرده چون امکان مداواى میمون نیست و هار شده است! براى اینکه کمتر درد بکشد به او آمپول مرگ بزنید.» اما مدیر باغ وحش می‌گوید «میمون به علت مشکلات روحى و عاطفى که داشته اقدام به خودکشى کرده و با گاز گرفتن دست خود این کار را انجام داده است»! 🔍 یک مشکل در این پرونده این بود که آیا مالک این حیوان آن دختر است و باغ وحش به عنوان امین مسئول نگهداری آن بوده یا اینکه میمون به باغ وحش اهدا شده و مالک آن است؟ چون مدیر باغ وحش اقرار داشته که این میمون را از دختر گرفته اصل استصحاب و قاعده ید میگویند مالک دختر است مگر اینکه باغ وحش بتواند ادعای مالکیت خود را ثابت کند مثلا سندی داشته باشد که دختر نوشته «این میمون را به باغ وحش هدیه داده ام یا فروخته ام». 🔍 اگر ادعای دختر صحیح باشد ماده ۳۵۹ قانون مجازات اسلامی آن زمان در مورد آن اجرا می‌شود: «هرگاه با سهل انگاری و کوتاهی مالک، حیوانی به حیوان دیگر حمله کند و آسیب برساند مالک آن عهده دار خسارت خواهد بود...» مالک پلنگ باید به مالک میمون خسارت بدهد ولی کاری که پلنگ انجام داده قطع دست میمون بوده. دامپزشک میمون را اتانازی کرده. اگر میمون قابل درمان بوده و دامپزشک بی جهت او را کشته خسارت بین این دو تقسیم می‌شود. 🔍 اما اگر روایت خودکشی مدیر باغ وحش صحیح باشد داستان خیلی پیچیده‌تر می‌شود. باید مشخص شود عامل ایجاد «مشکلات روحى و عاطفى» مورد ادعای مدیر باغ وحش چه بوده؟ آیا همینکه او را نزدیک قفس شیر و پلنگ گذاشتند سبب مشکلات روحی و عاطفی و خودکشی او نشده؟ می‌دانیم که بیماری‌های روحی تک عاملی نیستند. اینکه دختر میمونش را به باغ وحش برده، صاحب اول او رها کرده، صاحبی که در دوبی داشته او را فروخته، استعداد ژنتیکی برای خودکشی داشته، بچه همسایه به سمت او سنگ پرتاب کرده و ... خیلی عوامل دیگر در از بین رفتن این میمون نقش داشتند... که البته از نظر حقوقی همواره وجود رابطه سببیت مستقیم، بعنوان پیش شرط جبران خسارت تلقی میشود. 🆔 @hoghooghvazendegi 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 بهتر نیست در برخی از خرید و فروش های روزانه؛ بجای استفاده از کارتخوان، نقدی معامله کنیم..؟! 🆔 @hoghooghvazendegi 🆔
⌛️ مبانی سیستم آموزشی فنلاند در یاداشت های پیشین در سایت حقوق و زندگی، از نظام تحصیلی انگلستان خاطراتی را بیان کردیم. اینک قصد داریم کمی در خصوص نظام تحصیلی فنلاند سخن برانیم. _ سیستم آموزشی فنلاند در سی و چند سال توانست از پایین ترین جایگاه عملکرد بین المللی به بهترین جایگاه برسد. _ زیربنای سیستم آموزشی فنلاند عدالت آموزشی است. _ دارایی و درآمد خانواده، "هیچ" اثری بر کیفیت آموزشی که کودک دریافت می کند، ندارد. لازمه قطع رابطه درآمد خانواده با کیفیت آموزش فرزندان، واقعیت هایی است که در سیستم آموزشی فنلاند تحقق یافته است... _اگر علاقمندید بدانید چرا سیستم آموزشی فنلاند، در حال حاضر الگوی آموزش و پرورش دنیاست، رجوع کنید به سایت... 👉 🌏 hoghooghvazendegi.ir 🌏
