eitaa logo
حوزویات
511 دنبال‌کننده
70 عکس
25 ویدیو
8 فایل
💫 آنچه در رسانه‌های رسمی حوزوی نمی‌بینید و نمی‌خوانید! 💫 ارتباط با ادمین: @hadirahnama
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ غرایب ادیب غریب راوی حوزه نوشت: احمد مهدوی دامغانی در سن 96 سالگی در فیلادلفیای امریکا دیده از جهان فرو بست. او محقق و پژوهشگر در عرصه دین و ادبیات بود و فرزند یکی از علمای مهم حوزه خراسان به شمار می‌رفت. هم‌چنین وی از دوستان دوره تحصیل آیت‌الله‌ سیستانی بود. نیز او را آخرین شاگرد زندۀ محمد قزوینی (ادیب نامدار عصر پهلوی اول) به شمار می‌‌آوردند. او پس از انقلاب به اتهام ارتباط با برخی عوامل حکومت پهلوی بازداشت و محاکمه شد و سال 1366 از ایران مهاجرت کرد. سه گفتارِ ذیل، می‌تواند منظومه فکری او را معلوم کند: 1️⃣ «همانطور که دولت در مورد مشکل اعتیاد تلاش می‌کند، باید در مقام مبارزه با مخدّراتِ فکری هم برآید. چرا جوانِ 13-14 ساله امروزی به جای داستان راستان مرحوم مطهری رمانی را بخواند که بر اساس روابط جنسی نوشته شده است و در نتیجه فکرش مسموم شود؟ آیا نباید برای ریاضت و حمایت افکار، دستگاه و مؤسسه‌ای وجود داشته باشد؟ من معنای فضای باز سیاسی را نمی‌فهمم یعنی چه؟ فضای سیاسی محدوده‌ای دارد یا خیر؟ آیا این محدوده باید در چارچوب احترام به قانون اساسی باشد یا خیر؟ مقررات این کشور (امریکا) می‌گوید که افراد تابعه این کشور در انتخاب شغل، مذهب، سخن گفتن و شنیدن و خواندن و نوشتن آزادند. اما در مملکتِ ما چنین نباید باشد. فضای آزاد نباید در حدی باشد که با اصول و مقررات که مایه قوام و دوام مملکت است معارضه داشته باشد. در قانون اساسی مذهب رسمی مذهب شیعه حقه جعفریه اثنی عشریه است، نه تمامی مذاهب. مگر می‌شود اجازه داد کسی علیه مقدسات و معتقدات اسلامی قیام کند و با اسلحه قلم بر خلاف اعتقادات مردم و مذهب مطلب بنویسد؟ آیا می‌شود جواز نشر هر مجله‌ای را داد که باعث مسموم شدن افکار جوانان شود؟ طبعا باید دستگاهی متولی باشد و به این مسائل رسیدگی کند. اما ناگفته نماند که نباید قوه خلاقه هنرمند، نقاش، بازیگر قصه نویس و نویسنده گرفته شود. بلکه باید در راهِ معقولی هدایت شود... آن چیزی که به سلامت روحی فرزندان مملکت صدمه می زند باید کنترل شود. من مخالف آزادی قلم نیستم، اما آزادی هم به معنای گفتن هر چیزی نیست. ... هنوز در مملکت ما عاشورا و رمضان وجود دارد و نزد اکثر مردم سنت‌های اسلامی محترم شمرده می‌شود. نباید چیزهایی نوشت که جوانان و نوجوانان تحریک شوند. و اتفاقاتی که در اینجا مشاهده می شود در آنجا بروز کند. در ایران حیا و متانت و حجاب حکمفرماست. وضعِ ایران با دیگر کشورها قابل قیاس نیست و نمی‌توان در آنجا چیزی را که خلافِ سنت و اعتقادات و باورهاست آموزش داد» (گفتگو با مجله کیهان فرهنگی، بهمن ماه 1370، شماره 80). 2️⃣ «عقل در مقابل اسلام چیست؟ اصطلاحاتِ عقلی یعنی چه؟ در تمامِ مذاهبِ اسلامی هیچ مذهبی به اندازه شیعه بر عاطفه و عشق مبتنی نیست. شاید این که جزو اصولِ مذهبِ ما یکی هم عدل است، همان عدل موجبِ این می‌شود که عشق هم جزو عدل باشد. امامت مبتنی بر عشق است. خیلی به عقل اتکا نکنید... ما خدا را در قلبِ خود یافته‌ایم. خدا را با فلسفه نمی‌توان شناخت. فلسفه می‌تواند اثبات کند، اما نمی‌شناسد. ما خدا را با فلسفه نمی‌توانیم بشناسیم. کی فکرِ بشر می‌تواند خالقِ خود را بشناسد؟ هیچ یک از کتبِ مذهبی ادیانِ ابراهیمی تمسک به عقل نمی‌کنند... وحی قابل فهمِ ما نیست. از عالمِ امر است. از عالم خلق نیست... این نیست که به عقل بی اعتنا باشیم. عقل برای کارِ این دنیا است. برای اینکه زندگی این دنیا را به امر عقل بر اساس دستورات دین انجام دهیم» (گفتگو با برنامه شوکران، سال 98). 3️⃣ «من ابدا و اصلا اعتقادی به نواندیشی دینی ندارم و هرگونه نواندیشی را با اصول و فروع دین و مذهبِ اسلام و تشیع مغایر و معارض می‌دانم، زیرا آنچه نواندیشان به خیال خودشان از اسلام و تشیع تصور می‌کنند و ارائه می‌دهند، شیرِ بی‌یال و دم و خالی از دیانت و مذهب و تشیع است. آن کسانی که با حرف‌های خود انکارِ وحی محمدی‌ می‌کنند و به آن توهین‌ می‌کنند و توجیه می‌کنند و وحی را در حد خواب دیدن تنزل می‌دهند و در عین حال مثنوی مولوی را با قرآن مقایسه می‌کنند، همان مثنوی را نیز به درستی نخوانده‌اند، چه برسد به قرآن مجید. هر کسی وحی را نمی‌فهمد و وحی در مقام امر است نه در مقام فهم. این حرف‌ها، حرف‌های جسمیان است و از روح و اعتقاد و ایمان خالی است و بیشتر برای این است که خود را از تکالیفِ مذهبی خلاص کنند. نواندیشی در دین معنا ندارد، ما همان دینی را داریم که امیرالمومنین (ع) و سید الشهدا(ع) و ائمه معصومین همان را دارند. من نه تنها اعتقادی به نواندیشی ندارم، بلکه نواندیشی را مخالف دین و مذهب می‌شمارم»( با مجله خیمه، شماره 131، تیر 98). ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
توزیع قدرت در نگاه بهشتی.docx
57K
🔖 شهید بهشتی و توزیع قدرت در ساختار جمهوری اسلامی ایران 📝نویسنده: حجت‌الاسلام والمسلمین سیدضیاء مرتضوی ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️تلاش کردند مسائل عقیدتی را برهانی کنند، برخی به قله رسیدند و برخی در نیمه راه ماندند ✍آیت‌الله جعفر سبحانی بسم الله الرحمن الرحیم سخن گفتن در باره‌ی فلسفه و مسائل آن در یک نامه نمی‌گنجد ولی نکاتی را یادآور می‌شوم: اوّلاً: آموزش فلسفه دانشی است از آن کسانی که ذوق درک این مسائل را دارند، شیخ الرئیس در آخر اشارات به این مطلب تصریح کرده است. این نه به خاطر این است که این علم باید به صورت سری تدریس شود بلکه به خاطر این است که همه افراد شایستگی آموزش این علم را ندارند. این اختصاص به فلسفه ندارد ریاضیات عالی هم همین حکم را دارد. و حضرت امام (قدس سره) در تدریس منظومه و غیره همین شرط را عملی می‌کرد. اجازه می‌داد شخصی چند روز در درس شرکت کند و بعد می‌گفت خلاصه درس را بنویس تا شایستگی او احراز شود. ثانیا: تنها مسأله معاد جسمانی نیست حدوث زمانی نیز به همان سرنوشت دچار است؛ فلاسفه معتقد بودند عقاید را باید با برهان ثابت کنند. و اگر برهانی نشد چون در شریعت مقدسه آمده پذیرا بودند. این مطلب را شیخ الرئیس در معاد شفاء تصریح می‌کند. ثالثا: فلاسفه تلاش می‌کردند تا این مسائل پیچیده برهانی باشد لذا حدوث زمانی را از دو راه ثابت کردند یکی حرکت جوهری و دوم بیانی که مرحوم آملی در شرح منظومه دارد. و ما نیز در الهیات آن را به صورت مجمل آورده‌ایم. رابعا: فلاسفه تا عصر صدر المتالهین (979- 1050ه) معاد روحانی محض را برهانی کردند ولی در اثبات معاد جسمانی برزخی تا چه رسد به عنصری موفق نبودند زیرا تصور می‌کردند که لازمه آن رجوع ما بالفعل الی ما بالقوه است و این محال است چون از نظر آنان نفس پس از جدایی از بدن تجرد کامل پیدا می‌کند و چنین موجودی کمالات آن بالفعل است و دیگر در آن امکان استعدادی وجود ندارد که پذیرای بدن باشد. صدر المتالهین معاد برزخی را برهانی کرد و معتقد شد