فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تعجب نکنید!!!
۳۱ سال پیش رهبری چنین روزی را حتی با تاریخ دقیقش پیش بینی کرده بودن و راهکارش را هم داده بودن😳😳😳
#نشر_حداکثری
انتشار حداکثری با شما ✅
🇮🇷 اتحادیه عماریون
🔺همدلی
🔻انقلابی گری
┏━━ °•🍃•°━━┓
بهانه وصال 👇
https://eitaa.com/joinchat/1999503523C97a7e0840c
┗━━ °•🍃•°━━┛
شور بدون عشق حسین.mp3
8.79M
بدون عشق حسین
🎙کربلایی حسین طاهری
تاریخ مداحی ۱۹ تیر ۱۴۰۳
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
┏━━ °•🍃•°━━┓
بهانه وصال 👇
https://eitaa.com/joinchat/1999503523C97a7e0840c
┗━━ °•🍃•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄══༅•ஜ𖣔🌹𖣔ஜ•༅══┄
💠وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً
از شیخ انصاری(ره) سوال کردند:
آقا اجازه میفرمایید ضریح امیرالمومنین علیهالسلام رو ببوسیم؟
فرمودند: نه ...
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#عید_غدیر
🎙استاد میرباقری
┏━━ °•🍃•°━━┓
بهانه وصال 👇
https://eitaa.com/joinchat/1999503523C97a7e0840c
┗━━ °•🍃•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فواید سینه زنی در پزشکی
🏴 تحقیقات انجام شده پزشکی روز بر اثراث گریه و سینه زنی بر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام که تا کنون نمی دانستیم.
🔸 فیلم بالا را با آرامش و دقت گوش دهید و برای دیگران هم ارسال کنید.
👈با تمام سلولهای وجودمان خدا رو شکر که شیعه هستیم و اجازه تنفس در روضه های #امام_حسین علیه السلام را داریم.
🏴
┏━━ °•🍃•°━━┓
بهانه وصال 👇
https://eitaa.com/joinchat/1999503523C97a7e0840c
┗━━ °•🍃•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غم اگه غم تو باشه
میخرمش
دل بخواد کربلا باشه
میبرمش
#مهدی_رسولی🎙
Rozeh Hazart Roghayeh.mp3
6.08M
#روضه_حضرت_رقیه_س
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
Roze Hurr Ibn Yazid.mp3
8.55M
#روضه_حر_ابن_یزید_ریاحی
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
Roze Shahadat Hazrat Ghasem.mp3
8.09M
#روضه_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_ع
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
من اگر قرار بود روضهی شب پنجم را بخوانم خیلی ماجرا را شرح نمیدادم، خیلی وارد گودال نمیشدم.
آخر شب پنجم هنوز برای حرف گودال زیادی زود است، هنوز مستمعها آنقدری آمادگی ندارند که بشود برشان داشت و برد گوشهی قتلگاه.
سختی کار همین است که قصهی عبدالله درست توی اوج واقعه رخ داده و اگر قرار باشد کسی روضهاش را بخواند نمیشود که به گودال گریز نزند.
ولی من از آن روضهخوانهام که انصاف میکنم، مراعات دل مستمعها را میکنم آدمها حداقل باید همان نُه شب را برای صحبتهای دیگر گریه کرده باشند و نرم نرم آماده شده باشند تا وقتی نوبت به روضهی گودال رسید یک وقت دلشان از جا کنده نشود.
من اگر روضهخوان بودم برای شب پنجم شبیه همهی شبهای دیگرِ روضههایم باز سراغ زینب میرفتم.
یعنی اصلا نمیشود که صحبت از کربلا باشد و اول و آخر حرف به زینب نرسد!
هر گوشهی واقعه را که بگیرید نخ تسبیحش دست زینب است.
