مرجع تقلید به تاجر اقتدا کرد 🌹
روزی شیخ جعفر کاشف الغطاء برای نماز جماعت دیر آمد. مردم گمان کردند که دیگر ایشان نمی آید لذا هر کسی نماز خودش را خواند. وقتی ایشان آمد خیلی ناراحت شد و گفت: در جمع شما یک نفر عادل نبود که پشت سر او بایستید و نماز بخوانید؟ دید یک تاجری گوشه ای ایستاده و به تنهایی نماز میخواند. کاشف الغطاء رفت و پشت سر او اقتدا کرد. او که ایستاد همه آمدند و به آن تاجر اقتدا کردند. نماز تاجر که تمام شد رو به کاشف الغطاء کرد و گفت: مرا کشتی! این چه کاری بود که با من کردی؟ شیخ فرمود: بلند شو نماز عصرت را هم بخوان تا ما به تو اقتدا کنیم. گفت: من در نماز اول مُردم، حالا میخواهید نماز دوم را به من اقتدا کنید؟! گفت: اگر میخواهی تو
را رها کنم باید دویست اشرفی بدهی که بین فقرا تقسیم کنم. تاجر گفت: هزار اشرفی از من بگیر ولی نماز عصر را خودت بخوان! پول را از او گرفت و گفت: صبر کن پول را بین فقرا تقسیم کنم و بعد نماز عصر را میخوانیم.
📚 فوائد الرضويه، ج ۱، ص ۱۳۷.
#داستان_نماز
#نماز_جماعت
#مرکز_تخصصی_نماز