🏴#روضه
🏴#شب_نهم_محرم
🏴#قسمت_دوم
🎤مداح :حاج سید مهدی میرداماد
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
حالا عباس کنارِ ابی عبدالله همۀ صحنهها رو دیده همه لحظهها رو دیده کنارِ همۀ بدن ها بوده، اصحاب رفتن، بنی هاشم رفتن .. برادرای عباس رفتن .. دل تو دلِ عباس نیست .. هی به خودش میگه چرا کاری نمیکنی، دیگه نتونست طاقت بیاره .. رفت محضرِ ابی عبدالله، تا به ابی عبدالله فرمود آقاجان سینهم دیگه سنگینِ، گفت آقا دیدم بچه ها دامن هاشونو بالا زدن شکم هاشونُ رو خاک گذاشتن .. دیدم درِ گوشِ هم میگن عمو عباس میره آب میاره، آقا اجازه بده برم .. دیگه نمی تونم بمونم .. تا گفت برم ابی عبدالله فرمود کجا میخوای بری؟! يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي .. تو علمدارِ منی .. عباسم إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي .. حضرت فرمود عباسم اگه تو بری لشگرم از هم می پاشه .. من یه سوال دارم؛ کدوم لشگر!! دیگه برا حسین لشگری باقی نمونده .. نه اصحابی .. نه بنی هاشمی .. همه رفتن .. یعنی عباسم تو یه نفری یه لشکری برا من ..
یه جمله بگم شبِ تاسوعاست .. ابی عبدالله هر بار از صبحِ عاشورا میرفت تو دلِ میدان با خیالِ راحت مینشست بالاسرِ شهدا .. با شهدا حرف میزد، نجوا میکرد .. با خیالِ راحت؛ چرا!! چون دلش آرام بود عباس تو خیمه هست .. اما وقتی اومد کنارِ علقمه دیدن هی بر میگرده عقبُ نگاه میکنه .. دلواپسِ خیمه هاست .. نکنه بریزن سرِ زینب .. ای حسین .. گفت عباسم میخوای بری برو ولی برا جنگیدن نه .. عباسم برا بچه هام آب بیار .. عباسم رباب منتظرِ .. بچه ها منتظرن .. گفت عباسم رسیدی کنارِ نهر آب یه تکبیر میگی من صداتُ بشنوم .. یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ .. مشکُ پر آب کردی یه تکبیر بگو من صداتُ تو میدان بشنوم .. برگشتی به خیمه ها یه تکبیرِ دیگه بگو منم از میدان برگردم .. جدا شدن از هم ..
همۀ شهدا وداع دارن،فقط اباالفضل با بچه ها خداحافظی نکرد .. خودِ ابی عبدالله نوشتن هفت مرتبه وداع کرد وداع با بنی هاشم، وداع با زن ها، وداع با بچه ها، وداع با سکینه .. چرا وداع نکرد؟! من میگم شاید باور نمیکردن عمو بر نمیگرده ..
رفت، چه رفتنی، یا اباعبدالله .. کمک کنید با ناله هاتون .. بعضی نقل ها نوشتن تا رسید کنارِ شریعه فریاد زد الله اکبر .. ابی عبدالله تا صدای عباس رو شنید دلم یه ذره آرام شد .. داره میجنگه اما حواسش پیشِ عباسِ .. زود مشکُ مر آب کرد .. دوباره تکبیر گفت الله اکبر .. بعضیا میگن رجز میخواند انا ابن الحیدر الکرار .. هی میگفت انا ابنُ علی المُرتَضی .. انا ابنُ قَتال العَرب .. رحز میخواند صداش برسه به حسین .. آماده ای بگم یا نه .. دیگه از یه جایی به بعد صدای عباس نیومد .. آی حسین ..
ابی عبدالله نگران شد اومد به سمتِ شریعه .. فهمید یه اتفاقی افتاده .. نزدیکه شریعه شد .. یه مرتبه شنید یکی میگه یا اخا .. داداش به دادم برس .. حسین ..
فهمید عباسی که تا حال یه مرتبه نگفته برادر چی شد یهو لحنش عوض شد .. یه جوری خودشُ رسوند کنار علقمه .. تا رسید نگاهش به عباس افتاد «لمّا قُتل العبّاسُ بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام» یه مرتبه دیدن رنگِ صورتش پرید .. دست به کمرش گرفت .. یا الله ..