نفس به خاطر تجرد، خلاقیت دارد و بدن برزخی را می آفریند و با آن زندگی می‌کند بدون آنکه ما بالفعل به ما بالقوه برگردد. اما از اثبات معاد جسمانی عنصری، ناتوان ماند؛ ولی در عین حال در کتاب شرح الهدایة الأثیرية، معاد عنصری را مطرح می‌کند. ولی در قرن 14 حکیمانی کمر همت بستند و مرحله سوم معاد را نیز برهانی کردند نخستین گام آن را آقا علی زنوزی در کتاب سبیل الرشاد برداشت و بعدا هم شیخ محمدحسین اصفهانی و سید ابوالحسن قزوینی برهان ایشان را توضیح بیشتری دادند. مرحوم امام در طول زندگی نسبت به معاد عنصری عقیده‌ای خاصی داشت ولی آنچه که در اواخر از ایشان بهره گرفتیم این است که نفس مجرد به خاطر قدرتی که دارد بدن عنصری را هم اداره می‌کند و همین طوری که عالم ماده تحت نظر مجردات تدبیر می‌شود بدن عنصری نیز تحت قدرت نفس مجرد تدبیر می‌شود. بنابر این هر سه معاد را در این اواخر پذیرا بودند و اما این که مرحوم طباطبائی معاد را تدریس نمی‌کرد شاید به خاطر آن بود که برهانی به نظرش نمی‌رسید. در هر حال همه این بزرگان تلاش کردند که مسائل عقیدتی را برهانی کنند برخی به قله رسیدند و برخی در نیمه راه ماندند. شکر الله مساعیهم. لطفا به کتاب الهیات توجه کنید. با تقدیم احترام جعفر سبحانی - 3 / ذی الحجة الحرام / 1443 ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️کتابی درباره تناقض‌های بزرگ و موقعیت اجتماعی روحانیت ✍منصور ضابطیان کتاب «مسافر سنت در هزاره سوم»، نوشته محمدرضا زائری از همان اسمش تکلیف خود را با آدم معلوم می‌کند. کتابی که قرار است با کتابی پر از تناقض روبرو باشی یا بهتر است این طور بگویم که قرار است کتابی بخوانی درباره «تناقض». تناقض قرار گرفتن یک روحانی پایبند به سنت‌ها در موقعیت‌های معمولی جامعه که گاه چنان از او دور است که خواننده را با این پرسش مواجه می‌کند که اگر خود او در این موقعیت قرار داشت چه واکنشی نشان می‌داد؟ تناقض دیگر به رفتارشناسی جامعه‌ای بر می‌گردد که بخشی از آن همچنان روحانیت را نماد اتکا به باورهای دینی می‌پندارد و نویسنده را به عنوان یک مرجع اجتماعی مذهبی برای راهنمایی و در نهایت رستگاری می‌پندارد و بخشی دیگر آن را تنها بواسطه پوشش نماینده سیاسی طبقه حاکم می‌پندارد. درست از همین جاست که تناقض بزرگ بر صحنه می‌آید: «نقش روحانیت در جامعه امروز» که خود می‌تواند موضوع یک تحقیق اندیشمندانه و کاربردی در نجات موقعیت اجتماعی روحانیت شیعه قرار گیرد. ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️ جدال بر سر بنیاد «امامت»! صفحه مجازی استاد سیدعلی میلانی تغییرات جدید هیئت مدیره «بنیاد امامت» را رسانه‌ای کرد که نام وی به عنوان مدیرعامل عنوان شده و نامی از استاد محمدتقی سبحانی حتی به‌عنوان عضو هیئت مدیره نیست. از طرف دیگر، سبحانی نشست خبری «گزارش‌های بین‌المللی امامت» برگزار می‌کند و صفحه مجازی‌اش از وی به‌عنوان مدیرعامل بنیاد امامت نام می‌برد. ماجرا از آنجایی آغاز می‌شود که چند سال پیش سبحانی موفق می‌شود به‌طریقی بنیاد امامت را از دست میلانی خارج کند، حتی مطابق برخی شنیده‌ها مانع ورود خودروی وی به بنیاد شده و خودش مدیرعامل می‌شود. از آن وقت تا کنون جدال بر سر اداره بنیاد ادامه داشته است. میلانی در مرحله آیت‌الله «العظمی» شدن است و گویا تلاش‌هایی هم برای «آیت‌الله» شدن سبحانی آغاز شده است. هر دو نیز به بنیاد امامت نیاز دارند. به لحاظ فکری و آثار اندک مکتوب سبحانی و نیز به‌شهادت برخی از اعضای بنیاد، سبحانی روتوش شده و امروزی شده میلانی است، از این رو، نشست خبری امامت برگزار می‌کند و به دنبال تبلیغات و کارهای بین‌المللی است. البته میلانی به دنبال مرجعیت فقهی است ولی سبحانی در این‌باره اقدام‌ خاصی نکرده و گویا جای دیگری را نشانه گرفته است. باید دید جدال بر سر «امامت» به کجا می‌رسد و «حامیان و مشهدنشینان» به کدام یک برای خواباندن مچ دیگری کمک می‌کنند؟ آیا سبحانی می‌تواند با کمک حامیان‌‌اش بنیاد امامت را پس بگیرد یا مجبور می‌شود در شهرهای دیگر تابلوی «مؤسسه معارف اهل‌بیت» را جایگزین «بنیاد امامت» کند./حوزه بی‌سانسور ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️ در یزد ما هم «رضا به داده» ندادند! ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین سیدضیاء مرتضوی ۱- یزد ما همان دار العباده، یکی از مراکز نفوذ تشیع حتی پیش از دوره صفویان است و بحمد الله درباره مجالس مرثیه خوانی و تعزیه گردانی و هیئتهای عزاداری برای اهل بیت(ع) بسیار اهتمام داشته و دارند و شیوه خاص نوحه‌سرایی و مرثیه‌خوانی آنان مورد توجه دیگران بوده است؛ به ویژه در سال‌های اخیر که برخی هیئت‌های معروف و با پیشینه زیاد افزون بر سبک زیبا و نظم مثال زدنی خود، از محتواهای زنده عینی و ادبیات پرجاذبه و اثرگذار بهره می‌برند؛ ادبیات و محتواهایی که با «هم‌ذات‌پنداری» سایر علاقه‌مندان در داخل و خارج کشور، این نوحه‌ها و سوگ‌سرودها را به ویژه به لطف فضای مجازی و بحمدالله از محدوده آن دسته‌جات بسی فراتر برده است. ۲- یکی از خبرهای تأسف‌بار این چند روز، در روزهای اندوه و نوحه و سوگ در شهادت سالار آزادگان، حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران «آزادمرد» ایشان این است که امسال برخی دسته‌جات و هیئت‌های یادشده و شاخص از سوی برخی نهادها محدود شده‌اند و از آنها خواسته شده که برخی نوحه‌ها را حذف کنند و حتی فشار آورده‌اند که باید برخی «واژه»‌ها را در اشعار خود «تغییر» دهند. این امر طبعا به این معناست که از آنان خواسته شده پیش از خواندن اشعار و نوحه‌ها باید متن آنها از سوی همان مراکز ممیزی و «روا» بودن آنها تایید شود و همین امر باعث شده است که با امتناع این هیئت‌ها از همراهی با چنین دخالت‌های ناروا آنها تعطیل شوند! ۳- واقعیت آن است که چنین اقداماتی چنان تاسف‌بار است که آدمی نمی‌تواند به راحتی صحت خبر آن را بپذیرد. امری که به روشنی با یکی از فلسفه‌های برگزاری عزاداری برای سرور آزادگان(ع) ناسازگار است؛ زیرا بی‌شک آن پیشوای آزاده و بزرگ و یاران آزادمنش ایشان، «شهید» راه آزادی بشر و ایستادگی در برابر زور و تحمیل خودکامگان هستند و مایه شگفتی است که کسانی که خود عزادار و مدعی پیروی از آن پرچمدار آزادی می‌باشند و نهادهایی که ادعای حمایت از انقلابی را دارند که یکی از شعارهای اصلی آن «آزادی» بوده و هست، چنین دخالت‌های بی‌جا و ناامیدکننده‌ای کرده باشند. بنده نیز از جزئیات آن خبر ندارم و آگاهی‌ام در حد همان مطالبی است که در رسانه‌های مطرح شده است و به نظر می‌رسد، متاسفانه اصل آن دور از واقعیت نباشد. ۴- در اینجا با این تلقی که خبرهای یادشده درست است، به یاد خاطره‌ای از خطیب توانا و مشهور مرحوم حجت ‌الاسلام و المسلمین آقای محمدتقی فلسفی، رحمة الله علیه، افتادم که سال‌ها پیش خوانده بودم و در کتاب خاطرات ایشان به نام «زبان گویای اسلام» آمده است؛ خاطره‌ای از نخستین دیدار ایشان با امام‌خمینی، دو سه روز بعد از پیروزی انقلاب. اگر خبر یادشده درست باشد، نقل این