‐ تو ، تویِ زندگی . .
شبیهِ عطرِ محبوبمی ،
شبیهِ باغِ نارنج ،
شبیهِ پیچوخمای سبز و خنكِ چالوس ،
شبیهِ شمالِ آخر هفته ،
شبیهِ سفر ، سینما ،
شبیهِ بارون ، موسیقی ، شکلات داغ ،
شبیهِ بوسه ، آغوش ،
شبیهِ ترانههام ، شبیه شعر ..
‹ میخوام بگم بدون توهم میشه زندگی کرد ،
ولی اونوقت دیگه زندگیم ،
قشنگیاش و نداره : )!🌟' ›
قهوهاش را تمام کرد و گفت:
"چطور انقدر خوب دیگران را دلداری میدهی؟"
خندیدم و گفتم حرفایی را میزنم که
دوست داشتم دیگران به من بگویند.