صدا زد عباسم کمرم شکست همه شنیدید دومین جمله گفت وَ انقَطَعَ رَجائِي .. امیدم ناامید شد .. وَ قَلَّت حِيلَتِي صبر از کفم رفت .. یه جمله دیگه ام گفت، بگم و از همه التماسِ دعا .. صدا زد وَ شَمُتَ بِي عَدوِّي .. پاشو ببین دشمن روش به حسین باز شده .. ببین دارن بهم ناسزا میگه .. پاشو ببین دارن به خیمه ها نگاه میکنن .. حسین ..
اومد جلو .. وَ جَلَسَ عَلَی التُّرَابِ .. نشست کنار بدن وَ نَظَر الی عباس .. یه نگاه به عباس کرد .. هر شهیدی رو که رفت با یه دست سرِ شهید رو گرفت گذاشت رو پاش .. اما یه نگاه به سرِ عباس کرد .. دید یه دستی نمیشه این سرُ برداشت .. دیدن با دو دست این سرُ آروم بغل کرد، یه جوری با عمود زده بودن ..
اینجا یه نفر دو دستی سر رو بغل کرد من یکی دیگه ام سراغ دارم یه دختر کوچولو تو خرابۀشام .. اونم دو دستی یه سرِ بریده رو بغل کرد .. دید لباش پاره پاره ست .. دندوناش شکسته ست .. رگایِ گردنش بریدهست .. حالا بگو حسین ..
4_6039479631772388834.mp3
17.49M
#شب_دهم
#روضه
#شب_عاشورا
🎤حجت الاسلام علی کرمی
#شعر
اگه رو سرت بریزن چه کنم
بشه پیکر تو پاره پاره چی
زبونم لال جلو چشم مادرم
یکی پیرهنت رو در بیار چی
خواهرت فدات بشه داداش حسین
تو نزار غصه منو پیر بکنه
همه دل واپسیم از این که
نیزه یی تو دهنت گیر بکنه
نیزه ها بود که بالا میرفت
سینه بود که جا وا میکرد 😭
کاش با نیزه زدن حل میشد
نیزه را در بدنش تا میکرد
از تل زینبیه رسیدم که وای وای
بالا سرت نشستم دیدم که وای وای
نیزه ز جای جای تن تو درآمد
حتی لباس های تن تو درآمد
من را ببخش دست به گیسوی تو زدن
ناراحتم چکمه به پهلوی تو زدن
جمعیتی که بود به گودال جا نشد
یک ضربه دو ضربه سر جدا نشد 😭
دیدم کسی حسین مرا نحر میکند
آقای عالمین مرا نحر میکند
4_556979832915755969.mp3
1.69M
#روضه
#شهادت_امام_سجاد
حاج حسن خلج
4_5882055121730278371.mp3
4.5M
9909542 (3).mp3
2.95M
#روضه
#امام_حسن_مجتبی ع
🎤سید مجید بنی فاطمه
دوباره با آه و زاری
میخونم با بی قراری
نوه هاتم با ضریحن
تو هنوز حرم نداری
هر کی از غمت بمیره
به خودت قسم عجیب نیست
حتی بی.نِ اهل بیتم
کسی مثل تو غریب نیست
تو غریبایِ دوعالم
نبود هیچ کسی شبیهت
آرزومِ زنده باشم
برسم پای ضریخت
غریب و تنها و بی یار
تو رو دادن خیلی آزار
به کی سم دادن به جز تو
تو خونش زمانِ افطار
تویی اون که توی خونه اش
حتی مَحرمی نداره
داره از لبت میریزه
جگر تو پاره پاره
غریب آقام…
*امشب شب غریبِ، برات بمیرم آقام….حسین جان! تشنه کُشتنت میدونم، آقا! عزیزات رو کشتن میدونم، سرت رو بالای نیزه زدن میدونم، اما خانومت رباب دائم برات گریه میکرد، میگفت: سه روزِ بدن آقام رو زمین بود، تو مجلس یزید اگه یزید چوب به لب و دندانت زد سرت وقتی ازتشت افتاد رباب اومدبغل گرفت، اما حسن تو خونه ی خودش هم غریب بود، وقتی جگر پاره پاره شد، گفت: دیگه راحت شدم…همچین که زهر رو بالا آوُرد، پاره های جگر رو یه نگاه کرد گفت: زینب دیگه راحت شدم، چشمم دیگه به مغیره نمیوفته…امشب فقط بگو: غریب حسن
اشک روضه های زهرا
بوده مهمونِ نگاهت
توی خونه مقتلت نیست
کوچه بوده قتلگاهت بود
توی کوچه ها چی دیدی
هیچ کسی خبر نداره
یه نفر نبود تو کوچه
که بره کمک بیاره
شنیدم از گوشه ی ماه
تو کوچه ستاره گمشد
چی بگم روضه ی خطِ
تو کوچه گوشواره گم شد
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
مداحی_آنلاین_روضه_پیامبر_اکرم_محمود (1).mp3
6.8M
#روضه
#حضرت_رسول_ص
🎤حاج محمود کریمی
14000712-hoshyar-roze.mp3
5M
|⇦•اي ملائک سوي يثرب...
