🔴 نماز شب بیست و دوم ماه رمضان برای بهشتی شدن
🔵 امام علی علیه السلام فرمودند:
🟡 هر کس در شب بیست و دوم ماه رمضان، هشت رکعت نماز بخواند در هر رکعت بعد از سوره حمد هر سوره ای که دوست دارد بخواند از هر دری بخواهد وارد بهشت می شود.
📚 وسائل الشیعه ج ۵ ص ۱۸۸
🟢 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم.
#امام_زمان
#رمضان_مهدوی
1_10479510424.mp3
4.29M
🔹 ۲۵ زمان طلایی استجابت دعا
🔺هدیه نوروزی هشتم فروردین
🎙 #ابراهیم_افشاری
1_995497733.mp3
680.1K
🏴 #شهادت_امام_علی(ع)
♨️چرا امیرالمومنین مظلوم شد؟
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجتالاسلام #دارستانی
#الهی_العفو_بحق_علی_ع
#الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤍🍃'
💫 شاهراه ظهور،شهدا 💫
#کتابدا🪴 #قسمتچهاردهم🪴 🌿﷽🌿 نزدیک خانه پاپا یک حسینه بود، ماه رمضانها دم افطار، با بچه های م
#کتابدا🪴
#قسمتپانزدهم🪴
🌿﷽🌿
این ها و هزاران حادثه دیگر همه خاطراتی بودند که نمی توانستم
به سادگی از آنها گذرم. همین وابستگی ها بود که رفتنمان را
سخت تر می کرد. به خاطر سن کمی که داشتم، نمی توانستم بفهمم
چرا ما باید از اینجا برویم و از همه چیزمان بگذریم در عرض
چند ماه دا به تدریج اثاثیه خانه را که بیشترش جهیزیه عروسی
اش بود، حراج کرد. هر روز عده ای از همسایه ها به خانه مان
می آمدند، وسایل را نگاه می کردند و زیر قیمت می خریدند. تخت
خواب فلزی بابا و دا که من عاشق تور سفید چین دارش بودم کاسه
های سرامیک آبی رنگ چینی و ژاپنی که روی دیواره هایش
طرح پرندگان و درختان پر لكونه نقاشی شده بود، کمد چوبي دو
دری که وسطش آینه های نصب شده بود، بوفه گهواره
منصور، همه و همه را خیلی ارزان فروخت. وقتي دا وسایل را
برای فروش کنار می گذاشت، من و لیلا بغض کرده
بودیم. دست روی هر چه می گذاشته گفتم: دا این را نفروش
میگفت: نمی شه زهرا، نمی شه اصرار میکردم: دا تو رو خدا این
قشنگه. برا خودمون بمونه. می گفت: دختر اگه بخوام و نفروشم،
اونو نفروشم که نمی شه، ما نمی تونیم بار زیادی با خودمون ببریم
وقتی عبایم را هم بین آن وسایل گذاشته، یک دفعه بغضم ترکید و
اشکم سرازیر شد. دا برای اینکه راضی ام کند، گفت: اونجا که
میریم همه فارسی اند، کسی عبا نمی پوشد
ولی به خرجم نرفت. آخر عبایم را خیلی دوست داشتم. جنسش از
پارچه ابریشمی بود که با قیطان های زرد رنگی، لبه دوزی شده
بود. وقتی آن را سر می کردم و با زنبیل حصیری که با برگ های
نخل بافته شده بود، این طرف و آن طرف می رفتم، احساس می
کردم خیلی بزرگ شده ام. به خاطر همین، آن قدر گریه و زاری
کردم تا دا راضی شد، عبا را نفروشد. از آن همه زندگی فقط دا
چیزهای ضروری را نگه داشت. خانه را هم که از سر اجبار
فروخت یه خانه ای که پاپاء دیوار به دیوار خانه خودشان برایمان
اجاره کرده بود، رفتیم. صاحب آنجا تنها بود. بنده خدا از
راه کرایه اتاق و هله هوله هایی که جلوی در خانه اش می
فروخت، زندگی می کرد. آنجا زیاد نماندیم.
وقتی از طرف کنسولگری به ما گفتند می توانید بروید، دیگر
خداحافظی ها شروع شد.
خانه پاپا حالت عزاداری داشت. فامیل ها، دوستان و همسایه ها
دسته دسته می آمدند. برای خداحافظی، کارمان شده بود گریه و
زاری، خیلی ناراحت بودیم. بیشتر از همه دلتنگ میمی و پاپا می
شدیم. دلمان می خواست آنها هم با ما بیایند.
