دفترچه خاطرات گمشده :)
ببخشید من نمیتونم زود زود بیام . * امتحانا و اینکه خودمم الان حالم واقعا خوب نیست
امیدوارم زودتر خوبشی داداشی✨
دفترچه خاطرات گمشده :)
امیدوارم زودتر خوبشی داداشی✨
گیف بغل بیلی و بغض*
manu_chao_me_gustas_tu 128.mp3
4.11M
- این اهنگ خیلی زیباست ✨
#Music
خب دوستان عزیز- من جدا نمیدونم کی همسایهس ، مثل همیشه هر کی میخواد همسایه باشه یا همسایه بمونه اینو فور بزنه . امارتون اصلا مهم نیست فقط وایب کانالتون بهمون بخوره وگرنه مجبور میشم نذاررمتون تو لیست ؛)
اگه سرچ سراسری ایراد پیدا کرد لطفا هم اینو فور کنید هم لینکتونو بذارید چون اگه فقط لینک بذارید شاید فکر کنم حمایتی اید اره بای
-دفترچه خاطرات گمشده
'لورا
اینجا لینکاتون رو بزارید :
https://abzarek.ir/service-p/msg/1112354
لیست همسایه ها:
@love_myself_2
@Baboonbook
@musiccccccc
@whalesi
@moon_starss
@you_my_love
@romeoogomshodeh
@mad222
@myheart1
@Arunaaa
@margaret_world
جدا همه رو گذاشتم به وایب دقت نکردم ولی اگه حمایت اینا نباشه بای ✅
"لطفا جهت تایید فور بزنید "
همیشه میگفتم چرا میگن فور بزنید ولی خب الان فهمیدم چون بعضیا الکی فورن میزنن*
از چاه بیرون اومدم زیر درخت سرو کنار خیابونی، خیلی خلوت بود یعنی بقیه کجان ؟ رفتم به اون دست خیابون و شروع به حرکت کردم که یکیشون رو پیدا کنم از کنار میله هایی که دوچرخه های رنگی با سبدای پر گل گذر کردم یهو میرابلو سوار دوچرخه دیدم داشت با دوچرخه تک چرخ میزد نورمن از پشت با سرعت زیاد پیداش شد وزنش رو روی دوچرخه به سمت راست و چپ مینداخت داشت از بغل میرابل رد میشد که یه صدای ترسناک دراورد تا میرابل بترسه، میرابل یکم از جا پرید ولی زیاد نترسید بعدش هردو شروع به خندیدن کردن این اتفاقا تویه پنج ثانیه انجام شد ، حالا بچه ها همه اروم و درست حسابی دوچرخه سواری میکنن ویلی منو میبینه از رو دوچرخه میپره پایین وقتی سولینا میبینه ویلی از دوچرخه پریده پایین میاد به سمت من با صدایی بلند میگه - بچه ها وایسید لوراعه
همه وایسادن نورمن و میرا که از همه جلوتر بودن دور زدنو اومدن این ور ویلی نزدیک شد منم بغلش کردم
-سلام ویل ویلک جون چطوری ؟ -خوبم تو چطوری چه خبرا لوری ؟
-هیچی واقعا ، چی میتونم از اون دنیای داشته باشم ؟
تک تکشونو بغل کردم. وای از دوچرخه هاشون نگم ؛ دوچرخه نورمن مشکی بود انگار نورمن با اسپِرِی سفید رویه دوچرخش طرح اسکلت و استخون کشیده بود .. دوچرخه میرا آبی بود ، برای گلویلو زرد بود ، ویلی هم دوچرخش مشکی و سبز پر رنگ بود ،آدرا با خمیر؛ مجسمه های قورباغه و قارچ و.. درست کرده بود روی دوچرخش گذاشته بود برای الیس و مد سبز روشن بود ارمیتی دوچرخشو با گلای صورتی تزئین کرده بود، هرسیلیا هم سر دوچرخش یدونه مار گذاشته بود ارونا دوچرخشو با ستاره های کوچیک تزئین کرده بود بقیه هم دوچرخه های خفنی داشتن وای کاش منم دوچرخمو از بیرون اون چاه میوردم کاش میشد منم الان باهاشون دوچرخه سواری کنم ؛ هرسیلیا گفت بسته دیگه واینسا ما رو نگاه نکن بیا بهت دوچرخه ی قدیمیتو نشون بدم