#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حسین هوشیار
4_5922570372867163149.mp3
3.57M
🏴#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :مرحوم شیخ احمد کافی
shab5-02.mp3
26.93M
#روضه
#شهادت_امام_رضا
#وداع_با_ماه_عزا
🎤سید مجید بنی فاطمه
سلام آقام گذاشتی باز به پابوست بیام آقام
تو این شلوغی میکنی نگام آقام
هیچکی نمیشه مثل تو برام آقام
چه حالیه نفس کشیدن توی صحنت عالیه
چقدر دل شکسته این حوالیه
جای همه عاشقا اینجا خالیه
تو بغض خسته ی صدام حرفای نا نوشتمه
من دنیا رو میخوام چیکار کنج صحنت بهشتمه
آشفته منم آرامش تویی
اونکه تا ابد میخوامش تویی
جانم یا رضا
****
چه غربتی عجب غمی چه داغ بی نهایتی
کشتن امام رضامونو به راحتی
پا میکشه رو خاک با چه مصیبتی
بالا سرش رسیده اون دمای آخر پسرش
رو زانوی جواد سر مطهرش
براش تداعی شده داغ مادرش
با اینکه بین غربته یا که دور از وطن شده
خوبه بازم با احترام جسم پاکش کفن شده
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه آخر ماه صفر
#روضه شهادت امام رضا(ع)
#گریز امام حسین(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
یارحمن یارحیم
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم. السلام علی الحسین، وعلی علی بن الحسین، و علی اولاد الحسین، و علی اصحاب الحسین
🔶دو ماه زندگی ام خرج روضه های تو بود
🔶سلامِ روز و شبم سمت کربلای تو بود
🔶دلیل سجده ی ما تربت تو بوده فقط
🔶دلیل گریه ی ما مجلس عزای تو بود
🔶نگاه کن به دلی که تپیده با غم تو
🔶دلی که در همه حالات مبتلای تو بود
🔶شبی برای گدایان خود دعا کردی
🔶خدا هر آنچه به ما داد از دعای تو بود
🔶نوشته اند که جبریل هم دلش می خواست
🔶به جای این همه منصب فقط گدای تو بود
🔶تویی که نور خداوند در تو جلوه نمود
🔶تویی همان که خداوند خونبهای تو بود
🔶چگونه سمت خداوند پر زدی که زمین
🔶سه روز بعد تو دنبال رد پای تو بود
🔶میان گودیِ گودال سجده می کردی
🔶زمین کرب و بلا محو ربنای تو بود
⬅️اجرومزده شما برادران و خواهران با بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س) انشاالله در هر گوشهای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشید عزاداران ماه محرم و صفر هم به پایان رسید دوماه عزاداری هم تمام شد معلوم نیست تا سال آینده زنده باشیم یا نه که در چنین مراسماتی شرکت کنیم یانه خیلی ها بودند در سالهای گذشته دراین ایام شرکت داشتند ولی جایشان خالیست انشاالله روحشان فیض ببرد اما دعا کنید آقا اباعبدالله در لحظات آخر عمر که دستمان ازهمه جا کوتاست به فریادمان برسه
ایام مصیبت پیغمبر خدا.
و ایام شهادت آقای غریب.