خاطره یکی از شواهد وضعی است که برخی برای جامعه ما می‌پسندند و نسخه‌ای است که با تنگ‌نظری خود برای آن پیچیده و به اجرا گذاشته‌اند؛ نسخه‌ای که متأسفانه شواهد آن کم نیست و یک نمونه بسیار کوچک آن در همین یزد، جلوگیری از سخنرانی این بنده طلبه در چند سال پیش بود؛ که وقتی تهدید قبلی «آقایان» اثر نکرد، عملا مانع آن شدند؛ آن هم سخنرانی در بزرگداشت ولادت حضرت امام جواد(ع)! متن خاطره آقای فلسفی عینا این است: ۵- «دو سه روز بعد از ورود امام، در مدرسه علوی در حضور صدها نفر از علما و روحانیون تهران منبر رفتم. در بین سخنرانی که در مورد اختناق رژیم گذشته صحبت می‌کردم، گفتم: یک کتاب‌فروش چندین سال قبل به من می‌گفت: در زمان رضاشاه، اداره اطلاعات شهربانی هر کتابی که می‌خواست چاپ شود باید نگاه می‌کرد و روی هر صفحه، مهر «روا» می‌زد تا چاپخانه آن را چاپ کند. او می‌گفت: من دیوان حافظ را که چندین بار چاپ شده بود به شهربانی بردم تا مجوز چاپ بگیرم. فرد مسئول گفت: یک ماه دیگر بیایید. هر چه اصرار کردم تا زودتر مجوز دهد، قبول نکرد. بعد از یک ماه که رفتم، دیدم همه صفحات به جز یک صفحه مهر خورده است. گفت: باید این یک بیت شعر را تغییر دهی: «رضا به داده بده و ز جبین گره بگشای که بر من و تو دَرِ اختیار نگشا دست» گفتم: این شعر حافظ است. چطور آن را عوض کنم؟ بر فرض عوض کنم، ولی به جای آن چه قرار دهم؟ گفت: چون کلمه «رضا» اسم رضاشاه کبیر است، آن را بردار و کلمه دیگری جای آن قرار بده! مثلا «حسن به داده بده»، «تقی به داده بده»!! با گفتن این مطلب، مجلس غرق در خنده شد. امام نیز چنان می‌خندید که دوش‌هایشان تکان می‌خورد.» ۶- حال شایسته است به جای آن خنده‌ها گریست و خطاب به «آقایان» فقط این آیه را خواند: «فاین تذهبون»؟ صلی الله علیک یا ابا الاحرار و علی الارواح التی حلت بفنائک. ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️ مدیریت برخورد به سبک مدیران حوزه علمیه خراسان با جریان «نقد انقلابی حوزه»! 🔺صورت جلسه کمیته عالی اخلاقی و انضباطی حوزه علمیه خراسان پیرامون فعالیت‌های حجت‌الاسلام احمد صابری تولایی، از فعالان تبلیغی و مدیر کانال نقد انقلابی حوزه که به امضای اعضای جلسه و نیز دستور مدیر حوزه علمیه خراسان رسیده است! ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙بشنوید: پاره‌ای از توضیحات حجت‌الاسلام احمد صابری تولایی پیرامون فعالیت "جریان نقد انقلابی" و رأی کمیته انضباطی حوزه علمیه خراسان 🔈 دارای اهمیت؛ ❗️شاکی‌های من، قاضی‌های من هستند! ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️ سعه صدر مدیران حوزه، از قم تا مشهد ✍️علی مهدوی، سردبیر مناهج روز نهم فروردین همین سال جاری بود؛ از دفتر آیت‌الله اعرافی تماس گرفتند و گفتند حاج آقا می‌خواهند شما را ببینند؛ همین امروز ساعت ۱۹:۳۰. احساس کردم یادداشت انتقادی که با عنوان «شکر و شکایت» منتشر کردم دلیل این دعوت باشد. البته این اولین باری نبود که حاج آقا را نقد می‌کردم، همچنان که اولین باری هم نبود که توفیق داشتم خدمت ایشان برسم. و باز مثل همیشه نه تنها با روی باز استقبال کردند، بلکه گفتند: «دیدم مطلبی در انتقاد، نوشتی؛ [با لبخند ادامه دادند] که سر و صدا هم کرده». آمدم صحبت کنم، قبل از اینکه چیزی بگویم گفتند: «نمی‌گویم ننویسید، بنویسید. مطالب شما عالمانه، منطقی و اخلاقی است.» سپس توضیحاتی درباره کارهایی که انجام شده و برنامه‌هایی که دارند فرمودند. این برخورد، عمق سعه صدر مدیر حوزه‌های علمیه را نشان می‌دهد؛ متانتی که نه تنها باعث اَلکن‌شدن و گرفتگی زبان منتقدش نمی‌شود؛ بلکه به وی جرأت و جسارت می‌دهد تا بیشتر و بهتر در مسیر مطالبه‌گری قدم بردارد. همانجا مستقیم با آیت‌الله اعرافی درباره برخی از انتصابات سؤال‌برانگیز در یکی از مدیریت‌های ارشد ایشان صحبت کردم، ایشان ضمن استماع و استقبال، دفاع تعصب گونه‌ای نکرد و توضیحاتی ارائه داد. آیت‌الله اعرافی همیشه مهمترین مدافع مطالبه‌گری و انتقادات بوده‌اند و پیش از اینها هم گفته بودند: «نقد را از شخص من آغاز کنید». آنچه بیان شد فقط یک نمونه از سعه صدر مدیران قلب حوزه‌های علمیه جهان تشیع یعنی حوزه علمیه قم است. همین اتفاق در مورد آیت‌الله بوشهری دبیر شورای عالی حوزه‌های علمیه نیز تکرار شده است. چند بار که نقدهای جدی درباره شورای عالی نوشته‌ایم، شخص ایشان دعوت کردند برای گفتگوی مستقیم. جالب اینکه ایشان هم هیچگاه نگفتند ننویس و نقد نکن. بلکه سفارش کردند نقدها دارای راه حل هم باشد؛ علاوه بر اینکه نقاط قوت هم بیان شود تا طلاب ناامید نشوند. در مورد رئیس مرکز خدمات حوزه‌های علمیه، بارها ایشان را به صورت جدی و صریح در رسانه نقد کرده‌ایم؛ با اینکه دأب ایشان تابحال پذیرش حضوری منتقدین نبوده است، اما از مدار سعه صدر و تحمل هم خروج نداشتند. با وجود همه انتقاداتی که به مدیران حوزوی،‌ عملکردشان و مطالباتی که از ایشان داریم، نباید از انصاف خارج شد و این نقاط قوت را هم باید پررنگ کرد. مخصوصا وقتی در برخی حوزه‌های شهرستان روحیاتی دیده می‌شود که در حرکتی بدعت‌گونه، به جای دادگاه ویژه هم تصمیم‌گیری می‌کنند. این بدعت خطرناک نباید سنت شود؛ بلکه باید شکسته شود. اشتباه نشود، در مقام قضاوت نیستم که حق با چه کسی بوده بحث این است که دادگاه ویژه صلاحیت صدور و اجرای حکم را دارد؛ نه مدیرانی که خودشان از سویی، یک طرف دعوا هستند و از سوی دیگر، قاضی و مجری حکم!! در آخر این را باید به همه طلاب و مطالبه‌گران عرض کنم، راه مطالبه‌گری و نقد، صراحت توأم با رعایت حرمت‌ها و دوری از هتاکی است. احترام بزرگان را در عین عدم لکنت زبان باید حفظ کرد. بزرگان هم باید پدری را از رهبر انقلاب یاد بگیرند. بجای اینکه برخی رفتارهای غیر قابل دفاع خود را مدام به واسطه اینکه منصوب رهبری هستند توجیه کنند، بر سعه صدر خود بیفزایند. حریم سربازخانه حضرت ولی‌عصر ارواحنا فداه نیاز به مراقبت دارد؛ هم از سوی مدیران هم از سوی طلاب. اگر قرار باشد در برخی شهرستان‌ها دو طرف با عصبیت و پرخاش، به تقابل با یکدیگر برخیزند، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️ماجرای برخورد با مهسا امینی غیر قانونی، غیر عقلایی و غیر شرعی بود 📌در پی درگذشت خانم مهسا امینی، آیت‌الله بیات زنجانی بیانیه‌ای به شرح ذیل صادر نمود:   «بسم الله الرّحمن الرّحیم انّا لله و انّا الیه راجعون در ارتباط با اتفاقی که پس از مواجهه‌ی گشت ارشاد، برای دختر جوان‌مان مرحومه مهسا امینی رخ داده است عرض می‌کنم که مجموعه‌ی رفتارها و وقایعی که موجب این اتفاق ناگوار و تأسف برانگیز شده، هم غیرقانونی است، هم غیرعُقلائی است و هم نامشروع. غیرقانونی است از آن حیث که هیچ یک از قوانین کشور، مأموریت ارشاد و تربیت شهروندان را به پلیس نسپرده است؛ غیرعُقلائی است از آن حیث که تا جایی که می‌دانیم و در تاریخ دیده‌ایم این قبیل تلاش و تقلّاهای قهری هیچ وقت در هیچ جامعه‌ای موجب گسترش و استقرار پایدار و ماندگار هیچ ارزشی از ارزش‌های الهی و انسانی نشده است و نیز غیرمشروع است چون همان‌طور که بارها گفته‌ام آیۀ کریمه «لا إکراه فی الدین» با اطلاقی که دارد به صراحت و شفافیت تمام، مؤمنان را از توسعه قهری و ترویج ستم‌گرانه و ظالمانۀ ارزش‌هایی که آنها را دینی و اخلاقی می‌پندارند بازداشته است چون این عین تناقض است و تناقض در هیچ کجای عالم بقاء ندارد. خداوند إن شاء‌الله این دختر عزیزمان را مشمول رحمت واسعه خودش قرار بدهد، به خانواده محترم ایشان صبر و اجر عنایت بفرماید و به لطف یا به قهرش حقیقت کلام امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه را به آمران و مأموران این قبیل حوادث القاء بفرماید که مقام و قدرت اگر ماندنی بود به شما نمی‌رسید. اسدالله بیات‌زنجانی قم المقدسة ٢٥ شهريورماه ۱۴۰۱» 🆔 @Howzaviat