*وای ذوق و خوشحالی اکلیلی شدن باهم*
یکم جلوتر رفتیم در یه کاراژ رو باز کردن کاراژ پر گل کاکاتوس بود و یه دوچرخه سبز پسته ای با سبدی پر گل بابونه و پروانه وسط کاراژ بود
وای خدا این چقدر قشنگه رفتم سمت دوچرخه و بغلش کردم
بچه ها زدن زیر خنده
میرا با لحن هیجان انگیز گفت -تا کِی قراره دوچرخه رو بغل کنی یالا بریم مسابقه بدیمممم
نورمن گفت -باشه ولی من میبرم خیلی ذوق داری تا ببازیاا
مد ادامه داد - شما دو تا عین ادم دوچرخه سواری کنید بعد بره هم کری بخونید هر لحظه میترسم میرا سر و ته شه و نورمن از یه طرف ولو زمین شه
نورمن سریع گفت : نمیخواد بترسی داش نورمنتون کارشو بلده هه -
میرا گفت : حالا میبینیم که میبره
هر دوشون نگاه عجیب و جالبی به هم کردن
منم سوار دوچرخه شدم گفتم بریمم همه زدیم بیرون قرار شد تا اخرین چهار راه خیابون بهار مسابقه بدیمم
مسابقه شروع شد نورمن و میرا جوری رکاب میزدن که انگار یه هیو-لایی چیزی دنبالشونه! *البته نورمن انگار خودش دنبال هیولا داره میکنه* میرا میخواست دوباره تک چرخ بزنه که مد گفت قرارمون یادت نره میراا
اون دوتا جلو زدن و بعد از اونا ویلی و سولینا بودن من سعی کردم تند تر رکاب بزنم و سولینا رو عقب بزنم خوشبختانه تونستم ولی خب یکم باهم فاصله داشتیم ویلی یکم سرعتش کم شد و من دیگه بغل ویلی بودم ولی سریع دوباره سرعتشو زیاد کرد که عقب نیوفته
الیس سولینا رو رد کرد داشت به ما نزدیک میشد هرسیلیا سریع رکاب زد به سولینا رسید گلویلو هم بغلشون بود سه تایی داشتن سعی میکردن که یکیشون جلو تر بزنه انقدر درگیر بودن که مدو ادرا هردو جلو زدن
ولی خب هر چقدرم تلاش میکردیم میرا و نورمن یه جور دیگه حرکت میکردن
از هممون جلوتر بودن . داشتیم به چهار راه اخر میرسیدیم
یعنی به هر حال که یا میرا یا نورمن اول میشدن
یکم مونده بود تا ببرن که یه دختر بچه ی کوچولو که رو تلش یه قارچ کوچولو بود و یه عروسک قورباغه دستش بود اومد جلو خیابون نزدیک بود نورمنو و میرا هردو به اون برخورد کنن که نورمن سر دوچرخه رو چپ کرد رفت تو پیادرو
خودشو و دوچرخه باهم چپ شدن و به یه گلدون خوردن خیلی بد خورد ولی نورمن قوی تر از این بود که بغض کنه یا هرچی میرا هم از اون سمت رفت و رفت قاتی باقالیا
ما همه وایسادیم اصن نفهمیدیم اون دختر بچه از کجا پیداش شد نورمن بلند شد با لحن لج اوردی گفت : عاح این از کجا پیداش شددد یکم مونده بود ببرم! میرا میخواست جوابشو بده اما ارمیتی سریع رفت سمت دختر بچه و پرسید حالت خوبه عزیزم چیزیت نشد ؟ یرین سریع به بطری به دختر بچه داد گفت بیا عزیزم یکم اب بخور
نورمن گفت من خوردم زمیناااا میرا هم گفت بد نمیشه بیاین دستمو بگیرید بلندم کنید
اون دوتارو بلند کردیم ولی خب اخرشم نفهمیدیم کی میبرد اما به نظر من اونا دقیقا کنار هم بودن و مساوی میشدن .
#Raz_Daftarcheh part : 31