اگر قرار بود شب پنجم، هم روضهی عبدالله را خوانده باشم، هم زیادی سمت گودال نرفته باشم، همینقدر میگفتم که در آن هیاهوی ساعتِ آخر، وسط آنهمه عربدههای لشکر که صدا به صدا نمیرسیده، و تازه با آنهمه بی رمقیِ اباعبدالله که حتما صدا از حنجرهی مبارکش بیرون نمیآمده، زینب دقیقا تا کجا از پی عبدالله دویده که هم صدای برادر را شنیده و هم صورت نگرانش را دیده؟
همینکه در مقاتل آمده ابیعبدالله به زینب اشاره کرده که بچه را نگه دار، همینکه راوی نقل کرده بچه که از دست عمه رهیده زینب یک لحظه مستأصل سر جایش ایستاده و فقط چشم توی چشم حسین دوخته، همینکه یک چیزهایی دیده که زانویش خم شده و همانجا فروریخته... همینها یعنی زینب تا کجای میدان پیش آمده؟ تا چند قدمیِ گودال رفته؟
اول میگذاشتم مستمعها خوب به این چیزها فکر کنند بعد هم میگفتم حرفهایی که شما تاب شنیدنش را ندارید، زینب از نزدیک دیده، آنقدر نزدیک که حتی صدای خرد شدن استخوان بازوی عبدالله را با گوش خودش شنیده. این را میگفتم و اجازه میدادم از مجلسم برای چند لحظه فقط صدای دستهایی بیاید که شرق شرق به سر و صورتها مینشیند. مستمعها خوب که خودشان را زدند و دادشان بلند شد یک جمله میگفتم و قال قضیه را میکندم: خوشبهحالتان که برای شنیدهها میتوانید اینطور به سر و صورت بزنید و بلند بلند گریه کنید، زینب برای دیدهها حق نداشت حتی خم به ابرو بیاورد چه رسد به گریههای بلند و لطمه زدن به سر و صورت...
واقعه درست پیش روی زینب اتفاق افتاده اما زینب آنجا صدا به گریه بلند نکرده... زینب اگر خودش را سرپا نگه نمیداشت که بعد از آن حادثه، دنیا دیگر سرپا نمیماند...
من اگر روضهخوان بودم حتما به روضهخوان زینبی شهره میشدم، هر جای شهر، برای هر مجلسی که دعوت میشدم اهل آن مجلس را برای زینب میگریاندم.
آخر زینب خیلی زحمت کربلا را کشیده...
#شب_پنجم
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
🩸حضرت قاسم علیهالسلام، محبوبترین اولاد امام حسن علیهالسلام در نزد پدر و عمویش …
در نقلی آمده است که زینب کبری سلاماللهعلیها فرمودند:
🥀 در وقت شهادت برادرم امام حسن «صلواتاللهعلیه» بود که ما را یک به یک در آغوش میگرفت و میبوسید و وداع میکرد؛ چون نوبت به قاسم علیهالسلام رسید، دیدم که برادرم او را در برگرفت و بر روی سینه خود چسبانید و رو بر رویش نهاد و آهی کشید و او را از همه بیشتر بوسید.
🥀 من عرض کردم: برادر جان! گویا قاسم علیهالسلام را از همه بیشتر دوست داری!؟ برادرم فرمود: آری. عرض کردم: چرا؟ فرمود:
📋 لِأنَّهُ يُفدِي نَفسَهُ لِلحُسين علیهالسلام في يَومِ عاشورا
▪️چرا که او جان خودش را در روز عاشورا فدای سیدالشهداء صلواتاللهعلیه میکند.
🧷(اولاد دیگر از امام مجتبی علیهالسلام هم در کربلا به شهادت رسیدهاند؛ لکن چه بسا از آن جهت که حضرت قاسم علیهالسلام طبق روایت امام سجاد صلواتاللهعلیه به «بلای عظیم» به شهادت رسید، وجه قربانیشدنش متمایز از دیگر برادرانش شده است)
📋 ... و أخَذَ بِيَدِ القاسم و وَضَع في يَدِ أخيه الحُسين فَقال: هٰذا أمانَتي عِندك!
▪️و در آن حال دست قاسم علیهالسلام را گرفت و در دست سیدالشهداء علیهالسلام گذاشت و فرمود: ای برادر! این پسر امانت من است در نزد تو.
📚بحرالمصائب ج۴ ص۱۸۵
📚مقتل ملّا نقی بروجردی، ص۸۴ (نسخه خطی)
🔖 عالم ربانی مرحوم واعظ قزوینی در مقتل شریف «ریاض القدس» مینویسد:
📝 اهل خبره در روایات و مقاتل نقل کردهاند:
📜 أنّ قاسمَ بن حسن علیهماالسلام كان أحبَّ أولادِ الحَسن علیهالسلام إلى عَمِّه الحُسين علیهالسلام كما يُستَفاد من المَنقولات؛
🔻همانگونه که از نقل ها استفاده میشود،محبوبترین اولاد امام حسن علیهالسلام در نزد سیدالشهداء علیهالسلام، بدون شک قاسم بن الحسن علیهماالسلام بود.