⭕️واکنش استاد سید مصطفی محقق داماد به درگذشت مهسا امینی «بسم الله الرحمن الرحیم انا لله وانا الیه راجعون حادثه مرگ جانسوز هموطن عزیزمان مهسا امینی موجب جریحه‌دار شدن قلوب مردم شریف ایران شد. اینجانب ضمن عرض تسلیت این مصیبت به خاندان داغدار و عموم ملت سوگوار، رخصت می‌طلبم که به چند نکته تاکید و تصریح نمایم: ۱- در وقوع این حوادث به دنبال خاطی گشتن و حتی به مجازات خاطیان رده‌های پایین بسنده کردن نه درد و سوز عمومی را تسکین می‌بخشد و نه امیدی به عدم تکرار نظیر آن ایجاد می‌کند. زیرا این حوادث معلول است و باید در جستجوی علت‌ها بود. ۲- در حادثه ننگین زندان کهریزک سال ۸۸ به رغم وقوع جنایتی هولناک و ننگین سرانجام به مجازات چند مباشر ضعیف منتهی شد و اسباب اقوی نه تنها معفو بلکه برخی در مقامات برتر منصوب شدند درحالی که به یقین حادثه مزبور دال بر بی‌کفایتی و سوء مدیریت آنان بود و چنانچه شایسته‌سالاری انجام می‌شد از تکراران جلوگیری به عمل می‌آمد. ۳- امر به معروف و نهی از منکر به معنای صحیح و منطبق با تعلیمات اسلامی را هرگز کسی انکار نمی‌کند. ولی به یقین این دو فریضه الهی شرایطی دارد و در رأس آنها نه تنها اشنایی بلکه آگاهی کافی و عمیق مجریان با معروف و منکر است. تشکیل این نهاد و دادن آن بدست افراد ناآگاه انحرافی است روشن از تعالیم اسلامی و راهی است برای سلب آزادی‌های قانونی وشرعی شهروندان. در روایت مسعدة بن صدقه امام صادق (ع) فرمودند: امر به معروف و نهی از منکر باید توسط کسانی انجام شود که معروف را از منکر بشناسند نه کسانی که خود هدایت نشده‌اند تا دیگران را هدایت کنند. (وسایل، ج۱۱، ص۲۰۰) ۴- مظهر کامل معروف تذکر خیرخواهانه و نقد قدرت حاکمه است و نه دخالت در حریم خصوصی شهروندان و منحرف ساختن افکار عمومی از وظایف اصلی آنان. ۵- در جامعه‌ای که فساد و سوء استفاده و رانت و اختلاس و ارتشا هر روز خبرش حتی از رسانه ملی بگوش می‌رسد و ارقامش حیرت‌آور است به یقین نهی از منکر معنای دیگری می‌یابد و موارد اهمی خواهد یافت و ترجیح اهم برمهم روش خردمندان است. ۶- تامین امنیت شهروندان اصلی‌ترین وظیفه قدرت حاکم است. قدرت حاکم نمی‌تواند با بکارگیری افراد ناآگاه و دادن لقب ارشاد و مرشد به آنان‌ موجبات سلب آسایش گردد. اینگونه القاب شایسته صالحان علمی و عملی است. ۷- جرم‌انگاری و تعیین مجازات نسبت به اعمال و رفتار شهروندان کار بسیار دقیقی است و در جوامع پیشرفته جهان امروز همواره توسط متخصصان دانش حقوق و علوم اجتماعی و روانشناسی انجام می‌گیرد و در جامعه ما نیز آنچه جنبه فقهی دارد بایستی توسط فقیهان عالی رتبه و واجد درجه اجتهاد مسلم انجام شود تا مبادا موضوعی که اصل و یا حدود و ثغورش جای سوال و تردید دارد صرفا به خواسته و نظر گروه و یافردی بر جامعه تحمیل گردد و موجبات تنفر و انزجار از شریعت سهله وسمحه احمدی را فراهم آورد. ۸- پاسخگوی اصلی در پیشگاه الهی و سپس ملت شریف ایران نسبت به این گونه حوادث تلخ کسانی هستند که روزی به نام امر به معروف، تهمت و افترا و دروغ پردازی و هتک حرمت و سلب کرامت و حقوق انسانی را حلال و مجاز و حتی فریضه دانستند و از این رهگذر عالمان را ملجم و جاهلان را مکرم ساختند. ربنا و علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر سید مصطفی محقق داماد‌ ۲۵شهریور ۱۴۰۱» ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️آیا وقت صدور بیانیه نرسیده است؟! ✍حجت‌الاسلام احمدحسین شریفی جهت اطلاع آن بزرگواران و عزیزانی (آیات و فلاسفه و حضرات و سیاسیون و احزابی) که در نخستین دقایق انتشار خبر درگذشت مرحومه مهسا امینی (پیش از معلوم شدن حقیقت ماجرا) به بهانه دفاع از حقوق مردم دست به بیانیه شدند و مستقیم و غیر مستقیم جمهوری اسلامی بلکه اسلام را متهم به «قتل» آن مرحومه کردند، در دو سه روز گذشته کسانی که به تبع بیانیه‌های شماها به خیابان‌ها آمده‌اند: ۱. قرآن را آتش زدند؛ ۲. مسجد (خانه خدا) را آتش زدند؛ ۳. امام‌زاده را آتش زدند؛ ۴. نه خلخال که چادر و روسری زن محجبه مسلمان را کشیدند و بی حرمتی علنی و آشکار کردند؛ ۵. پلیس مظلوم را آتش زدند؛ ۶. در مناطقی از شهرها رعب و وحشت و ناامنی ایجاد کردند؛ ۷. میلیاردها تومان به بیت‌المال مسلمین خسارت زدند؛ به نظرتان آیا وقت صدور بیانیه نیست؟ آیا هنوز مغز استخوان‌تان درد نگرفته است؟ آیا اینها فرزندان و دختران شما نیستند؟ آیا اینها پامال کردن ارزش‌های شما نیست؟! ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️ «خوارج نو» در ایران امروز ✍حجت‌الاسلام حبیب‌الله بابایی پیش از این در مقالۀ «تفکر اجتماعی خوارج» بر اصل «گسست میانِ من و دیگری» به مثابه نخستین اصل در اندیشه خوارج پرداخته‌ام، اینکه هرکسی از من نیست در دارالکفر هست. این اصل، پایه‌ای موثر در اخلاق دینداری خوارج و خودشیفتگی و خودارضاییِ دینی و سیاسی آنها در برخوردهای اجتماعی¬ با دیگران بوده و همین نیز موجب انسداد گفتگوی خوارج با اغیار بوده است. آنگاه که این مقاله را می‌نوشتم فکر می‌کردم مصادیق مهم از این جریان را می‌توان در برخی از خطبا و گاه روحانیان لج‌باز در ایران مشاهده کرد، لیکن تجربه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی در ایران نشان داد که روحیۀ خوارجی صرفا یک روحیۀ دینی و مذهبی نبوده، بلکه قالب‌های روشنفکری و گاه ریشه‌های دانشگاهی عمیقی دارد، قالب‌هایی که دارالکفرش را از خودی‌ها شروع می‌کند، «دیگری»هایش را از خودی‌ها و «خودی»هایش را از بیگانگان برمی‌گزیند، و به رغم ادعای گفتگوی تمدن‌ها، نمی‌تواند همین گفتگو را در وطن بوجود آورد و بلکه در دام تئوری های جدید خشونت می‌افتد. اصل دیگر در عقاید اجتماعی خوارج، اصل «عدم تبعیض ایمان» است، اینکه ایمان یک امر به هم پیوسته است و قابل تجزیه (بعض بعض کردن) نیست. از این رو کسی یا ایمان دارد و یا ندارد و کافر است. کسانی که گناهکاراند، نمی¬توانند ایمان داشته باشند و کسی هم که ایمان ندارد کافر و مهدور الدم است. دوباره زمانی که این مقاله را می‌نوشتم تصورم این بود که مصادیق این اصل را باید در میان برخی از روحانیون انحصارطلب جستجو کرد، لیکن بعدها دیدم این سخت‌گیری و گاه ساده‌لوحی را می‌توان در میان برخی جریان‌های روشنفکری در ایران نیز پی گرفت. بر