eitaa logo
دفترچه خاطرات گمشده :)
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
677 ویدیو
0 فایل
مدتِ بسیاری در ژرفای بازگشت خاطرات سبز و قارچی اش بود که از یاد برده بود میتواند خاطره ی جدیدی بسازد ؛ صدایی درون مغزم زمزمه میکند " به دنبال معنای گمشده ی زندگی " راه ارتباطی با من در تریتون : @HToooo
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها چیزایی که بهم خیلی انگیزه میده یک رویداد واقعی یا یه انیمه ی انگیزشیه!
و آسمانی سرمه ای که انگار نقاش؛ چند قطره رنگ بنفش رو اشتباهی روی بومش چکیده و همین باعث زیبایی خاص این نقاشی شده اشتباهی زیبا فقط از برخی شب ها پیش میاد شبتون خوش :)
و هاله ای از نور پدیدار شد و به چمن های سرد ؛ روح بخشید :>
و آسمانی سرمه ای که انگار نقاش؛ چند قطره رنگ بنفش رو اشتباهی روی بومش چکیده و همین باعث زیبایی خاص این نقاشی شده اشتباهی زیبا فقط از برخی شب ها پیش میاد شبتون خوش :)
و هاله ای از نور پدیدار شد و به چمن های سرد ؛ روح بخشید :>
دفترچه خاطرات گمشده :)
بالخره رسیدیم ، وای ظاهر بیرونیش که خیلی خوبه سفیده و بالای ساختمون به صورت کُرویه که خب کلا همه ی
اول از طبقه ی اول شروع میکنم . یه سری اطلاعات در رابطه با زمین بود که اونارو خودمم میدونستم! یه ماکت دیدم که کره ی زمینو نشون میداد ولی از طوری که توی این سیاره میشه دید! واقعا جالب بود کلی اطلاعات درباره ی تریتون بود و تمام اون چیزایی که بچه ها گفتن هم توی کتابا و بنر ها پیدا میشد . رفتم سمت سیاره های نزدیک به خورشید ، توی کلاس ما بیشتر در مورد این سیاره حرف میزنن. اطلاعات زیاد و به درد بخوری بود ، ولی حس میکنم که اینا برای اون ازمون زیادین! روی یه بنر یه سوال نوشته بودن انگار میخواستن مارو به چالش بکشونن. - عطارد چند قمر دارد ؟ - ارونا نگاهی به من میکنه و متوجه میشه که دارم سوالو میخونم و حس معلمیت بهش درس میده میپرسه -خب لورا خانم عطارد چند قمر دارد؟ خیلی مغرورانه چواب میدم -خب معلومه هیچی! -افرین. اون وقت چرا ؟         -چون به خورشید نزدیکه و خورشید قمر هاش رو به سمت خودش میکشه! ارونا میخنده و میگه -مثل بچه های سه ساله توضیح میدی. بهم یه کوچولو بر میخوره -خب؟ تو بگو ببینم توچطوری توضیح میدی مامان بزرگ. بازم میخنده و میگه -ولش کن . فکر کنم ازمون تستی باشه کلا لازم به توضیح نیست  بعد میره هممون پخشیم هر کس یه سمتیو نگاه میکنه ولی هیچکس تنها نیست . ویلی مد دارن بحث میکنن ، الیس و گلویلو و رزان دارن باهم اطلاعات مختلف رو از کتابا گرد اوری میکنن یرین و سولینا و کلارا دارن ماکتای جدیدو نگاه میکنن نورمن و میرابل و بقیه دارن خوش میگذرونن! منم که دارم درس میخونم راهنما هایی بغل بعضی از ماکتا هست که اگه هرکس بخواد براشون به طور کامل ماکتو و اجزاش رو توضیح میدن . من میرم طبقه ی دوم.  اونجا پر قفسه ی کتابه برخی از تلسکوپ های گرون قیمت داخل جاهای شیشه ای هستن . طبقه دوم نسبت به اول خیلی اروم تر و خلوقت تره! راستش کوچیک تر هم هست، عرض و طولش یکیه ولی بخشی از زمین وسط بازه و میشه از اونجا طبقه ی اول رو دید . اینکارو کردن چون سقف شیشه ایه و تو شب همه از طبقه ی اول هم میتونن ستاره های توی اسمان رو نگاه کنند . منتظرم شب بشه تا اینجا رویایی تر از قبل بشه . بچه ها میان بالا یه بخشی که چند میز و صندلی داره رو انتخاب میکنیم و میریم اونجا ، همه کتابای مختلفی رو اوردن و باهمدیگه اطلاعات رد و بدل میکنن مد و ارونا و الیس از من چند سوال میپرسن تا مطمعن شن همه چیز رو بلدم . سوالای اونا احتمالا خیلی سخت تر از سوالایی هست که تو ازمون میدن . میرابل و کلارا هم میرن تا غذا بگیرن و بعد بر میگیردنو ما هم شروع میکنیم . چند ساعت میگذره هممون کلی مطلب جدید یاد گرفتیم . الان هوا تاریکه و نگهبانا میان تا تلسکوپ هارو راه بندازن *یکم تنظیمشون کنن و اینا .    وقتی از طبقه ی دوم میخواستی بیای بالا اول فقط قفسه های کتاب رو میدیدی پله ها تقریبا از کنار سالن زده شده بودند . قفسه های کتاب سمت جنوب پله ها بودند . بعد اگه کمی به سمت راست میچرخیدی میتونستی تلسکوپ هارو ببینی . سالن بزرگی بود سمت راستت دیوار بود ولی سمت چپ کاملا باز بود و شیشه هم نداشت چون رو به حیاط ساختمان بود . تلسکوپ ها سمت چپ بودند و یک بند قرمز از اول تا اخر بسته شده بود که وقتی اون رو باز میکنن یعنی ما میتونیم ازش استفاده کنیم . ولی جلوی همه ی شیشه هایی که اثاری قدیمی بود هم از این بندا بود اینکی به معنی این بود که اصلا نباید دست بزنیم . راهنما ها بغل تلسکوپ ها وایساده بودند تا کمکمون کنند همه ی بچه ها باهم رفتیم و اونجا ستاره هارو تماشا کردیم وای نمیدونیم امروز چقدر برام با ارزش بود چقدر. ستاره و سیاره ها از این جا خیلی عجیب تر و متفاوت تر از زمین دیده میشدند . part : 39