🗯 و شاهد این مطلب، همان نقل مرحوم علامه مجلسی است که به وقت وداع قاسم علیهالسلام با سیدالشهداء صلواتاللهعلیه آورده است:
📜 إعتَنَقَهُ و جَعَلا یَبْکِیانِ حَتّی غُشِیَ عَلَیْهِما.
▪️ سیدالشهداء صلواتاللهعلیه دستان مبارکش را به گردن قاسم علیهالسلام انداخت و آن قدر هر دو گریستند که بیهوش شدند.
📚بحارالانوار ج۴۵ ص۳۴
✍ آیینۀ روی مجتبایی قاسم
مستغرق ذات کبریایی قاسم
مثل علی اکبری برای ارباب
چشم تو کند گره گشایی قاسم
حالا که پسر دار شده شاه کریم
داغ است بساط هر گدایی قاسم
از گوشۀ لبهات عسل می ریزد
مدهوش ز باده ی بقایی قاسم
دل می برد از همه مناجات شبت
مانند حسن چه خوش صدایی قاسم
قسمت نشده اگر امامت بکنی
معصومی و از گنه جدایی قاسم
تحت الهنکی که بسته ای شاهد بود
زیبای امام زاده هایی قاسم
سوگند به پینه های پیشانی تو
با سن کمت پیر دعایی قاسم
تو وارث تکسوار جنگ جملی
الحق حسن کرب و بلایی قاسم
زیر پر عباس کشیدی شمشیر
شاگرد امیر خیمه هایی قاسم
گردن زده ای ازرق و اولادش را
زیرا نوه ی شیر خدایی قاسم
ای وای گرفتند همه دورت را
چون گل به میان خارهایی قاسم
پهلوی تو ضربه خورده مثل مادر
افتاده میان دست و پایی قاسم
زیر سم اسب نرم شد پیکر تو
بر داغ عظیم مبتلایی قاسم
بازیچه ی قاتل است این کاکل ناز
گیسوی تو شد رنگ حنایی قاسم
از کهنگی نعل کفن پاره نشد
سربسته شده چه روضه هایی قاسم
جان داشتی و تن تو را کوبیدند
فرق من و توست ماجرایی قاسم
نجمه همه گیسوان خود را می کَند
تو قاتل او به نیزه هایی قاسم
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه #شب_ششم_محرم_۱۴۰۲ #حاج_مهدی_حسینی
تا عمویش رسید بر سر او
دید جسم به خون شناور او
گفت قاسم بلند شو پسرم
رویاهات بند شو پسرم
ای فدایت شوم ز جا برخیز
سرو رعنای مجتبی برخیز
شعله بر جان ما نکش اینقدر
به روی خاک پا نکش اینقدر
پسرم تو امانت حسنی
چه کنم تا که دست و پا نزنی
روی جسمت برو بیا شده است
استخوان های سینه وا شده است
شاهد دست و پا زدن شده است
آه شرمنده ی حسن شده است
قد کشیدی تا آنقدر اینجا
در عبا جا نمی شوی حتی
راه رفتن بر حریم تنت
جای نعل است بر روی بدنت
اسب روی تنت شتاب گرفت
نعل از پیکرت گلاب گرفت
کینه ها نقش بر زمینت کرد
عقده های جمل چنینت کرد
قاسمم قد کشیدی ولی کمان شده ای
تو پر از خرده استخوان شده ای
روی جسم تو همهمه شده است
داغ تو داغ فاطمه شده است
پهلویت در فشار بود شکست
سینه در اظطراب بود شکست
روضه ات امتداد تاریخ است
زخم نیزه مشابه میخ است
تا که پا پشت در گذاشت زدند
مادرم بار شیشه داشت زدند
یه مادر رد تو روز روشن بزنند
چه کار میکنی بگو
نه مادرت
زن همسایه اصلا چه کار می کنی بگو
تحملش سخته
تو رو امام حسن چه کار می کنی بگو
در افتاد مادر افتاد
به هیچکس نگو که خورده ام زمین
به هیچکس نگو عزیزم آفرین
حسن تو چادر مرا تکان بده
جلو بیفت خانه را نشان بده
دنبال حیدر می دوید
از چادرش خون می چکید
شکر خدا زینب ندید
منو زابراه نکن
دست و پا که می زنی مادر رو نگاه نکن
یه نفر کاری کنه
شمر اومده برا ما جلو داری کنه
ای بی کفن حسین
دور از وطن حسین