اساس چنین اصلی همه باید نابِ ناب باشند و جامعه نیز باید مبرای از خطا باشد (برای همین، این طیف یا سفید سفید می بینند و یا سیاه سیاه). دشوارتر اینکه، نه تنها افراد جامعه باید مصون از خطا باشند، بلکه دولت اسلامی نیز باید خالی از ضعف و اشتباه باشد. از این نظر، اگر دولت جایی مرتکب خطا شود گناه کبیره کرده و «کافر» و «مرتد» می‌شود و در این صورت نه تنها باید از آن سرپیچی کرد بلکه باید با ایشان «جهاد» نمود. (اصل «استعراض» یا «اعدام مرتدان»). قاعدۀ دیگر در رفتار اجتماعی خوارج تقدم «شور» بر «عقلانیت» است. شور و هیجانات نفسانی (passion) همواره یکی از محوری‌ترین پرسش‌ها در اندیشه سیاسی بوده و هست. اندیشمندان بسیاری مانند اسمیت و پاسکال و دیگران در مورد امکان مهار (harnessing) و یا سرکوب (repressing) هیجانات نفسانی و غریزی سخن گفته‌اند و کسانی نیز با عنوان کردن "کنترل آتش با آتش"، شورهای نفسانیِ خطرناک را قابل کنترل با شورهای و هیجانات دیگر تلقی کرده اند. در این باره برخی نیز تأکید کرده‌اند که تا زمانی که شورهای نفسانی از رهگذر عقل و اندیشه تعدیل نشود (تبدیل به interest نشود) نظم اجتماعی بوجود نمی‌آید. آنگاه که این مقاله را می‌نوشتم دوباره مصادیق آن را در میان برخی از جریانات مذهبی و گروه‌های به اصطلاح فشار انقلابی می‌دیدم، لیکن الان که تحولات پیرامونی‌ام را می‌بینم تقدم هیجانات و شورهای کور نفسانی بر عقل و اندیشه، و تقدمِ تعصب‌های کور بر قانون و اخلاق را در جریان‌های مدعی مدرنیته درایران بوضوح می‌بینم. به نظرم آنچه در دو سویۀ به اصطلاح نخبگانی ایران می‌توان مشاهده کرد، دو گونه از خوارج‌بودگی است که مسیرهای گفتگو را از هر دو سویۀ عرفی و مذهبی در ایران به انسداد می‌برد و تراکمی از نفرت و خشونت را در جامعه بوجود می‌آورد. جنس این خوارج‌بودگی در ایران، جنس اخلاقی است و نه اندیشه‌ای و باید آن را در نظام پر از عیب آموزش و پرورش‌مان چاره کنیم. لیکن عجالتا امروزه لازم است دلسوزان نظام از هر دو طرف برای شنیدن از یکدیگر (حسن الاستماع به مثابه اساس در صورتبندی گفتگوهای سازنده) اندیشه کنند و زمینه‌های لازم را برای ایجاد ارتباطی موثر با یکدیگر و گفتگو با نسل منتقد و گاه معترض (که بسیاری از آنها در خانه هستند و نه در خیابان) فراهم آورند. یکی از نقطه‌های مهم گفتگو که باید در مورد آن فکر کرد و به توافقی در سطح ملی رسید، «فرایند مسالمت‌آمیز نقد و مکانیسم‌های قانونی آن» است تا بتوان انتقادات دلسوزان انقلاب و نخبگان جامعه برای اصلاح رویه‌ها و اقدامات به موقع را شنید. ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
✍️بسمه‌تعالی درس اسفار استاد حمید پارسانیا روزهای شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۷ تا ۸ در مدرس معصومیه‌ی حوزه‌ی فیضیه برگزار می‌شود. طلاب و علاقه‌مندان می‌توانند از طریق پیوند http://lms.bou.ac.ir/lms/course/view.php?id=1601 به‌طور برخط در این کلاس شرکت کنند. ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️اینگونه مردن، قتل است یا مرگ؟‌ ✍️حجت‌الاسلام محمد سروش محلاتی با فرضِ اینکه حادثه درگذشت، همانگونه که رسما گزارش شده، اتفاق افتاده، آیا بطور کلی این "نوع مردن" از نظر فقهی "قتل" بحساب می‌آید؟ پاسخ: برای رسیدن به پاسخ این سوال، توجه به این نکات لازم است: ۱. یک قاعده فقهی از پیامبر اکرم(ص) رسیده است که: هر کس که فردی را شب از خانه‌اش بیرون ببرد، ضامن است مگر اقامه بینه کند که او را سالم به خانه رسانده است: کل من طرق رجلا باللیل فاخرجه من منزله فهو له ضامن ...(کافی. فقیه. تهذیب) بر اساس این قاعده، اگر فردی را ‐ به زور ببرند و ‐ اجازه همراهی خانواده‌اش را هم ندهند ‐ و همه دقایق زندگی او در زمان غیبت، کاملا روشن و بدون ابهام نباشد، مسئولیت جان او با کسانی است که او را برده اند، آنها "متهم" هستند و باید برائت خود را اثبات کنند و در این مورد، "اصل بر برائت" نیست. ۲. کسانی که فردی را به زور همراه خود می‌برند و سپس حادثه مرگ اتفاق می‌افتد، برای رفع اتهام از خود، باید گزارش مستند و معتبر از لحظه لحظه فرد متوفی در دوره حبس ارائه کنند و اگر این گزارش کامل نبوده و مثلا فیلم ناقص و یا شاهدان در مقطعی از زمان حضور نداشته باشد، اتهام ثابت است و باید آنان تبرئه خود را اثبات کنند. در اینگونه موارد، شهادت و گواهی کسانی که در دستگیری دخالت داشته و همکارانشان بی اعتبار است چون از شرایط شاهد "متهم نبودن" است. ۳. خانواده متوفّی حق تحقیق و تفحص در باره حادثه را دارند و مسئولیت نهادهای حکومتی، موجب حذف اولیای متوفی در روند تحقیق نیست، آنها می‌توانند مستقیما و همراه متخصصان امین خود، در مراحل تحقیق از حادثه و یا کالبدشکافی و یا آزمایشات بعد حضور یابند. مانع شدن از این حضور و محرمانه تلقی کردن روند تحقیق، اعتبار نظر نهادهای مربوطه را مخدوش ساخته و با وجود اتهام، مساله را مشمول همان قاعده از پیامبر می‌نماید. ۴. با فرض اینکه مرگ متوفی در اثر اضطراب روانی (و نه ضربه جسمی) اتفاق بیفتد، باز هم نباید موضوع "قتل" را منتفی تلقی کرد زیرا اگر این شرایط ناسازگارِ روحی در اثر حضور اجباری در یک فضای خاص اتفاق بیفتد، "سببیتِ" آن افراد در وقوع حادثه قابل انکار نیست حتی اگر اصلِ احضار هم مجاز باشد. روایت معتبری وجود دارد که خلیفه دوم زنی متهم به فساد را احضار کرد و او در اثر نگرانی و ترس، جنین خود را سقط کرد. اصحاب خلیفه، او را تسکین می‌دادند که چیزی نیست، تو در مقام تأدیب بودی و قصد خیر داشتی! ولی امیر المومنین فرمود دیه جنین بر عهده خلیفه است و حضرت به این وسیله، وقوع قتل توسط خلیفه را تایید فرمودند (ارشاد. کافی. تهذیب) فقهای بزرگی مانند علامه حلی همینگونه فتوا داده‌اند که مرگ در اثر ترس موجب ضمان است(مختلف) و کسی که موجبات ترس و وحشت را فراهم کرده "سبب قتل" است. ۵. اگر فردی سابقه "بیماری" دارد و بدلیل آن سابقه به ضمیمه "ناراحتی" که شخصی بر او وارد می‌کند مثل فریاد زدن بر سر او یا بردن در محیط پر استرس، از دنیا برود، از نظر فقهی، حکم قتل ثابت است: (شرایع: من صاح ببالغ فمات فلا دیه اما لو کان مریضا ... لزم الضمان) مثال دیگر: شخصی را که مبتلا به بیماری تنفسی است به فضایی ببرند که نتواند براحتی تنفس کند و در نتیجه بمیرد هر چند آن فضا برای تنفس افراد معمولی، مشکل نداشته باشد. فقها در اینجا توجه داده‌اند که گاه شرایط برای یک انسان سالم، خطر آفرین نیست و در این صورت مسئولیت کمتری متوجه متصدی آن شرایط است ولی نسبت به کسی که بیماری زمینه ای دارد، کمترین اوضاع نامناسب می‌تواند مسئولیت قتل را بدنبال داشته باشد. حتی اگر آن شرایط نگران کننده نه در حد "علت تامه"، بلکه به اندازه "جزء اخیر علت مرگ" برای بیمار باشد، باز هم قتل به آن انتساب پیدا می‌کند. برای اثبات "قتل" همین مقدار که کارشناسان تایید کنند که بیمار اگر در این شرایط و یا در این مکان نبود، دلیلی برای مرگش نبود، کافی است. ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️عدم امکان اثبات قتل؛ ردیه بر ادعای سروش محلاتی ✍️ حجت‌الاسلام محمد متقیان تبریزی آقای سروش محلاتی، ناظر بر حادثه‌ای که در کشور اتفاق افتاد (فوت خانم مهسا امینی)، به دو روایت و یک قول فقهی استناد کرده و موضوع «قتل» آن خانم را منتفی نمی‌داند. کوتاه، درباره آن دو روایت و قول فقهی، نکاتی تقدیم می‌گردد: 1. آقای سروش محلاتی، ابتدا سعی می‌کند با استناد به روایتی، پلیس را ضامن جان آن فرد معرفی نماید. برای اثبات ضمان به روایت عَمْرِو بْنِ أَبِي المِقْدامِ استناد می‌کند که بخشی از مضمون آن مورد استدلال فقها قرار گرفته: «...قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلُّ مَنْ طَرَقَ رَجُلًا بِاللَّيْلِ فَأَخْرَجَهُ مِنْ مَنْزِلِهِ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ إِلَّا أَنْ يُقِيمَ الْبَيِّنَةَ أَنَّهُ قَدْ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِه...» در دلالت این روایت، بر ضمان نیروی انتظامی به مثابه مجری قانون و تطبیق آن بر حادثه مذکور، اشکالاتی است که گفته می‌شود: موضوع روایت «اخراج الرجل باللیل» است و «لیلیت» در مسئولیت فرد و ضمان او در قبال سلامتی شخص خارج، دخالت دارد و به قول علامه حلی، همین قید، موضع اتهام نسبت به شخص مُخرِج است. (مختلف الشیعة، ج ۹، ص ۳۵۶) و این در حالی است که، در حادثه مذکور، شخص نه در شب بلکه در روز و در انظار عموم، و نه از خانه‌اش بلکه از خانواده‌اش جدا شده و به مقر پلیس هدایت می‌شود. همچنین در موضوع آمده: «کل من» که شبهه می‌شود «عموم» این تعبیر، هر فردی و هر منصبی را شامل می‌شود حتی حاکم شرع یا مأمور اجرای حکم شرعی را!! درحالی که، نظر مشهور فقها این است که، اگر حاکم کسی را تعزیر کند یا اقامه حد بر او نماید و او جانش را از دست بدهد، حاکم ضامن نیست. (فقه الحدود و التعزيرات، ج ۲، ص ۶۹۲) یکی از روایاتی که از این نظر مشهور پشتیبانی میکند، صحیحه ابی الصباح الکنانی است: «عن أبي عبد اللّه عليه السلام، في حديث قال: «سألته عن رجل قتله القصاص، له دية؟ فقال: لو كان ذلك لم يقتصّ من أحد، و قال: من قتله الحدّ فلا دية له» با این وصف، معلوم می‌شود که نیروی انتظامی، از دلالت روایت بالتخصیص بیرون بوده، و امکان تطبیق روایت نیز بر حادثه مورد نظر، با توجه به قید «اخراج باللیل»، وجود ندارد. 2. آقای سروش محلاتی، در مرحله بعد، برای اثبات ضمان بر عهده‌ی حاکم، به روایتی دیگر استناد کرده که درباره قضاوت خلیفه ثانی است؛ یعقوب بن سالم از امام صادق سلام الله علیه نقل می‌کند: «قَالَ: كَانَتِ امْرَأَةٌ بِالْمَدِينَةِ تُؤْتَى فَبَلَغَ ذَلِكَ عُمَرَ فَبَعَثَ إِلَيْهَا فَرَوَّعَهَا وَ أَمَرَ أَنْ يُجَاءَ بِهَا إِلَيْهِ فَفَزِعَتِ الْمَرْأَةُ فَأَخَذَهَا الطَّلْقُ فَانْطَلَقَتْ إِلَى بَعْضِ الدُّورِ فَوَلَدَتْ غُلَاماً فَاسْتَهَلَّ الْغُلَامُ ثُمَّ مَاتَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ مِنْ رَوْعَةِ الْمَرْأَةِ وَ مِنْ مَوْتِ الْغُلَامِ مَا شَاءَ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ جُلَسَائِهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا عَلَيْكَ مِنْ هَذَا شَيْ‏ءٌ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ وَ مَا هَذَا قَالَ سَلُوا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ لَهُمْ أَبُو الْحَسَنِ ع لَئِنْ كُنْتُمُ اجْتَهَدْتُمْ مَا أَصَبْتُمْ وَ لَئِنْ كُنْتُمْ قُلْتُمْ بِرَأْيِكُمْ لَقَدْ أَخْطَأْتُمْ ثُمَّ قَالَ عَلَيْكَ دِيَةُ الصَّبِيِّ.» باوجود موثقه بودن روایت، نمی‌توان به آن استناد کرد، چرا که، روایت مذکور، قضیه خارجیه بوده و هیچ بیان قاعده‌ای ندارد و «مفتی به» اصحاب هم نبوده، و برخلاف روایات و قاعده عدم ضمان حاکم است. علاوه اینکه، موضوع روایت دیه‌ی صبی است؛ نه دیه‌ی خود مجرم؛ لذا استفاده‌ی حکم ضمان نسبت به خود مجرم از این روایت بلاوجه است. 3. روشن شد که این دو روایت، هیچ دلالتی بر ضمان مجری قانون ندارد. طبعاً آخرین تلاش آقای سروش محلاتی این است که، مجری قانون را مُسبِّب فوت آن خانم معرفی نماید. وی در این مرحله، از کلام محقق حلی استفاده می‌کند: «من صاح ببالغ فمات فلا دية‌، أما لو كان مريضا أو مجنونا أو طفلا أو اغتفل البالغ الكامل و فاجأه بالصيحة لزمه الضمان» نکته‌ی این بیان محقق حلی، «سببیت در تلف» با استفاده از صیحه (فریاد) و اخافه (ترساندن) است. پرواضح است که این بیان، هیچ ارتباطی با حادثه‌ی مذکور (فوت خانم امینی) ندارد. چرا که اگر هم به دلیل زمینه‌ی بیماری، احتمال مرگ وجود داشته باشد، باید قصد شخص مجری، در اخافه احراز گردد، و اگر قصد او احراز نشود، اصل بر عدم سببیت و عدم ضمان مجری است. و در برخورد پلیس با آن فرد نیز گزارشی که موجب احراز صدق صیحه یا اخافه گردد وجود ندارد. خلاصه اینکه: نه دلیلی بر ضمان نیروی انتظامی در مقام اجرای تعزیرات حکومتی وجود دارد و نه عنوان فقهی مطرح‌شده در کلام ایشان، مُثبِت «قتل» در حادثه مذکور می‌باشد. ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️شبکه ملی اطلاعات یک واجب شرعی است 📌آیت‌الله عباس کعبی در جمع طلاب مدرسه امام حسین(ع) قم گفته: فضای مجازی رها شده برای دشمنان نظام تبدیل به سنگر جبهه نرم گشته که به کمک سربازان تسخیر شده هر لحظه بر علیه نظام فعالیت و نقشه جدیدی را طراحی می کنند. این استاد درس خارج حوزه علمیه با انتقاد از قوای سه گانه در موضوع رسیدگی و پیگیری نسبت به وضعیت فضای مجازی اظهار داشته: فتنه فضای مجازی فتنه‌ای پیچیده و ابزار جنگ ترکیبی است که متاسفانه قوای سه گانه با وجود تذکرات و درخواست‌های پی در پی اما اقدام عملی صورت نگرفت. نماینده مجلس خبرگان رهبری جنگ سایبری را خط مقدم مقابله با فتنه دانست و یادآور شده: در جهاد سایبری باید فعال و توانمند شد تا بتوانیم شبکه ملی اطلاعات را هر چه سریعتر راه بیندازیم و این یک واجب شرعی است. ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️ اینترنت ملی، حصر عمومی! ✍️ حجت‌الاسلام سیدضیاء مرتضوی چند سالی است که اینجا و آنجا سخن از شبکه اطلاعات ملی یا اینترنت ملی (بخوانید: اینترانت!) می‌رود و حالا نیز یکی از «حاشیه‌نشینان» سیاست، «فتوا» داده است که این کار «یک واجب شرعی است»! اینکه مسئولان مربوط بخواهند یا بتوانند این «واجب شرعی» را به جا آورند(!) یا نه و اینکه انجام این «واجب شرعی خیالی» مشکلات آنان را رفع خواهد کرد یا نه، در آینده معلوم خواهد شد؛ هرچند از همین اینک می‌توان آن را طرحی شکست‌خورده شمرد. اما مشکل اصلی و مصیبت بزرگ این است که این دست مسئولان، هر کسی و هر جایی که باشند، به جای اصلاح افکار و روش‌ها و رفتارهای خود، خاستگاه مشکلات و اعتراضات ریشه‌دار موجود را در فراسوی مرزها می‌بینند یا این گونه وانمود می‌کنند. چگونه می‌شود این همه نابسامانی و گرفتاری را که سال‌هاست در زندگی بخش عمده‌ای از جامعه امری ملموس گشته و ریشه اصلی اعتراضات به شمار می‌رود، نادیده گرفت و راه رهایی را در بستن و محدود ساختن ابزارهای ارتباطی و اینترنت و شبکه‌های مجازی، آن هم با عنوان‌های فریبنده‌ای مانند «اینترنت ملی» یا «شبکه اطلاعات ملی» دید؟ این هنری است که از چنین مسئولانی ساخته است! اینان دست‌کم به این پرسش پاسخ نمی‌دهند که اگر چنین است، پس این همه مراکز و دستگاه‌های مختلف دولتی و غیر دولتی در چند دهه گذشته، در «فضای حقیقی» چه کرده و می‌کنند که حتی درباره نسلی که در همین سال‌ها در دامن سیاست‌های فرهنگی و تربیتی خود اینان بزرگ شده‌ است، چنین نگرانی هست که فریب «فضای مجازی» را می‌خورد؟! اگر به واقع چنین باوری در میان این بخش از مسئولان و برخی حاشیه‌نشینان قدرت و سیاست وجود داشته باشد، باید برای تنزل و ساده‌سازی مسائل تا این سطح، تاسف خورد و اگر برای رفع مسئولیت از خود و آرامش‌بخشی به مقامات مافوق یا وارونه کردن افکار عمومی، مسائل را این گونه وارونه می‌کنند، باید گفت: «ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی»! کف جامعه و متن زندگی مردم، هرگز آن چیزی نیست و نخواهد بود که برخی «بولتن‌نویسان» و پاره‌ای «مشاوران» جلوه داده و می‌دهند و واقعیت‌های زندگی مردم را نمی‌توان این گونه ساده‌انگارانه تحلیل کرد و بر پایه آن سیاست نوشت و به جای تن دادن به راه‌های خردمندانه و درمان‌های عالمانه، برای اینترنت چنین نسخه‌هایی پیچید؛ اقداماتی که جز هزینه برای کشور و زحمت برای مردم و بدتر از همه، ناامید ساختن جامعه از اصلاح وضع موجود، دستاوردی نخواهد داشت. راه بنیادی در رهایی از مشکلات موجود و خطرهای پیش رو، چنان که بارها و بارها از سوی خردمندان و دلسوزان کشور که بسیاری از آنان کنار گذاشته شده و «مغضوب» و «محکوم» شما شده‌اند، اصلاح روش‌های موجود است که نتیجه آن در دست‌کم سه دهه اخیر همین وضعی است که شاهد هستیم. آنچه در فکر و سخن این دست مسئولان، «اینترنت ملی» یا «طرح صیانت» خوانده می‌شود، در واقع «حصر عمومی» است و «بانیان» و «حامیان» باید بدانند که اگر هم افرادی عزیز و محترم به قاعده «الحکمُ لِمَنْ غَلَب» محصور شدند، اما نمی‌توان یک ملت را، آن هم به بزرگی ملت شریف ایران، هرچند با برچسب «ملی»، «محصور» ساخت و السلام. ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️ روایت رضا کیانیان از واکنش آیت‌الله خامنه‌ای و برخی از مؤثرین حوزه مشهد به یک نمایشنامه فاخر 📌رواق: یک سال قبل از اینکه مرحوم دکتر علی شریعتی به تهران نقل مکان کند و در حسینیه ارشاد مستقر شود، گروه نمایشی «پارت» در مشهد در تدارک اجرای نمایشی به نام «باران» بود. نمایشنامه، نوشته داوود کیانیان بود و محمدتقی رفقی آن را کارگردانی می‌کرد و من جزو بازیگرانش بودم. قصه نمایش مربوط به دعای بارانی بود که به امامت حضرت آیت‌الله خوانساری در شهریور ۱۳۲۰ در قم خوانده شده بود. برای اجرای نمایش «باران» به غیر از مرحوم شریعتی با آیت‌الله خامنه‌ای، شهید هاشمی نژاد و حاج آقا سیدحسن ابطحی نیز ارتباط داشتیم و من رابط گروه با حضرات بودم. آیت‌الله خامنه‌ای، متن نمایشنامه را به دقت خواندند، نظرات اصلاحی شان را به ما ابلاغ کردند و ما بر مبنای رهنمودهای ایشان، تمرین کردیم. شهید هاشمی نژاد در زمان اجرا، روی منبر مسجد «فیل» مردم را به دیدن این نمایش تشویق کردند. آیت‌الله خامنه‌ای و آقای ابطحی هم طلبه‌ها را برای دیدن نمایش، روانه کردند. وقتی نمایش «باران» در سالن «شیر و خورشید» مشهد روی صحنه رفت، اتفاق غریب و منحصر به فردی رخ داد: طلبه‌های جوان و تیپ‌های مذهبی آن روزگار که به سینما و تئاتر نمی‌رفتند و بعضاً حتی تلویزیون هم تماشا نمی‌کردند. بر اثر تائید حضرات، بلیت می‌خریدند و در کنار دانشجویان، روشنفکران چپ و دیگر تیپ‌های اجتماعی که در میان آن‌ها خانم‌های بی‌حجاب هم حضور داشتند به دیدن نمایش «باران» می‌نشستند./ هفته نامه مهر، ص۶،شماره ۱۳۷۶٫۴٫۱۷ ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️انتصاب اعضای شورای عالی حوزه علمیه مشهد از سوی رهبر انقلاب 📌استاد محمد مروارید و استاد محمدجواد نظافت جایگزین آیات مرتضوی شاهرودی و رضازاده شد/ رهبری دبیری شورای عالی و مدیریت حوزه را بر عهده اعضا گذاشتند 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در حکمی اعضای شورای عالی حوزه علمیه مشهد را منصوب کردند. متن حکم به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم با سپری شدن بیش از شش سال از تشکیل شورای عالی مدیریت حوزه علمیه‌ی مشهد مقدس که در شمار برترین مراکز علمی جهان تشیع است، اکنون با تشکر از کلیه‌ی اعضاء محترم که در این مدت خدمات خالصانه‌ئی به آن حوزه‌ی محترم تقدیم کردند، آغاز دوره‌ی جدید را با این خصوصیات ابلاغ می‌نماید: ۱- عضویت حضرات حجج اسلام: آقای حاج شیخ مهدی مروارید، آقای حاج شیخ محمّد مروارید، آقای حاج شیخ محمّد باقر فرزانه، آقای حاج سیّد مصباح عاملی، آقای حاج شیخ محمّد جواد نظافت یزدی، نماینده‌ی اینجانب در استان خراسان رضوی، تولیت آستان قدس رضوی، مدیر حوزه و دبیر شورا در صورت انتخاب از بیرون جمع مذکور. ۲- مدت این مسئولیت پنج سال است. ۳- تعیین دبیر شورای عالی و نیز مدیر حوزه‌ی علمیه بر عهده‌ی جمع محترم مزبور است. از خداوند متعال توفیقات حضرات آقایان را مسألت می‌کنم. سیّد علی خامنه‌ای ۲۴ مهر ۱۴۰۱ ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
بیانیه جمعی از مدرسین حوزه علمیه خراسان نهایی.pdf
151K
🔖 بیانیه ۷۰ نفر از مدرسین حوزه علمیه خراسان در پی انتصاب اعضای شورای عالی حوزه علمیه خراسان توسط مقام معظم رهبری + اسامی ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️ شیخ علی تهرانی در سن 96 سالگی درگذشت شیخ‌ علی ‌مراد خانی ‌ارنگه‌ معروف به تهرانی، از شاگردان آیات عظام بروجردی، حجت، میلانی، بجنوردی و خمینی در فقه و اصول و آیات میرزا مهدی آشتیانی، طباطبائی و الهی قمشه‌ای در فلسفه بود و سالیان متمادی به تدریس متون حوزوی، خصوصاً فلسفه و عرفان در قم و مشهد اشتغال داشت. تهرانی پس از انقلاب به عضویت مجلس خبرگان قانون اساسی درآمد و رئیس دادگاه مشهد بود و مدتی بعد در پی اختلافات سیاسی به عراق گریخت. او در ۱۳۷۴ به ایران بازگشت و سالیانی به خاطر مواضعش در زندان به‌سر برد. وی در دادگاه‌ ویژه‌ روحانیت به‌ جرائمی چون “همکاری‌ با دشمن‌ در زمان‌ جنگ‌”، “صدور فتوا علیه‌ نیروهای‌ انقلابی”‌، “تحریک‌ ارتش‌ عراق به‌ کشتار مردم‌ ایران” محکوم و محارب‌ تشخیص‌ داده شد. اما ابراز ندامت باعث شد تا از مجازات اعدام گریخته و به تحمل بیست سال حبس محکوم گردد. او بخشی از این دوران را در حصر خانگی گذراند. او تا پایان عمر خود آزادانه در تهران زندگی می‌کرد. توحید ذاتی یا اثبات وحدت وجود، قانون لاضرر یا حافظ نظام اسلامی، اقتصاد اسلامی، اسلام ضد استثمار، طرح کلی نظام اسلامی، فلسفۀ شناخت، اخلاق اسلامی، تفسیر قرآن در سه جلد، شرح نهج البلاغة و شرح مصباح الهدایة از آثار اوست. 