.۱۶
_حالا فرداش کاشف به عمل اومد که آقا سیدامیرحسین یکی از همراهان ما که اتفاقا اون موقع سنش از بقیه کمتر بود گاهی شبا تو خواب حرف میزد_ یکی نبود بگه: بابا پدرت خوب مادرت خوب الان گرگا بیرون میخورنمون تو داری میگی پیتزا میخوام😳😳😂😜
.
.۱۷
بگذریم
خلاصه گریه و توسل به مادر سادات ادامه پیدا کرد
که یهو شنیدیم صدای زوزه گرگها که از قبل مثل یک حلقه دایره مارو محاصره کرده و نزدیک و نزدیک تر میشن ...
.
.۱۹
یهو دیدیم صدای دعوای چند تا حیوون با هم داره میاد
انگار میگفتی باهم درگیر شده بودن😳
.
یکمیگذشت دیدیم کلا صدای زوزه ها قطع شد🤷♂😳🤦♂
.
.۲۰
یه اتفاقی افتاد که حتی فکرشم نمیکردیم😢😌
.
سرمونو از پتو آوردیم بیرون
یهو دوباره ترسیدیم😨
.
.۲۲
اومد کنارمون نشست و تا آخر اردو همراهمون بود
حتی کوه رفتیم میومد دنبالمون
خواستیم سوار مینی بوس بشیم تا خود جاده میومد دنبالمون
انگار مامور شده بود حواسش به ما باشه ...
.
.۲۳
دوتا نکته جالب بگم
اول اینکه یکی از رفقا اهل اونجا بود و میگفت چند روز پیش از سازمان محیط زیست یا منابع طبیعی(تردید از منه) چند تا گرگ رو رها کردن ... 🤷♂
ما که خبر نداشتیم وگرنه اصلا نمیرفتیم
.
دوم اینکه یکی از دوستان اصالتا اهل روستا بود و میگفت : تعجبه! من بچه روستام، سگ بدون صاحبش هیچ کاری نمیکنه چه برسه بخواد بجنگه و با گرگ دعوا کنه😳🤦♂
.
.۲۴
ایشون میگفت: شک نکنید صاحبش حضرت زهرا بوده که خواسته شما رو نجات بده ...😭
.
.۲۵
از اون به بعد همه بچه ها به مجموعه ایمان آوردن و سالها باهم بودیم حتی الان بعد ۱۰ سال با خیلیهاشون ارتباط داریم
.
.۲۶
این بود اثر توسل به مادر سادات در مواقع سخت...
.
📣 به شدت به مربیان و مسئولین پیشنهاد میکنم قبل از ورود به تنگنا خودتونو ذلیل کنید برای این آستان (مخصوصا مادر سادات) تا اثر وافرشو ببینید
.
البته بعدا در بحث عوامل برکتِ مجموعه مفصّل در این رابطه باهاتون صحبت میکنم
.
به ما بپیوندید👇
@Honarmjd
برا ما افتخاره که اساتید کانال رو دنبال میکنن ...🙏
#نظر_اساتید
اسمشون حذف شد گفتیم شاید دوست نداشته باشن ولی خیلی هاتون میشناسیدشون😌