خونین دهن حسین
عریان بدن حسین
حسین جان
به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم
شبی که می رفتم واست کاسه ی آب میزاشتم
تا حالا از این خونواده رو زنی رو نبردن اسارت
الهی میمردم نمیدیدم اینقدر جسارت
✍حسین افروز
Shab06Moharram1402[02].mp3
18.38M
#زمینه
#شب_ششم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_مهدی_حسینی
از حرم جان میرود با کام عطشان میرود
خواهرم زینب بیا قاسم به میدان میرود
با دم احلی من العسل از مقابل من میرود
بی زره و بی جوشن ببین یادگار حسن میرود
جان به این نام عالمگیرش صوت هر نغمه ی تکبیرش
میرسد نام حیدر با هر ضربه ی شمشیرش
****
ساقی لشکر ببین میلرزد ارکان زمین
زنده شد در کربلا یاد معزالمومنین
در شجاعت و هیبت حسن در ادب و نجابت حسن
رزم و رجز او چون علی قرص قمرِ صورت حسن
تیغ شمشیر بُران حسن صوت تفسیر قرآن حسن
نور چشمان عباس و حسین یاور زینب و جان حسن
****
یا حسین میگوید و یا حیدر و یا مجتبی
با هجومش میشود سرها معلق در هوا
جان حرم و جان عمو چشم همه به دنبال او
لشکری گوید اَینَ المَفَر تا که با او شود روبرو
ارثیه دارد از اجدادش ساقی کربلا استادش
طعم شمشیر او را چشید ازرق شامی و اولادش
➖➖➖➖➖➖➖
Shab06Moharram1402[06] (1).mp3
9.37M
#تک
#شب_ششم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_مهدی_حسینی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ما دخیل پر دامان حسن میگردیم
خیس از شر شر باران حسن میگردیم
ماه و خورشید به دور سرمان میچرخند
تا که دور سر طفلان حسن میگردیم
اشهد ان حسن قبل تولد گفتیم
ما در اسلام مسلمان حسن میگردیم
ما دو صد بار اگر باز به دنیا آییم
باز هم مومن قرآن حسن میگردیم
نوبت ما نشود بسکه ملائک هستند
لطف زهراست که قربان حسن میگردیم
نذری ماه محرم همه لطف حسن است
ما حسینی فقط از نان حسن میگردیم
مذهب عشق تماشای حسین است و حسن
در بهشت آنِ حسین آنِ حسن میگردیم
از حسین است که بالای حسن داد کشید
ما اگر پاره گریبان حسن میگردیم
همه جا رفته و گشتیم همین فهمیدیم
همه ی عمر در ایران حسن میگردیم
آرزو نیست رجز نیست یقینم این است
همه یک روز در ایوان حسن میگردیم
➖➖➖➖➖➖
Shab06Moharram1402[03].mp3
5.11M
#زمینه #شب_جمعه
#اباعبدالله
#شب_ششم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_مهدی_حسینی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
هرچقدر گریه کنم سیر نمیشم حسین جانم
من چهجوری از غم تو پیر نمیشم حسین جانم
حلالم کن اگه واسه غم تو نمردم
حلالم کن اگه کم برا تو غصه خوردم
حلالم کن، حلالم کن
من و واسه خودت نگهدار و نذار که برم جای دیگه
واسهی تو میخوام که بمیرم آقاجون مهم نیست کی چی میگه
(عزیزم حسین عزیزم عزیزم عزیزم حسین)۴
تا روضتو گوش میکنم داد میزنم حسین جانم
ای آقای تشنه لب بیکفنم حسین جانم
حلالم کن اگه مرحم زخمات نبودم
حلالم کن نوکر خوبی برات نبودم
حلالم کن، حلالم کن
تو رو خدا مراقبم باش که میخوام تو آغوش تو باشم
اجازه بده تا که زندهام محرم سیاهپوش تو باشم
عزیزم حسین عزیزم عزیزم عزیزم حسین...
