فیالبداهه.
بغل واقعا پدیده ی عجیبیه.
امروز روزِ هیجانانگیزی بود واقعاً.
و با بودنِ زهرا هیجانانگیز تر هم شد.
و بذارید بگم بغلش خیلیییی خوبههههه.💘
اگه یکسوم برونگراییِ سارا رو به من میدادن واقعاً عدالت برقرار میشد. آخه چجوری میشه دو روز بری دانشگاه، هنوز نرسیده کانالتو بدی به همکلاسیات؟=))
هدایت شده از مبتسمین
حس انحصار طلبی در دوستی از اون احساسات رایجه که هیچوقت نفهمیدمش و این تقصر برونگرایی عزیزمه.
بینِ دوتا برونگرای هی رفیق پیدا کن گیر افتادم که هی از هم طرفداری میکنن. خدایا شکرت.
هدایت شده از کرگدنوحشی
به سکوتِ آغوشِ امنت قسم که نخواهم کسی جز تو حتی اگر از پریان،با موهایی که میانشان طلا است باشد.این روزها کم برایت مینویسم.ببخش مرا.درگیر آوارها هستم تا بتوانم از زیرشان،جسدِ مدفون شده ام را پیدا کنم،سرپایش کنم،یاد بدهم به او زندگی کردن بدون نیمه ی دیگر جسم را.کسی که بدون یه نیمه نمرده؛مرده؟.این روزها کمی،فقط کمی نگرانم.نگرانم قطار رفته باشد و نتوانسته باشد معشوقه اش را برای اخرین بار ببوسد.نگرانم که در شروعِ داستان،دفتر تمام شده باشد و ما در"بسمه تعالی"اولِ متن مانده باشیم.اما خیالی نیست.ما عادت داریم به گذراندن ۳۶۵ روزهایی مملو از نگرانی.شما آرام باشید،مارا بس.
-کرگدن وحشی