کریم اهل بیت امام حسن مجتبی ۲۸ صفر بود تمام شد وامشب هم آخر صفروشهادت امام رضاست دیگه سفره محرم وصفرهم جمع شد حالاآخرصفر و روضه امام رضا(ع) برایتان بخونم همهی اموات فیض ببرند اما عزیزانی که
دلتنگ حرم امام رضا(ع) شدی صداش زدی یا امام رضا
آی کسی که هر وقت گرفتار شدی صداش زدی یا امام رضا
آی کسی که هر وقت گره به زندگیت افتاد صداش زدی یا امام رضا ع.
جوون داری ـ مشکل داری ـ در خونه امام رضا بیا...امشب شب شهادته.. آقا امام رضا رو به جان جوادش قسم بده انشاالله حاجت روا بشید خیلی ها حالا آمدند مشهد شب شهادت حرم امام رضا باشد خیلی هم آرزو دارند چنین شبی حرم مطهر امام رضا (ع) باشند
امام رضا(ع)
فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون.
ساعتی بعد برمیگردم
اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم
دیگه با من حرف نزن.
بدان کارم تمامه.
یا صاحب الزمان..
اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن.
عبا روی سر کشیدن.
حالشون منقلبه.
هی روی زمین میشینه.
هی بلند میشه.
وارد حجره شد.
صدا زد اباصلت.
درها رو ببند.
میخام تنها باشم.
یه گوشه ای داخل حجره.
این فرش ها رو کنار زد.
روی زمین نشست.
مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه وناله میزنه...
خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده...
یه گوشه ای ایستاده...
اباصلت میگه اومدم نزدیکتر...
عرضه داشتم...
من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید...
فرمود اباصلت...
اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده...
از در های بسته هم عبور میده...
میگه دیدم تا این آقازاده وارد حجره امام رضا شد...
حضرت خوشحال شدند...
از جاشون بلند شدند ...
هی صدا میزدند...
پسرم خوش آمدی بابا...
جوانم جواد... خوش آمدی بابا...
فهمیدم میوهی دل امام رضا...
آقام جوادالائمه است...
سر بابا رو در آغوش گرفت...
دارن با هم نجوا میکنن ...
عجب لحظات سختیه...
امام رضا داره وصیت میکنه...
اما طولی نکشید...
یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند...
صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد...
اما خود امام رضا فرمودند...
همه روضه ها به کربلا ختم میشه...
عرضه بداریم آقا جان...
یا امام رضا...
شما رو مظلومانه به شهادت رسوندند...
اما لحظات آخر دیگه شما تنها نبودید...
وقتی چشمان مبارک رو باز کردید...
سر شما روی دامن آقا جوادالائمه بود...
اما دلها بسوزه برا اون آقایی که.
داخل گودال قتلگاه...
با لب تشنه.
سر از تنش جدا کردند.
امام سجاد هر کاری کرد نتونست بیاد کنار بابا.
بمیرم... داخل خیمه...
از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده بود.
لحظات آخر نتونست بیاد کنار بابا...
اما...
یک جایی دیگه اومد.
کجا..
اون لحظه ای که بنی اسد میخواستند بدنها رو دفن کنند اما متحیر مانده بودند.
اومد صدا زد..
بنی اسد.. من این بدنها رو خوب میشناسم.
🔸بنی اسد بیایید
🔸کفن با خود بیارید
🔸مگر خبر ندارید
🔸حسین کفن ندارد
با دستان مبارک بدن بابا رو داخل قبر گذاشت...
حالا میخواد با پدر وداع کنه...
لبها رو گذاشت روی رگهای بریده حسین...
🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند
🔸کفن بر جسم صد چاک نکردند
الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس_دعا
احمد بهزادی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
Babolharam_Shahadat_Imam_Reza_02.mp3
1.86M
#روضه
#امام_رضا
روزآخرماه صفر
🎤سید رضا نریمانی
گریزبه حضرت زهرا
یهو می بینند امام حسن افسار یه مرکب رو گرفته… رو این مرکب بی بی نشسته…تو یه روایتی دیدم بی بی به امام حسن میفرماید:حسن جان! اون کسی که اونجا ایستاده سر در بدن نداره کیه؟! امام حسن جواب میده:“هذا حُسَینُک مُرَمّلٌ بِالدِّماء”…حسین…*
حاجات سائل را نگفته می دهی،یعنی
در دست و دلبازی نداری هیچ همتایی
چشم انتظارت می نشیند در صف محشر
بی شک به دیدارِ منِ سرمست می آیی
ابا صلت میگه: آقا بهم فرمود:اباصلت میرم و برمیگردم…اگه دیدی عبا به سر کشیدمُ دارم برمیگردم،بدون که بی آقا شدی….اباصلتِ…یه خادمِ…میگه صدبار مُردم و زنده شدم….شما می فهمید من چی میگم…هیچ نسبتی هم نداره…یه خادمِ…چی شده تو این کوچه ها که اینقدر خاطره ی بد داریم….یهو دید از دور آقا هی زمین میشینه…پا میشه….
