تنها چیزایی که بهم خیلی انگیزه میده یک رویداد واقعی یا یه انیمه ی انگیزشیه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه منظره ای!
چه گربه ای
و آسمانی سرمه ای که انگار نقاش؛ چند قطره رنگ بنفش رو اشتباهی روی بومش چکیده و همین باعث زیبایی خاص این نقاشی شده اشتباهی زیبا فقط از برخی شب ها پیش میاد شبتون خوش :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه قدر قشنگهه ؛)
و آسمانی سرمه ای که انگار نقاش؛ چند قطره رنگ بنفش رو اشتباهی روی بومش چکیده و همین باعث زیبایی خاص این نقاشی شده اشتباهی زیبا فقط از برخی شب ها پیش میاد شبتون خوش :)
دفترچه خاطرات گمشده :)
بالخره رسیدیم ، وای ظاهر بیرونیش که خیلی خوبه سفیده و بالای ساختمون به صورت کُرویه که خب کلا همه ی
اول از طبقه ی اول شروع میکنم .
یه سری اطلاعات در رابطه با زمین بود که اونارو خودمم میدونستم! یه ماکت دیدم که کره ی زمینو نشون میداد ولی از طوری که توی این سیاره میشه دید! واقعا جالب بود
کلی اطلاعات درباره ی تریتون بود و تمام اون چیزایی که بچه ها گفتن هم توی کتابا و بنر ها پیدا میشد .
رفتم سمت سیاره های نزدیک به خورشید ، توی کلاس ما بیشتر در مورد این سیاره حرف میزنن.
اطلاعات زیاد و به درد بخوری بود ، ولی حس میکنم که اینا برای اون ازمون زیادین!
روی یه بنر یه سوال نوشته بودن انگار میخواستن مارو به چالش بکشونن.
- عطارد چند قمر دارد ؟ -
ارونا نگاهی به من میکنه و متوجه میشه که دارم سوالو میخونم و حس معلمیت بهش درس میده میپرسه -خب لورا خانم عطارد چند قمر دارد؟
خیلی مغرورانه چواب میدم -خب معلومه هیچی!
-افرین. اون وقت چرا ؟ -چون به خورشید نزدیکه و خورشید قمر هاش رو به سمت خودش میکشه!
ارونا میخنده و میگه -مثل بچه های سه ساله توضیح میدی.
بهم یه کوچولو بر میخوره -خب؟ تو بگو ببینم توچطوری توضیح میدی مامان بزرگ.
بازم میخنده و میگه -ولش کن . فکر کنم ازمون تستی باشه کلا لازم به توضیح نیست
بعد میره
هممون پخشیم هر کس یه سمتیو نگاه میکنه ولی هیچکس تنها نیست .
ویلی مد دارن بحث میکنن ، الیس و گلویلو و رزان دارن باهم اطلاعات مختلف رو از کتابا گرد اوری میکنن
یرین و سولینا و کلارا دارن ماکتای جدیدو نگاه میکنن
نورمن و میرابل و بقیه دارن خوش میگذرونن!
منم که دارم درس میخونم
راهنما هایی بغل بعضی از ماکتا هست که اگه هرکس بخواد براشون به طور کامل ماکتو و اجزاش رو توضیح میدن .
من میرم طبقه ی دوم. اونجا پر قفسه ی کتابه
برخی از تلسکوپ های گرون قیمت داخل جاهای شیشه ای هستن .
طبقه دوم نسبت به اول خیلی اروم تر و خلوقت تره!
راستش کوچیک تر هم هست، عرض و طولش یکیه ولی بخشی از زمین وسط بازه و میشه از اونجا طبقه ی اول رو دید . اینکارو کردن چون سقف شیشه ایه و تو شب همه از طبقه ی اول هم میتونن ستاره های توی اسمان رو نگاه کنند .
منتظرم شب بشه تا اینجا رویایی تر از قبل بشه .
بچه ها میان بالا یه بخشی که چند میز و صندلی داره رو انتخاب میکنیم و میریم اونجا ، همه کتابای مختلفی رو اوردن و باهمدیگه اطلاعات رد و بدل میکنن
مد و ارونا و الیس از من چند سوال میپرسن تا مطمعن شن همه چیز رو بلدم . سوالای اونا احتمالا خیلی سخت تر از سوالایی هست که تو ازمون میدن .
میرابل و کلارا هم میرن تا غذا بگیرن و بعد بر میگیردنو ما هم شروع میکنیم .
چند ساعت میگذره هممون کلی مطلب جدید یاد گرفتیم .
الان هوا تاریکه و نگهبانا میان تا تلسکوپ هارو راه بندازن *یکم تنظیمشون کنن و اینا .
وقتی از طبقه ی دوم میخواستی بیای بالا اول فقط قفسه های کتاب رو میدیدی
پله ها تقریبا از کنار سالن زده شده بودند . قفسه های کتاب سمت جنوب پله ها بودند . بعد اگه کمی به سمت راست میچرخیدی میتونستی تلسکوپ هارو ببینی . سالن بزرگی بود
سمت راستت دیوار بود ولی سمت چپ کاملا باز بود و شیشه هم نداشت چون رو به حیاط ساختمان بود .
تلسکوپ ها سمت چپ بودند و یک بند قرمز از اول تا اخر بسته شده بود که وقتی اون رو باز میکنن یعنی ما میتونیم ازش استفاده کنیم . ولی جلوی همه ی شیشه هایی که اثاری قدیمی بود هم از این بندا بود اینکی به معنی این بود که اصلا نباید دست بزنیم .
راهنما ها بغل تلسکوپ ها وایساده بودند تا کمکمون کنند
همه ی بچه ها باهم رفتیم و اونجا ستاره هارو تماشا کردیم
وای نمیدونیم امروز چقدر برام با ارزش بود چقدر.
ستاره و سیاره ها از این جا خیلی عجیب تر و متفاوت تر از زمین دیده میشدند .
#Raz_Daftarcheh part : 39