🍃🌻 ﺩﺭﺧﺖِ ﻧﺨﻞ؛ ﺩﺭﺧﺖ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ؛ وقتی نخلی را می خواهند قطع کنند میگویند "بکُشش" ﺟﻨﻮﺑﯽ ﻫﺎ بیشتر میدانند ﮐﻪ ﭼﻪ میگوئیم. انگار این درخت ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺍﺳﺖ. ﻧﺨﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﻨﯽ میمیرد، ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ میزنی ﺑﺎﺭ ﻭ ﺑﺮﮒ ﺷﺎﻥ ﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﻫﻢ میشود. ﺍﻣﺎ ﻧﺨﻞ، ﻧﻪ! ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﯼ میمیرد... ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﯾﺸﻪﺍﺵ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﺨﻞِ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ! ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ آموختیم! ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺜﻞ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺨﻞ ﺍﺳﺖ! ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﺍﺕ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺳﺖ، ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ! ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻤﻮﺩ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ، ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ میمیرد، ﻭﻟﻮ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ! 🆔 @hoghooghvazendegi 🆔
💎💎💎 فرزندانمان را با انواع مهارت ها آشنا کنیم... آنها را برای زندگی در آینده تربیت کنیم ... روزگار کارمندی به سرآمده و در عصر خلاقیت، تربیت یک کودک کارآفرین تحسین برانگیزه... 🆔 @hoghooghvazendegi 🆔
✅ گران‌ترین وکیل ایران اصلا پرونده‌هایش را نمی‌بیند... علی صابری (وکیل نابینا) از آن دست آدم‌هایی‌ است که مفهوم معلولیت و توانایی را در ذهن به‌هم می‌ریزد. او توانسته با پشتکار و اعتماد به نفس، به هر چیزی که به آن معلولیت می‌گویند، غلبه کند و در حرفه خودش یکی از جنجالی ترین‌ها باشد. دفتر وکالت علی، شلوغ است. دارد لایحه را به یکی از موکلان‌اش دیکته می‌کند. همه، با وقت قبلی آمده‌اند. علی فقط بعدازظهرها دفتر است. هیچ‌کس از دیدن وکیل نابینا تعجب نمی‌کند، این روزها علی دیگر برای خودش اسم و رسمی دارد و همه از معلولیت‌اش و موفقیت‌های عجیب و غریبش باخبرند. او نمی‌بیند و نمی‌تواند هیچکدام از پرونده‌هایی را که در دست دارد بخواند چون آنها به خط بریل نیستند، نمی‌تواند آخرین قوانین مصوبه ر ا ببیند چون هنوز فرصت نشده آنها را به خط بریل درآورند. نمی‌تواند در دفاع از موکلان‌اش لایحه بنویسد. نمی‌تواند در چشم‌های موکلان‌اش نگاه کند و راست و دروغ حرف‌هایشان را بفهمد. نمی‌تواند تنها و بدون همراه به دادگاه برود و با همه این حرف‌ها باز هم به نظر علی، چشم آخرین عضوی است که یک وکیل به آن نیاز دارد؛ «ندیدن را می‌توان حل کرد. آدم باید فقط خودش را از تک و تا نیندازد. من مدت‌هاست به دیدن از دریچه چشم دیگران عادت کرده‌ام. طوری برنامه‌ریزی کرده‌ام که هیچ‌وقت با مشکلم دست تنها رودررو نشوم. از اول برنامه کار تیمی برای خودم درست کرده‌ام. دوستان بسیار زیادی دارم؛ وکلایی که باهم روی پرونده‌ها کار می‌کنیم، باهم آنها را می‌خوانیم، باهم لایحه می‌دهیم و... جدا از همه این حرف‌ها منشی من هم آدم منحصر به فردی است. منشی یک فرد نابینا باید ویژگی‌های خاصی داشته باشد. او چندین برابر دیگران کار می‌کند و مجبور است همه چیزهایی که نابینا نمی‌تواند بخواند، برایش بخواند و همه چیزهایی که نمی‌تواند بنویسد، برایش بنویسد. منشی یک نابینا در حقیقت چشم‌های او هم هست» 📎🖊👇 🆔 @hoghooghvazendegi 🆔