اباصلت! بهت سخت گذشت؟! کجا بودی ببینی دستای علی رو بستن….زنش جلوش هی زمین میخورد…زود پا میشد…دوباره زمین میخورد…هی میزدنش….
شماها خیلی هاتون متأهلید…حرف من رو خوب میفهمید….زن ها که دیگه باید غش کنند با این حرف….زن باردار باشه… میخوای مسافرت بری…جایی بری…میگی نمی برمش…اذیت میشه…یه جایی هم میخوای بری؛از قبل میگی یه جایی رو آماده کنی…زنم نمیتونه….پا به ماهه….همچی که رفت پشت در….دستاشو حائلِ خودش و محسن کرد…فضه بیا….فضه بیا…..
1_1206942498.mp3
9.6M
🏴#شهادت_امام_رضا_علیه_السلام
🏴#گریز_به_کربلا_وداع_با_آخر_ماه_صفر
🏴#روضه
🎤مداح :حجت الاسلام میرزا محمدی
14000128-rasoli-roze(1).mp3
2.14M
🏴#وفات_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
🏴#روضه
🎤مداح :حاج مهدی رسولی
4_5904676117477854629.mp3
16.85M
🏴#وفات_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
🏴#روضه
🎤مداح :حاج محمد رضا طاهری
مداحی_آنلاین_چرا_آواره_ی_کوه_و_بیابانم_نمیدانم_مطیعی.mp3
7.49M
چرا آوارهی کوه و بیابانم نمیدانم
چه میخواهد غم عشق تو از جانم نمیدانم
#روضه🔊
#شهادت_امام_حسن_عسکری
روضه | مدینه مرکز پیکار نابرابر بود ....mp3
11.38M
|⇦مدینهمرکز پیکار....
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاجمهدی سلحشور ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
|⇦مدینهمرکز پیکار.... #روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاجمهدی
|⇦•مدینه مرکز پیکار...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی سلحشور •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
مدینه مرکز پیکار نابرابر بود
علی نشانه، ولی جنگ با پیمبر بود
به حفظ جان علی، فاطمه سپر گردید
قد خمیده ی او ذوالفقار حیدر بود
نگاه زینب کبری به غربت مادر
نگاه فاطمه بر اشکِ چشم دختر بود
رخی که رنگ جسارت گرفت قرآن بود
تنی که روی زمین افتاد کوثر بود
چهار کودک معصوم با تنی لرزان
دعایشان به پدر، چِشمشان به مادر بود
چهل نفر به سر بضعه ی پیمبر ريخت
شرورتر ز همه قنفذ ستمگر بود
*گفت قنفذ چرا دست فاطمه رو از دامن علی جدا نمیکنی؟ چنان ضربه ای زد..*
خدا گواست که یک ضربه بر تنش نزدند
به قصد کشتن او ضربه ها مکرر بود
فاطمه ببین گریونم
روضه ی تو رو میخونم
بی تو من چطور آروم بمونم
برگرد، نبودنت دلم رو میشکنه
برگرد، غمت آتیش به جونم میزنه
برگرد، با دیدنت دلم جلا بگیره
برگرد، داره میباره اشکِ دخترت
برگرد، به جون این شهید بی سرت
برگرد، تا که خونه بازم صفا بگیره
*مصیبتی رو داره میگه که امیرالمؤمنین برای این مصیبت گفت: ردای جنگ به تن میکنم. زمین رو از خون همه اتون سیراب میکنم. دمار از روزگار همه اتون درمیارم. چه مصیبتی؟ علی سیلی خوردن فاطمه رو دید تحمل کرد، ناله اش رو بین در و دیوار دید تحمل کرد، اما برا این مصیبت ردای رزم به تن کرد، شمشیر برهنه تو دستش از خونه بیرون زد..*
گفت باز دارن میدن آزارت
پیش چشمای دلدارت
اومدن برا نبش مزارت
برگرد، نذار اینا زمینم بزنن