در همین گیر و دار، دایی حسینی - برادر تنی دا که با خانواده
اش در خرمشهر زندگی می کرد، به ما خبر داد با با خرمشهر
است. شنیدن خبر آزادی بابا در آن روزها، آن هم درست لحظاتی
که می خواستیم عراق را ترک کنیم، خیلی خوشحال کننده بود. اما
تلخی جداشدن از پاپا و خانواده اش و درد دوري آنها همچنان
برایمان غیرقابل تحمل بود
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کتابدا🪴
#قسمتشانزدهم🪴
🌿﷽🌿
روز حرکت ما، همه به گمرک بصره آمدند. پاپاء میمی، دایی
سلیم، دایی نادعلی و خاله سلیمه. همه گریه می کردیم، خصوصا
میمی و دا خیلی بی تابی می کردند. حتی پاپا هم گریه می کرد. تا
آن روز گریه او را ندیده بودم. خیلی برایم دردناک بود، موقع
سوار شدن به لنج سعی می کرد دلداریمان بدهد و می گفت: »شما
بروید، ما هم جمع می کنیم و پشت سرتان می اییم
دایی نادعلی که آن موقع هفده، هجده سال بیشتر نداشت، تا مرز
ابوالخصیب همراه ما آمد، در طول مسیر همچنان گریه و زاری می کردیم. دایی سعی می کرد شوخی کند و ما را بخنداند، ولی
فایده ای نداشت. آخر کار خودش هم گریه میکرد و اشک می
ریخت
چهره پاپا و می می موقع خداحافظی، یک لحظه از جلوی چشمانم
دور نمی شد. فکر اینکه جایشان گذاشتیم و داریم بدون آن ها می
رویم، خیلی عذابم می داد. اما علی این طور نبود. او توانسته بود
سر خودش را یک جور گرم کند. مثل همیشه کنجکاوی و شیطنت
هایش گل کرده بود. آن قدر دور و بر سکاندار لنج چرخید تا
بلاخره او سکان را دستش داد و تا مسافت زیادی علی قایق را
هدایت کرد
غیر از ما خانواده دیگری هم از همشهریان ایلامی توی لنج بودند.
آنها هم سعی می کردند ما را آرام کنند و دلداری بدهند. می گفتند:
خدا بزرگ است. انشاء الله دوباره دور هم جمع می شوید
اما من از حرفشان خوشم نمی آمد. در عالم بچگی توی دلم به آنها
می گفتم: زدن این حرف برای شما آسان است. شما همه تان کنار
هم هستید. حتی عروس و نوه تان هم آمدند. دیگر کسی را توی
بصره ندارید که بخواهید ناراحتش باشید.
سر مرز با هماهنگی کنسولگری یک قایق ایرانی منتظرمان بود. ما
را از لنج عراقی به آن منتقل کردند. وقتی دایی تو لنج ماند،
گریه و زاری ها شدت گرفت. قایق ما راه افتاد، اما لج همچنان
ایستاده بود. شاید این خواسته دایی بود. همان طور که دور می
شدیم، می دیدیم او هم گریه می کند. کم کم آنقدر دور شدیم که
دیگر دایی نادعلی را به صورت یک نقطه و دیدیم. نقطه ای که
دقایقی بعد محو شد
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
1_1965017438.mp3
10.67M
#شکر_در_سختی_ها 19
✍سرمایه اهل شُکــر،
در لابلای حسابهـای بانکی
در املاک و اتومبیل و فرزند و شغل و...
خلاصه نمیـشـه❗️
سَــرمایه ای که؛
هرگز، نگرانِ از دست دادنش نیستند
💫 شاهراه ظهور،شهدا 💫
🔴 ١١۰۰ ختم قرآن به نیت امیرالمؤمنین میخوایم تو ایامشهادت امیرالمؤمنین و شبهای قدر ١١٠٠تا ختم قرآن
👆
دوهزار تا ختم رو رد کردیم
از دیشب تاحالا ۴٠٠ تا ختم انجام شده.
برای اینکه 1100 ختم قرآن به نیت امیرالمؤمنین انجام بدیم، باید برسیم به ختمِ 2800ام
ان شاء الله باهمت شما میرسیم❤️
سهم شما چندتا یک آیه👇
https://leageketab.ir/khatme-quran
لینک ختم قرآن رو برای دوستانتون بفرستید
13.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید:
🌹 امشب شب قدره، اینارو خاموش کنید
🔺بشنوید دعای شب ۲۱ رمضان شهید ردانیپور را که #علامه_مصباح بر دستان او بوسه زد و درباره او میگفت:
«اگر در قیامت من را به عنوان نوکر آقای ردانیپور در محشر حاضر کنند و بگویند به
صدقه سر آقای ردانیپور تو را آمرزیدهایم، افتخار میکنم.»
🔺 چقدر این چند دقیقه به دل میشینه، چقدر دلمون برای این ناله های خالصانه تنگ شده..
هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
#دعای_فرج
☀بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ☀
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَ انْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ، وَ مُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى، وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا ياصاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل؛ يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
🌤الّلهُــمَّـ؏جــِّللِوَلیِّــڪ َالفــَرَج🌤
https://eitaa.com/shahrah313
شاهراه ظهور 1احادیث
https://eitaa.com/IRAN_ISLAM1401
شاهراه ظهور2شهدا
☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️
✨امروز سه شنبه
14 فروردین 1403 هجرے شمسى🗓
22 رمضان 1445 هجری قمرے🗓
2 آوریل 2024 ميلادى🗓
ذکر روز سه شنبه
#یاارحم_الراحمین🌹
✨دعای برکت روز:
🍀امام صادق(ع):وقتى صبح دمید بگو:
(الحَمدُللهِ فالِقِ الإِصباحِ، سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ، اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ و عافِیَةٍ، و سُرورٍ و قُرَّةِ عَینٍ.اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلى أهلِ بَیتی مِن بَرَکَةِ السَّماواتِ وَالأَرضِ رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیعِ خَلقِک)َ.
📘بحار الأنوارج87/ص356
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
https://eitaa.com/shahrah313
شاهراه ظهور 1احادیث
https://eitaa.com/IRAN_ISLAM1401
شاهراه ظهور2شهدا
#سلام_امام_زمانم♥️
سلام بر آن خورشیدے ڪه همه
مردمان تاریخ در انتظارش بوده اند..
و با طلوعش همگان زیر سایه محبّتش
یڪدل و یک نوا مے شوند ..
سلام بر او و بر لحظه هاے طلوعش ..
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
https://eitaa.com/IRAN_ISLAM1401
شاهراه ظهور2شهدا