****
هرآنچه بود گذشت از فضیلت شب قدر
نگاه ما به شب اول محرم تواست
➖➖➖➖➖➖➖➖
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
➖➖➖➖➖➖➖➖
بی زره آمده و پیرهن او کفن است
قاسم بن الحسن است
مثل عباس عمویش بخدا صف شکن است
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
سوی تو باشد عمو جان دیدهء کم سوی من
غرق خون شد روی من
با لگد دشمن کشيده شانه بر گیسوی من
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
گرفته سم مرکب بوی قاسم
عمو جانم عمو جان
میان چنگ قاتل موی قاسم
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
ای عمو بنگر تنم اندازه سقا شده
قاسمت رعنا شده
بند بندم زیر نعل اسب از هم وا شده
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
داغ من بهر تو از داغ على سنگين تَر است
اى عمو جانم حسين
مرگ نزد من به والله از عسل شيرين تَر است
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
از تبار مجتبايم، زاده پيغمبرم
يا حسين و يا حسين
اى عموجان من برايت يك على اكبرم
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
عمـو بـرجان قـاسـم کن عنـایت
به قربان وفایت
شکسته استخوان گشتم فدایت
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
#التماس دعا
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه #شب_ششم_محرم_۱۴۰۲ #حاج_سید_رضا_نریمانی
❇️ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِک َعَلَیْکَ مِنِّی سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ (لِزِیَارَتِکَ)
السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَیْنِ ) وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ
و ماخصنا به من ولایتکم طیبا لخلقنا و طهارة لانفسنا
وَ ما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ طيبا لِخَلْقِنَا وَ طَهارَةً لأِنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً[۱]لَنا وَ كفّارَةً لِذُنُوبِنا .
السلام علی محال معرفة الله و مساکن برکة الله و معادن حکمة الله و حفظة سرالله و حملة کتاب الله و اوصیاء نبی الله و ذریة رسول الله صلی الله علیه و اله و رحمة الله و برکاته.
مشک اشک من همیشه کار زمزم میکند
هر نمش دارد گناهان مرا، کم میکند
بی گمان محکم در آغوش خودت میگیریاش
ریسمان پرچمت را، هر که محکم میکند
کتریات یک جور پیر روضهخوان هیئت است
اشک را در استکان چشم ما، دم میکند
نذری اربابها، از دخل رئیت میرسد
این همان کاری است که ماه محرم میکند
سائل پشت درت، بار خودش را بسته است
با همان فقری که دارد، کار حاتم میکند
زخمهای او زیاد و اشکهای ما کم است
میپذیرد باز از ما، این بضاعت را حسین
دست و پا میزد میان خون اگر در قتلگاه
دست و پا میکرد اسباب شفاعت را حسین
از رسول ترکها، حُر ساختن کار شماست
آدمت بودن مرا، یک روز آدم میکند
(خم نخواهد شد سرش، در پیشگاه این و آن
هر که سر را با تباکی کردنش، خم میکند)۲
دست عباس تو میافتد، حساب محشرش
آن میانداری، که صفها را منظم میکند
هر زمانی از ته دل گفتهام جانم حسین
مطمعنم حضرت زهرا، نگاهم میکند
(گوشه گیرم، گوشهی شش گوشهی من را بده
نوکرت خود را، کنار تو مجسم میکند)۲
ای که جمع و جور کردی زندگیام را حسین
پیکرت را نیزه و شمشیر، درهم میکند
جسم تو مثل سرابی، روی خاک افتاده است
نعل مرکبها، تنت را سخت مبهم میکند
سایهات بر سر من هست، ولی فردا نه
احترام پر من هست ولی فردا نه
مشک خالیست ولی شکر که سقا داریم
دست ابآور من هست، ولی فردا نه
تا کنون پای غریبه به حرم وا نشده
حرمت محضر من هست ولی فردا نه
بقچهی کهنهی ما هست، لباست هم هست
هدیهی مادر من هست ولی فردا نه
بنشین خوب ببین چادر من را حالا
چادرم بر سر من هست ولی فردا نه
گوشواری که خودت دادهای الان دارم
محرمم زیور من هست ولی فردا نه
شده لحظهی خون جگری، امون از غم دربه دری
تو رو جون رقیه فقط، نمیشه که بمونی نری