برگرد، اینا دشمن خونیِ منن
برگرد، آخه تنها طرفدارم تو بودی
برگرد، زندگیِ منو به هم زدن
برگرد، با غرور جلو من قدم زدن
*سلمان دید علی تو کوچه نشست زانوهاشو بغل گرفت، های های داره گریه میکنه. آقاجان اینجا کوچه ست محل عبور مردمه، حضرت فرمود: سلمان دست رو دلم نذار، این مرد رو میبینی جلو من داره راه میره؟ یه روز دستای منو بست، جلو چشم من به فاطمه ام جسارت کرد.. یه دعا میگم اگه تونستی آمین بگو، خدا غرور هیچ مردی رو جلو زن و بچه اش نشکنه، دو جا غرور علی شکست، یجا وقتی از خونه دارن کشون کشون میبرنش نگاه کرد ناموسش بین در و دیوار رو زمین افتاده. زبانم لال، یکی فاتح بدر و خیبر شمشیر برهنه بالا سرش نگه داشتن، دید فاطمه داره نگاه میکنه، الانه که نفرین کنه، فرمود: به والله الان موهامو پریشان میکنم، پیراهن پیغمبر رو به سر میندازم، همه اتون رو نفرین میکنم، امیرالمؤمنین فرمود: سلمان بدو فاطمه ام رو دریاب، نکنه نفرین کنه. سلمان اومد محضر بی بی مؤدب، خانم جان! امیرالمؤمنین سلامت میرسونه، نکنه نفرین کنی، گفت: سلمان چطور نفرین نکنم؟ اینا ببین با علی چه کردن، اینا غرور علی رو شکستن. انقدر فاطمه ایستادگی کرد، علی رو برگرداند به خونه، گفت: به والله بدون علی نمیرم، با علی برگشت... اما کربلا دیدن زینب مستأصل هی داره میدوه، به این رو میزنه، به اون رو میزنه، ببینید دارن حسینمو میکشن، دارن سر از بدن حسینم جدا میکنن، خدا روتو سیاه کنه روی زینبو زمین زدی. یه وقت نانجیب گفت کارو تمام کنید، زینب نگاه کنه سر حسین بالای نیزه، نگاه کنه اسب ها رو نعل تازه زدن، بر بدن حسین....*
1_14811383602.mp3
14.98M
#⃣#|شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)
#⃣#فاطمیه
#⃣# سید مجید بنی فاطمه -
#⃣#روضه سنگین
👌حتما گوش کنید
🙏تو جلسات خاص خونده بشه
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
میون شعله و هیزم
چه غوغایی به پا میشه
تموم هستی باباست
اونی که بین اتیشه
کی فکر میکرد یه روز مردم
بریزن توی این خونه
خدایا چی میبینم من
در و دیوار پر از خونه
چی دیواری چه مسماری
چه کرده میخ با سینه
میون شعله ها بابا
داره زهراش و میبینه
دیگه افتاده از پا و
به روی خاک میشینه
نمیشکست پهلوی مادر
اگه درب و نمیشکستن
پاشو مادر پاشو مادر
که دست حیدر و بستن
یکی با ضربه پایی
دره این خونه رو میزد
خدایا رحم کن ای وای
که قنفذ با غلاف اومد
بیا فضه برس
دیگه به فریادش
داری میری از این خونه
دیگه بار سفر بستی
چی میشد که بگی بانو
یه شب دیگه پیشم هستی
با سختی جمع کردی تو
یه بستر که پر از خونه
ولی اونی که جمع میشه
بساط زندگیمونه
بمون خانوم منم مظلوم
نگاهی تو به حالم کن
تو رو جون علی دیگه
نگو انقدر حلالم کن
سه ماه که نمیذاری
ببینم زخم بازوتو
بیا و این شب اخر
دیگه از من نگیر روتو
به جای کار تو خونه
بشین پیش من امشب رو
ببین حال حسینت رو
ببین اشکای زینب رو
نرو مادر بری این خونه ویرونه
حسن زانو بغل کرده بازم حالش پریشونه
با بازوی ورم کرده نزن موی من وشانه
التماس دعا
🟢