📌فرازهایی از زندگانی شیخ علی تهرانی را در «حوزویات» بخوانید: ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️ کوبیدن سر به دیوار برای یاد گرفتن حاشیه جامع‌المقدمات شیخ علی مرادخانی ارنگه فرزند عزت‌الله در سال ۱۳۰۵. ش در روستای ارنگه از توابع استان البرز متولد شد. از آنجا که روستای ارنگه تا چند دهه قبل روستایی از توابع استان تهران محسوب می‌شد؛ شیخ علی مرادخانی ارنگه در حوزه علمیه قم به شیخ علی تهرانی معروف شد. او پس از طی کردن تحصیلات ابتدایی با تشویق پدر به تحصیلات حوزوی روی آورد. ابتدا به حوزه علمیه لرزاده در تهران رفت و پس از فرا گرفتن مقدمات علوم دینی راهی قم شد و در مدرسه حجتیه تحصیل را آغاز کرد. در این دوران بود که به تحصیل دروس خارج فقه و اصول در محضر مرحوم آیت‌الله بروجردی و امام خمینی پرداخت. او پس از اتمام تحصیلات حوزوی به تبلیغ و وعظ مشغول شد. شیخ علی تهرانی از همان سال‌های ابتدایی شروع تحصیلات رفتار‌هایی غیر‌طبیعی داشت که گاهی برای بقیه طلبه‌ها و هم درس‌هایش تعجب‌برانگیز بود. مثلاً آیت‌الله مهدوی‌کنی در کتاب خاطرات خود به سال‌های همدرس بودن با شیخ علی تهرانی اشاره کرده و می‌نویسد: «ایشان از شش هفت ماه یا یک سال بعد از اینکه من طلبه شدم به مدرسه لرزاده آمدند و مشغول تحصیل شدند... ایشان ۱۹ ساله بودند و من ۱۴، ۱۵ سال داشتم.. حجره من پهلوی حجره ایشان بود. یک شب آخرهایش دیدم که دیوار حجره ما کوبیده می‌شود گویا کسی محکم به دیوار می‌کوبد، آمدم ببینم چه شده، دیدم که شیخ علی کله‌اش را به دیوار می‌زند. گفتم علی آقا چه کار می‌کنی؟ گفت: من حاشیه‌های کتاب جامه‌المقدمات را که می‌خوانم درست نمی‌فهمم، سرم را به دیوار می‌زنم تا مغزم باز شود! و بفهمم. البته ما آن وقت به عمق مطلب پی نبردیم، می‌گفتیم شیخ علی آقا خوب درس می‌خواند، واقعاً هم خوب و زیاد درس می‌خواند، ولی بعد‌ها که این جریان‌ها پیشامد فهمیدیم که این آقا از اول غیر‌عادی بود. بله ما با شیخ‌علی آقا سال‌ها مباحثه می‌کردیم، ولی غالباً بحث‌های ما به مجادله می‌کشید و ایشان در مدرسه فیضیه داد و فریاد زیاد می‌کرد و کلمات تندی می‌گفت.» ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️ در کسوت یک انقلابی دو آتشه! شیخ علی با شروع دهه ۴۰ شمسی به مشهد مهاجرت کرد و تحصیل را در حوزه علمیه این شهر ادامه داد و البته در همان زمان تدریس را هم برای طلاب سطح پایین‌تر آغاز کرد. او در این شهر با دختر مرحوم آیت‌الله حاج سیدجواد خامنه‌ای یعنی سیده‌بدری حسینی خامنه‌ای و خواهر آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای ازدواج کرد. با شروع نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری خمینی، شیخ‌علی به جرگه مبارزان پیوست و در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی به همراه شهید سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، آیت‌الله عباس واعظ طبسی، محمدرضا محامی و برخی مبارزان دیگر، مبارزات ضدطاغوتی مشهد را رهبری می‌کرد. در پی تبعید امام خمینی به عراق، شیخ‌علی تهرانی چند مرتبه مخفیانه و به صورت قاچاقی به عراق رفت و با امام دیدار کرد و پس از بازگشت به مبارزات خود ادامه داد. البته این مبارزات بدون هزینه نبود و بار‌ها موجب دستگیری و تبعید او به شهر‌های مختلف شد. مثلاً با اوج‌گیری تظاهرات اعتراض‌آمیز، شهید‌مفتح برای سخنرانی در مسجد قبای تهران از علی تهرانی که در مجامع انقلابی حضوری فعال داشت، دعوت کرد؛ لیکن وی پس از دو شب سخنرانی دستگیر و سپس تبعید شد. ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat
⭕️ نقش شیخ علی تهرانی در انزوای آیت‌الله میلانی مبارزات و سخنرانی‌های آتشین شیخ‌علی در مشهد موجب محبوبیت او در میان جوانان انقلابی شده بود، اما در همان زمان هم برخی رفتار‌ها و موضع‌گیری‌های تند او موجب تعجب و انتقاد سایر روحانیون انقلابی می‌شد. شاید بتوان گفت که مهم‌ترین انتقاد‌ها به شیخ علی، به ماجرای موضع‌گیری‌های غیرمنطقی او علیه آیت‌الله میلانی مربوط می‌شد. آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی از مراجع بزرگ تقلید در شهر مشهد و حوزه علمیه آن، از جمله علمایی بود که با شروع نهضت امام خمینی شدیداً حامی نهضت اسلامی و اقدامات امام بود. ایشان حتی بعد از دستگیری امام در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲. ش به همراه جمعی از علما و مراجع تقلید بزرگ قم به تهران آمدند و در اعتراض به این دستگیری تحصن کردند، اما واقعیت این است که در طول سال‌های نهضت، روش مبارزاتی این عالم بزرگ با روش مبارزاتی برخی بزرگان انقلابی تفاوت داشت. این تفاوت در روش البته مورد اعتراض افراد تندرو و افراطی قرار می‌گرفت. به طور مثال ایشان مانند بسیاری از علما و روحانیون به بخشی از تفکرات دکتر علی شریعتی نقد داشت. به ویژه به آن بخش از تفکرات ایشان که نگاه توهین‌آمیز و همراه با تهمت به برخی از علمای بزرگ جهان تشیع همچون «علامه مجلسی» داشت و به عیان هم به این بخش از برداشت‌های اشتباه دکتر شریعتی انتقاد می‌کرد. آن‌وقت برخی افراد جریان انقلابی مشهد، به شدت از دکتر شریعتی دفاع می‌کردند و حاضر نبودند اشتباهات او را در تحلیل تاریخ دوران صفویه بپذیرند. این در حالی بود که دکتر علی شریعتی فرد بسیار نقد‌پذیری بود و چند سال بعد از انتشار کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی با مطالعه وسیع‌تر تاریخ اسلام و مباحثه علمی با دوستان و علمای مبارز متوجه اشتباهاتش شد و حتی از دوست صمیمی خود مرحوم «محمدرضا حکیمی» درخواست کرد که به او در تصحیح کتاب‌هایی که با موضع اشتباه علیه علمای اسلام همچون شیخ مفید و علامه مجلسی نوشته، کمک کند، اما متأسفانه برعکس دکتر شریعتی، برخی طرفداران او از جمله شیخ علی تهرانی، به هیچ وجه تاب شنیدن انتقاد از او را نداشتند. به همین دلیل هم شیخ علی تهرانی در جلسات سخنرانی و کلاس‌های درسش انتقاد‌های بسیار تندی علیه آیت‌الله میلانی می‌کرد و حتی تا مرز توهین به ایشان هم پیش می‌رفت. اما دلیل دیگر اعتراض‌های شیخ‌علی به آیت‌الله میلانی که در نهایت موجب انزوای شدید ایشان شد، به ماجرای دیدار پسر آیت‌الله میلانی با شاه در سال ۱۳۵۴. ش و پذیرش یک قرآن چاپ شده به سفارش دربار برمی‌گشت. حقیقت ماجرا این است که پسر آیت‌الله میلانی در سال ۵۴ و در‌حالی‌که پدرش درگیر بیماری سرطان بود، با تهدید ساواک مجبور شد در سفر شاه به مشهد با شاه دیدار داشته باشد و قرآن اهدایی او را هم بپذیرد. جالب است که فردای آن روز هم، آن قرآن را به کتابخانه صندوق قرض‌الحسنه آستان قدس رضوی تحویل داد و حتی حاضر نشد که قرآن اهدایی شاه را در منزلش نگه دارد، ولی این اقدام از سر اجبار با واکنش بسیار تند شیخ‌علی مواجه شد و اعتراض‌های بی‌پروایانه شیخ به آیت‌الله میلانی موجب انزوای هرچه بیشتر ایشان در میان انقلابیون مشهد شد و در نهایت این مرجع تقلید طرفدار امام و انقلابیون به ویژه هیئت مؤتلفه‌ای‌ها، با سخنرانی‌های مخربانه شیخ علی در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۵۴. ش براثر بیماری سرطان در انزوا رحلت کرد. ♨️«حوزویات» را به علاقه‌مندان معرفی کنید 🆔 @Howzaviat