به نظر علی صابری، همه چیز به چشم مردم عادی می‌شود؛ حتی مردی با عصای سفید در راهرو‌های تنگ و باریک دادگستری؛ «وقتی از جامعه اقلیت باشید، همیشه محدودیت‌هایی دارید. مردم از دیدن شما در هر جایگاهی تعجب می‌کنند. بعد از فارغ‌التحصیلی مدتی در قسمت ارشاد دادگستری لواسان مشغول شدم. آن موقع حضور من برای خیلی‌ها غیرقابل باور بود. بالاخره قسمت ارشاد قسمتی است که به مراجعه‌کنندگان راهنمایی حقوقی می‌دهد و با شنیدن به آنها می‌گوید چه باید بکنند. اینکه فرد نابینا در مراجعه مستقیم با مردم باشد و بخواهد به آنها راهنمایی بدهد و از عهده کار هم برآید، برای خیلی‌ها قابل قبول نبود. اوایل برای من هم مشکل بود. جای خالی چشم‌هایم را به‌شدت احساس می‌کردم اما زود خودم را دریافتم. تصمیم گرفتم مثل همه آدم‌ها باشم. محیط کارم را برای خودم راحت و دلپذیر کنم. این شد که یک روز یک کتاب حقوقی که به زبان بریل بود، با یک قلم سبک مخصوص نابینایان که به آن لو قلم می‌گویند با خودم بردم سر کار. آنجا نشسته بودم و مابین مراجعه‌های مردم کتاب می‌خواندم و یادداشت‌برداری می‌کردم. تصور کنید مردم با چه صحنه‌ای رو‌به‌رو می‌شدند؛ نابینایی که در قسمت ارشاد قضائی نشسته، کتاب بریل می‌خواند و خلاصه‌برداری می‌کند. بعد از مدتی، حضورم برای همکاران بسیار عادی شد؛ آن‌قدر که معلولیت مرا از یاد بردند و با خیلی‌هاشان صمیمی شدم». 📎🖊👇 🆔 @hoghooghvazendegi 🆔
پس از آن بود که گروهی از مبتلایان به این بیماری‌های خونی، از سازمان انتقال خون ایران شکایت کردند.در سال 76 این پرونده به‌طور رسمی روی میز قاضی قرار گرفت و بررسی آن تا 1380 طول کشید. شاکیان پروندة موسوم به «هموفیلی‌ها» با تحت پیگرد قرار دادن مسئولان سازمان انتقال خون، توانستند حکم زندان چند نفر از مسئولان این سازمان را از قوة قضائیه بگیرند، اما تنها این امر نمی‌توانست کافی باشد. پرونده تا آن زمان سیری کیفری داشت و با محکوم شدن برخی از مسئولان وقت سازمان انتقال خون، می‌رفت که به حاشیه بیفتد اما با تغییر وکیل پرونده، مسیر رسیدگی به آن نیز عوض شد. وکالت پرونده هموفیلی‌ها در سال 1381 به علی صابری، وکیل پایه‌یک دادگستری سپرده شد. به تدریج وکیل مدافع هموفیلی‌ها پرونده را به سمت حقوقی شدن برد و در این میان بیش از هزار و 230 دادخواست دریافت ضرر و زیان به دستگاه قضائی ارسال شد. همین تغییر مسیر پیگیری از کیفری به حقوقی، جبران خسارت‌های مالی بیماران را در پی داشت. 🆔 @hoghooghvazendegi 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چکیده ای از محتویات پورتال حقوق و زندگی 🌍 http://hoghooghvazendegi.ir 🌍 🆔 @hoghooghvazendegi 🆔