پر غصه شدم اسیرم، کنارم باشی جون میگیرم
نفسم دیگه درنمیاد، آرومم نکنی میمیرم
منو بارون چشمای تر، بدم اومد از هر چی سفر
میشه نه نگی جون رباب، بیا ما رو مدینه ببر
نذار غم تو دلم بشینه، گریهها تو رباب نبینه
نگو وقت جدایی رسید، داره دق میکنه سکینه
به خدا اگه من بتونم، چجوری بی تو من بمونم
کهنه پیرهنو پاره نکن، همونم میبرن میدونم
الهی خواهرت بمیره، فکر من کجاها نمیره
نکنه بیحیا شه سنان، موهای تو رو دست بگیره
شمر و خولی ادب ندارن، اینا سر به سرت میذارن
وقتی تشنته جون میکنی، ادای تو رو در میارن
اومدن شرَرِت بزنن، نیزه به کمرت بزنن
پیرمردا عصا کشیدن، نکنه به کمرت بزنن
بگو سنگ زنی نکنن، نیزه تو بدنی نکنن
اگه خنجرشون نبرید، دیگه بددهنی نکنن
میگن پیر حرم رو ببین، خولی شمر و بزرگ میدونه
میگه روی سینه تو بشین
آخه پس کفنت چی میشه، خون تو دهنت چی میشه
تیر و نیزهها کافی نبود، زیر سم بدنت چی میشه
اونا که سرتو بریدن، موی دخترونه کشیدن
خولی اخنص و شمر و سنان، همشون به حرم رسیدن
غم من غم تازهتره، جون بچهها در خطره
یکی معجر دخترتو، توی سوغاتیاش میبره
اینا پست و حقیر و بدَن، هرچی شر که بگی بلدن
روسریم اگه سوخته بدون، اینا خیمه رو آتیش زدن
شده خورشید من بی فروغ، الهی همه باشه دروغ
دارن ناموستو میبرن، توی کوچهی شهر شلوغ
همه سمت ما حملهورن، نمیشه بگی چند نفرند
ما رو تو دل بازاراشون، مثه بردههای راه میبرن
کوچهها شده کابوس من، سرا محو سهساله شدن
سر عباسو هر جا که دید، به عموش میگه زجر و بزن
ماها قحطیه آب ندیدیم، ماها رنج و عذاب ندیدیم
اگه دیده باشیم به خدا، دیگه بزم شراب ندیدیم
برای دلخوشیه نوکران این درگاه
دروغ روضه بخوانم دروغ، بسم الله
دروغ روضهبخوانیم، شمر آبش داد
سنان رسید ولی، با ادب جوابش داد
دروغ روضه بخوانیم، دست و پا نزده
حسین فاطمه را تشنه لب، صدا نزده
دروغ روضه بخوانیم، حرف بد نزدند
شبیه فاطمه اصلأ، به او لگد نزدند
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
Fadaeian_Shab06Moharam1402_03.mp3
20.5M
#زمینه
#شب_ششم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_سید_رضا_نریمانی
▪️▪️▪️▪️▪️
دیگه دل موندن نداری دارم از چشات میخونم
قربون رگ غیرتت شم پهلوون نوجوونم
من خودم بزرگت کردم
میدونم دشمنامو راحت نمیزاری
بی زره میری تو میدون
بفهمین که این سر نترستو از حسن داری
بگو حسن که جون بگیرم
بگو حسن عمو فدات شه
بگو حسن سر یک لشگر خاک پات شه
(نوجوون بت شکنم ای قاسم حسنم )۳
جمل و زنده کردی بازم با این هیبت و جلالت
نفس لشگرو بریدی شیر ماردت حلالت
تا گره به ابروت افتاد بهم ریختن
توی فن جنگیدن تو چه استادی
دور شدن جووناشون از دم دستات
با یل یلاشون وقتی در افتادی
میگن حسن اومد دوباره یلی بس که مثل بابا
خون علی ولی الله تو رگهات
(نوجوون بت شکنم ای قاسم حسنم )۳
رجز که خوندی تو قاسم دشمنت به لکنت افتاد
پسرای ازرق دیدن قلبشون به وحشت افتاد
شمشیرو تو دست گرفتی مثل عباس
وارث حسن از نسلی شریفی تو
دست و پاشونو گم کردن تا دیدن
که یک تنه همه لشگرو حریفی تو
تا یه قدم جلو میرفتی
عقب عقب میرفت یه لشگر
همه برات سپر انداختن شدی حیدر
(نوجوون بت شکنم ای قاسم حسنم )۳
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
Fadaeian_Shab06Moharam1402_04.mp3
13.64M
#واحد_سنگین
#شب_ششم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_سید_رضا_نریمانی
(قاسم دل منو نسوزون
باشه برو ولی عمو جون) ۲
خیلی مراقب باش عزیزم
زره نپوشیدی میترسم
با سنگ و تیر میان سراغت
از روی اسب میفتی محکم
میفتی زیر دست و پاشون
له میشه پیکرت عمو جون
(برگ و برات میپاشه از هم) ۲
میری عمو جون با اشک چشمم
پشت سر تو من آب میریزیم
کاشکی میشد یه زره بپوشی
که ارباً اربا نشی عزیزم
عزیز من برو خدا به همرات
فدای ذوق توی چشمات
چشم انتظارته نگاه بابات
عمو حسین عمو حسین...
زانو زدم کنار جسمت
یکی دوتا صد پاره جسمت
میبینمت تو کل میدون
هم قد من شدی عموجون
تو هیئتم آخه چجوری
بردارمت از این بیابون
پیکرتو میبرم اما
پاهات میکشه به روی خاکا
(موندم عمو حیرون و گریون) ۲
قربون اسمت، من پیش جسمت
زانوم میلرزه با سر میفتم
(پهلوت شکسته بازوت شکسته
اینجا میون مادر میفتم) ۲
بالا سرت رسیدم اما دیر شد
پاشو بریم که مادر تو پیر شد
مثل بابات تن تو غرق تیر شد
عمو حسین عمو حسین...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
چه کنم تا لبِ تو نالهی بابا نَکِشد
صبر کن صبر که اشکم به تماشا نَکِشد
نجمه دنبالِ تو از خمیه دوید اما حیف
تا زدی ناله عمو زود رسید اما حیف
سنگ برداشته اما به لبِ ماه زدند
ترسم این بود که چشمت بزنند ، آه زدند
در مسیرِ نَفَسَت چیست مزاحم شده است
قاسمی داشتم اما دو سه قاسم شده است
به یتیمیِ تواین قوم چه بَد خندیدند
همگی آنکه زد و آنکه نَزَد خندیدند
باد مویِ تو بهم ریخت مرا ریخت بِهَم
عطر و بویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم
خواستی تا که بگویی به عمویت بابا
گفتگویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم
نیزهای آمد و حسرت به دلم ماند که ماند
تا گلویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم
دو سه اَبرو به رویِ اَبرویِ تو وا کردند
نعل رویِ تو بِهَم ریخت مرا ریخت بِهَم
دیر شد تا برسم بر سرِ اکبر کم شد
آمدم زود ولی باز تنت دَرهَم شد
سنگ بر رویِ تو خورد اَبرویِ من درد گرفت
تا به پهلوی تو زد پهلویِ من درد گرفت
همه گفتند که از کوچه سهیم است زدند
هرچه گفتیم یتیم است یتیم است زدند
تیغشان برتو نه بر سینهی پیغمبر خورد
دستِ من بود که با دیدنِ تو بر سر خورد
در تو دیدم حسنم را که دوباره میخواند
روضهی سیلیِ دستی که به نیلوفر خورد
ایستادم به رویِ پنجه پا اما حیف
دستش از رویِ سرم رد شد و بر مادر خورد
حسن لطفی
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
نجمه در خیمه پریشان شدنت را چهکند
یک حرم چاک گریبان شدنت را چهکند
گفت دنبالِ تو عمه چقدر ماه شدی
حسرتِ مثلِ حسن جان شدنت را چهکند
سعی کردم که نفهمند چه شد با تو ، عمو
قدِ عباس نمایان شدنت را چه کند
بی زره رفتی و عباس به قربانت رفت
حال ای حنجره قربان شدنت را چهکند
اینقدر چنگ مزن روی زمین پیشِ حسن
پدرت دست به دامان شدنت را چهکند
دیدم انگشت به دندان شدن لشکر را
مانده بود اینهمه طوفان شدنت را چهکند
کاش میشد که نفهمند یتیمی که نشد
نیزه هم ماند خرامان شدنت را چهکند
با همین پیرهنِ ساده تو را چشم زدند
سنگ فهمید به میدان شدنت را چهکند
آنقدر خورد که دندانِ تو را با خود بُرد
سنگ دانست که خندان شدنت را چهکند
هِی سپاه از روی تو رد شده و برمیگشت
حال این دشت فراوان شدنت را چهکند
سینهات نرم که شد مادرم آمد اما...
مادرم پارهی قرآن شدنت را چهکند
خوش دلم بود عزیزم ضربانم باشی
نوجوانم نشد آخر که جوانم باشی
حسن لطفی